لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 55
فهرست و توضیحات:
پیشگفتار
سخن بزرگان درباره زن
فصل اول
زن در ایران باستان
فصل دوم
زن در دوره بعد از اسلام
اولین سراینده زن ایرانی
کتابنامه
پیشگفتار
دنیا بطور کلی زن را در زندان ذلت و خواری محبوس میداشت بطوریکه ناتوانی و زبونی طبیعت ثانیة وی شده بود و گوشت و استخوانش بر آن روئیده حیات و مماتش با آن بستگی پیدا کرده بود، و کلمات زن و ناتوانی و خواری با هم مترادف شده بود و عجب این است که امر نزد خود زنان هم بدین منوال بود.
هیچ ملتی از وحشی و متمدن نیست جز اینکه مثلهائی از ضعف و زبونی زن دارد، و در تمام لغات عالم با همه اختلافی که در ریشه و روش و لحن دارد، و در تمام لغات کتابها انواع استعارات و کنایات و تشبیهات مربوط به لفظ زن موجود است که با آنها ترسو و خوار و زبون و بدبخت و بیچاره و توسری خور مورد تعریض و سرزنش قرار میگیرد و همین کافی است که اعتقاد جامعة انسانی را دربارة زن برای اهل بحث و تحقیق اثبات کند ولو اینکه کتب تاریخی که نظریات ملل مختلف را راجع به زن جمعآوری کرده و در دسترس نباشد، زیرا صفات و روحیات هر جمعیتی در لغت و ادبیاتشان جلوه میکند. از پیشینیان هم چیزی که موقعیت زن را در اجتماع تثبیت کند و اهمیت شأن او را برساند نقل نشده مگر مختصری در تورات و سفارشی که از عیسی بن مریم درباره سهل گرفتن کار بر زبان و ارفاق بایشان نقل شده است.
و اما اسلام یعنی آئین پاکی که بوسیله قرآن نازل شده و در حق زن کاری کرد که دنیا از قدیمیترین ایام آنرا نمیشناخت و ساختمان فطری را که دنیا از روز اول ویران نموده و آثارش را محو کرده بود از نو بنیانگذاری نمود اعتقادی را که درباره هویت زن داشت و عملاَ بر طبق آن رفتار میکرد ملغی ساخت.
اسلام بیان کرد که زن مانند مرد انسان است، و در ماده و عنصر هر انسانی چه نر و چه ماده دو انسان شرکت دارد و هیچکس بر دیگری برتری ندارد جز بواسطه تقوی، در آیه(13) از سوره حجرات میفرماید:
»یا ایهاالذین انا خلقانکم من ذکر و انثی جعلناکم شعوباَ و قبایل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقیکم.«
در این آیه هر یک از افراد بشر مأخوذ و مرکب از دو انسان نر و ماده قرار داده شده که هر دو بیک نسبت مادة وجود اویند و او مجموع مادهای است که از آن دو گرفته شده، این سخن مانند گفتار آن شخص نیست که گوید:
نبو نابنوا أنبائنا نباتنا نبو هن انباء الرجال الأباعدا
یعنی پسران پسران ما پسران مایند، و اما دختران ما، پسرانشان پسران مردان بیگانهاند.
بلکه همه را مخلوق و ترکیب شده از همه شمرده و بنابراین همه مانند هم خواهند بود مگر کسی که تقوایش بیشتر باشد و بیانی کاملتر و بلیغتر از این بیان نیست.[1]
» شک نیست که قرن ما یک سلسله بدبختیها را از زن گرفت ولی سخن این است که یک سلسله بدبختیهای دیگر برای او ارمغان آورد. چرا؟ آیا زن محکوم است به یکی از این دو بدبختی و جبراً باید یکی را انتخاب کند؟ یا هیچ مانعی ندارد که هم بدبختیهای قدیم خود را طرد کند و هم بدبختیهای جدید را؟
حقیقت این است که هیچ جبری وجود ندارد، بدبختیهای قدیم غالباَ معلول این جهت بود که انسان بودن زن به فراموشی سپرده شده بود و بدبختیهای جدید از آن است که عمداً یاسهواً زن بودن زن و موقع طبیعی و فطریش، رسالتش، تقاضاهای غریزیش، استعدادهای ویژهاش به فراموشی سپرده شده است…. در نظرگرفتن وضع طبیعی و فطری هر یک از زن و مرد، باتوجه به تساوی آنها در انسان بودن و حقوق مشترک انسانها، زن را در وضع بسیار مناسبی قرار میدهد که نه شخصش کوبیده شود و نه شخصیتش«….[2]
» … ما مسلمانیم، زن جامعه ما که میخواهد به مرحله استقلال و انتخاب خویش برسد و وابسته به یک تاریخ، فرهنگ ، مذهب و جامعهای است که روح و سرمایهاش را از اسلام گرفته است و زنی که در این جامعه، میخواهد خودش باشد و خودش را بسازد و یکبار دیگر متولد شود و دراین تولد جدید( رنسانس) خود، مامای خود باشد و نه ساخته وراثت و نه پرداخته تقلید و نمیتواند از اسلام بینیاز و نسبت به آن بیتفاوت بماند… «[3]
» … او زنی است که نه چهرة موروثی را میپذیرد و نه چهره تحمیلی صادراتی و پستترین و پلیدترین دشمنان انسانیت را هر دو را آگاه است و هر دو را هم میداند آنکه بنام سنت تحمیل میشود و در جریان آن به وراثت میرسید، آن مربوط به اسلام نیست مربوط به سنتهای دوره پدر سالاریست و حتی دوره بردگی آنکه امروز از غرب میآید نه علم است، و نه بشریت است، نه آزادی است، و نه انسانیت است، و نه مبتنی بر حرمت زن است، مبتنی بر حیلههای پست قدرتهای پست انحرافی و تخدیرکننده بورژوازی است ، میخواهد در این میانه انتخاب کند چه چیز را ؟ آن کدام تصویر است؟ نه تصویر زن ارتجاعی سنتی و نه تصویر زن مدرن تحمیلی بلکه تصویر زن مسلمان است برای اینکه تصویر این چهره سوم را بفهمد خوشبختانه هم مواد در دست ما است و هم تاریخ و هم بهتر از مواد، مجسمتر از تاریخ و معینتر و محسوس تر از مباحث علمی و فقهی تصویر غیبی شخصیتهای نمونه… « [4]
شخصیتهائی چون فاطمه و زینب که در محدوده زمان و مکان نگنجیدهاند و متعلق به تمام زمانهایند در تمام مکانها و چنین الگوهای مجسمی که میتواند زنان را از تعلق بآنچه رنگ مادی دارد وارهاند و راهی فراسوی این تنگناها در برابرش بگشاید.
اگر زن مسلمان این عبارت زیبای علی علیه السلام را همواره در نظر داشته باشد که:
» حکمت گمشدة مؤمن است«[5]
آنگاه در پی آن گمشده چه راهها که بپیماید و چه دشواریها ک بجان پذیرا شود و تا به مقصد نرسد از حرکت باز نایستد.
[1] – تعدد زوجات ومقام زن دراسلام از استاد علامه طباطبائی ص 7، 8، 9.
[2]-نظام حقوق زن در اسلام از مرتضی مطهری، ص 22، 21
[3] – فاطمه، فاطمه است دکتر علی شریعتی ، ص 6
[4] – زن مسلمان دکتر علی شریعتی، ص 28، 29
[5] –تعلیم و ترییت اسلامی:، دکتر علی شریعتمداری، ص119
مقدمه
در بینش اسلامی زن و مرد هر دو از یک جان و یک ماده آفریده شده است و در ذات و جوهر تفاوتی با یکدیگر ندارند.بنابراین هر دوی آنها انسان نامیده می شوند و خداوند پس از خلقت آنها،«فتبارک الله احسن الخالقین»به خود گفته است.با وجود اینکه این دو صنف تفاوتی در ذات و جوهر و توانائی رشدیابی و کمال جوئی با هم ندارند، اختلافی در میان آنها مشاهده می شود که پاره ای از آنها لازمه ی بقای نوع آدمی است.تفاوتهای دیگری مانند تفاوت در عقل، در میان این دو صنف مطرح است که انسان را دچار حیرت می کند.اما چگونه ممکن است که خدای باری تعالی برای موجودی ناقص العقل و معیوب تعبیر«فتبارک الله الحسن الخالقین»به کار ببرد؟؟چگونه است که در بعضی از تعابیر دینی، واژه های ناقص العقل و ناقص الایمان به کار رود؟؟در این نوشتار سعی بر این است که برای رفع این شبهه، ضابطه هائی مطرح شود تا بتوان بر اساس آن ضوابط، درباره ی احادیثی این گونه قضاوت و داوری شود.
فرمت فایل : word (قابل ویرایش) تعداد صفحات : 19 صفحه
مقدمه :
اسلام حداقلی از بایدها و نبایدها را به عنوان حقوق و تکالیف اعضای خانواده مطرح ساخته است که پایه نظام حقوقی خانواده را تشکیل می دهد . و اکنون سخن بر سر اختلاف زن و مرد در زمینه همین بایدها و نبایدها است .
پیش از بیان موارد اختلاف حقوقی زن و مرد در خانواده ، تذکر این نکته مفید است که از نگاه اسلام و در عمل اکثر خانواده های مسلمان ، نهاد خانواده ، بیش از آن که یک نهاد حقوقی با احکام ویژه ی خود باشد ، کانون عشق ، محبت و ایثار است . در پرتو تعالیم اسلام ، هر یک از اعضای خانواده به چنان مرتبه ای از احسان اخلاقی می رسند که جایی برای عدالت حقوقی باقی نمی ماند . به عنوان مثال ، هم زن بی آن که از حق دریافت دستمزد خود استفاده کند ، عاشقانه و ایثارگرانه به انجام کارهای خانه و اداره ی داخلی منزل مشغول می شود و هم مرد بی آن که به حداقل مقدار واجب نفقه بسنده کند بر اهل و عیال خویش مشتاقانه عطا می کند و به همین جهت گاه بیش از حد قدرت متعارف خود ، به کارو تلاش می پردازد .
اما در عین حال از آن جا که ممکن است بین اعضای خانواده ، اختلاف رخ دهد ، اسلام حداقلی از بایدها و نبایدها را به عنوان حقوق و تکالیف اعضای خانواده مطرح ساخته است که پایه ی نظام حقوقی خانواده را تشکیل می دهد . و اکنون سخن بر سر اختلاف زن و مرد در زمینه ی همین بایدها و نبایدها است .
حق ازدواج
از دیدگاه اسلام نه تنها هر یک از زن و مرد بی همسر ، حق نکاح و ازدواج و اختیار کردن همسر دارند بلکه جامعه و در قدم اول ، خانواده و سپس بستگان نزدیک و ... وظیفه انکاح و به ازدواج در آوردن افراد بی همسر را دارند . (1) بنابراین هر یک از زن و مرد در اصل بهره مندی از این حق مشترک اند و تنها در سه جهت با یکدیگر اختلاف حقوقی دارند که هر یک از آنها بر واقعیتها و حکمتهای خاص خود استوار است . آن سه جهت عبارت است از : ولایت در عقد و نکاح ، چند همسری و تعدد زوجات و ازدواج موقت .
ولایت در عقد نکاحدر اسلام ازدواج اجباری ، به انواع گوناگون آن ، ممنوع است و هر یک از دختر و پسر ، در چارچوب ضوابط و معیارها ، در انتخاب همسر آزادی کامل دارند . در این میان نسبت به دختر باکره ، در کنار آزادی او در انتخاب همسر ،اذن پدر نیز شرط شده است. (2) این شرط ، هرگز به معنای حق پدر بر اجبار دختر در ازدواج و یا عدم ازدواج نیست ، بلکه به معنای ضمیمه نمودن شرطی به انتخاب آزادانه دختر است تا او بهتر بتواند از این حق خویش استفاده کرده و مصلحت خود را تأمین نماید . تفاوت موقعیت دختر و پسر ، پس از اولین ازدواج و حساسیت این مسیله نسبت به دختر ، ایجاب می کند که خیر خواهی پدر نسبت به عموم فرزندان - که نوعا در خانواده های مسلمان ، عرف پذیرفته شده ای است - نسبت به دختر ، الزامی تلقی شود . و البته این در صورتی است که استفاده پدر از این حق در چارچوب مصلحت دختر باشد ، در غیر این صورت این حق و اختیار از او سلب شده و دختر می تواند بی اذن او ازدواج کند .