لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 5
فهرست و توضیحات:
اهمیت جهاد و دفاع در اسلام
ابعاد و انواع دفاع
دفاع نظامى
دفاع سیاسى و اقتصادى
دفاع سیاسى و اقتصادى
دفاع فرهنگى
دفاع از حریم
دفاع و غیرت دینى
اباحىگرى و پیامدهاى آن
اهمیت جهاد و دفاع در اسلام
»جهاد« از ریشه »جَهْد یا جُهد« به معناى مشقّت و زحمت و نیز توان و طاقت است،و »جهاد« و »مجاهده« یعنى به کار بستن توان در ستیز یا دفع دشمن.
معناى اصطلاحى جهاد، عبارت است از: نثار جان، مال و توان در راه اعتلاى اسلام و برپا داشتن شعارهاى ایمان.
اهمیت جهاد و دفاع در اسلام با نگاهى به فلسفه تشریع آن، روشن مىشود؛ زیرا اهمیتهر چیزى به فلسفه وجودى آن و نقش کاربردىاش بستگى دارد.
توضیح آنکه اهمیت جهاد و دفاع، از آنجا ناشى مىشود که همه موجودات زنده، اعم ازانسان و غیر انسان به حکم فطرت و عقل، براى بقا و ادامهحیاتنیازمندرفعموانع و دفعدشمن خویشاند؛ زیرا جهان ماده، صحنه تنازع بقا و کشمکش مىباشد و هر موجودزندهاى مىکوشد تا از حق فطرى زنده ماندن دفاع کند وبهاصطلاحبهقانونفطرىوذاتى»جلب منفعت« و »دفع ضرر« عمل نماید و مزاحمان را از خود دفع کند.
از آنجا که اسلام، دین عقل و فطرت است، به این نیاز فطرى و عقلى بشر نیز توجه لازممبذول داشته و ضمن تأیید این نیاز فطرى و حکم عقلى، بر ضرورت و اهمیت آن تأکیدورزیده است.
بدین جهت قرآن کریم در آیه زیر بر ضرورت آمادگى کامل براىدفاعهمهجانبهتأکیدورزیده، مىفرماید:
»وَ اَعِدُّوا لَهُمْ مَااسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِه عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرینَ مِنْدُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ...« (انفال: 60)
هر نیرویى که در توان دارید براى مقابله با آنها (دشمنان) آماده سازید! و (همچنین) اسبهاىورزیده (براى میدان نبرد) تا بهوسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید (و همچنین) گروهدیگرى غیر از اینها را که شما نمىشناسید و خدا آنها را مىشناسد.
همچنین اهمیت جهاد و دفاع در اسلام، از اهداف بسیار بلند و ارزشمندى که اسلامدارد، نیز سرچشمه مىگیرد؛ زیرا اسلام به عنوان کاملترین مکتب، داعیه رستگارى انسانهاو رهایى آنها از شرک، کفر، ظلم و فساد و تباهى را دارد. اینها اهدافى است که تحققشهزینه سنگینى را مىطلبد؛ زیرا طاغوتها و مستکبران سد راه مىشوند و جنگ و خونریزىبه راه مىاندازند تا بتوانند به همان شیوه استعمارى و استکبارىشان ادامه دهند و بهبهرهکشى، استثمار و استعمار ملل مستضعف بپردازند.
گواه روشن صدق ادعاى ما، تحمیل بیش از هشتاد جنگ علیه پیامبر(ص) و حکومتاسلامىاش در طول دهسال و نیز اجراى انواع و اقسام توطئه براندازى علیه نظام نوپاى»جمهورى اسلامى ایران« به ویژه تحمیل جنگ هشت ساله علیه آن، در این دوران،مىباشد.
جهت سومى که بر اهمیت جهاد و دفاعدراسلامدلالتمىکند،آثاروبرکاتىاستکه برآن استوار است و نیز پیامدهاى ناگوار و تلخى که بر ترک آن مترتب مىگردد. از جملهآثار خوب دنیوى جهاد و دفاع در اسلام، که در قرآن و سخنان پیشوایان معصوم(ع) به آناشاره شده، عزّت و سرافرازى در برابر دشمن، امنیت و آرامش جامعه، شادابى و نشاطو حیات پرتحرک اجتماعى، تقویت روحیه خودکفایى، تکیه و اعتماد بر توان نیروهاىخودى، شناخت دوست از دشمن و در نهایت پیروزى بر دشمنان است. نیز جهاد ازجنبهاخروى و معنوى، موجب کسب رضاى الهى، استجابتدعا،گشودهشدندرهاىرحمتالهى، بخشش گناهان، نجات از عذاب الهى، ورود به بهشت و رسیدن به مقام قرب الهىو غیر آن مىگردد.
برخى از آثار و پیامدهاى ناگوار ترک دفاع و جهاد در اسلام، انهدام پایگاههاى توحید وخداپرستى، گرفتارى به خوارى و ذلت، از میان رفتن هویت دینى و ملى، عزت و آبرو وشخصیتانسانى،کاستىایمان،محرومیتازرحمتوعنایاتخداوندى،رواجباطلوفساد و منکرات، محرومیت از عدل و انصاف و از همه مهمتر، کیفر سختالهىدرسراىباقى و افتادن در آتش دوزخ مىباشد.
ابعاد و انواع دفاع
جهاد و دفاع حد و مرزى نمىشناسد و به تناسب نوع تهاجم و عرصه تاخت و تازدشمن، متفاوت مىشود و به همین دلیل داراى ابعاد و انواع مختلفى مىباشد؛ ولى دریک تقسیمبندى کلى مىتوان جهاد و دفاع را به دو قسم: دفاع شخصى و دفاع از آرمانهاو عقاید دینى - اسلامى، تقسیم کرد.
چرا که گاه دشمن، حریم شخصى انسان را مورد تعرض و تهاجم قرار مىدهد، که انساننیز باید در برابر متجاوزان به حریم و حقوق خود و وابستگانش به دفاع برخیزد و از جان،مال، آبرو و ناموس خود و بستگانش دفاع کند؛ و گاهى هم دشمن کیان اسلام،سرزمینهاى اسلامى و باورها و مبانى دینى - ارزشى را عرصه تاخت و تاز سیاسى و نظامىخود مىسازد که ملت باید به تناسب تعرض دشمن، قدرت دفاعىاش را در جانبدارى ازدین و آیین، مقدسات دینى، آرمانهاى مکتبى، ملى و نیز میهن و سرزمین خود به کارگیرد. ازاین رو، میدانهاى سیاست، اطلاعات، صنعت، اقتصاد، فرهنگ، علم، هنر و...نیز از جمله عرصههایى است که ممکن است به صحنه پیکار حق وباطلتبدیلشود.درعرصه فرهنگى نیز مجاهدان و مؤمنان باید با تمام قوا به مصافدشمنان بروند و راههاى نفوذ آنان را ببندند. روشن است که مجاهدان این میادین،دانشمندان، نویسندگان، متفکران، روشنفکران متعهد، نیروهاى اطلاعاتى، هنرمندانو... مىباشند، همانگونه که اسلحه این پیکار مقدس نیز دانش، قلم، بیان، هنر و غیر آنمىباشد.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 27
فهرست و توضیحات:
عصمت پیامبران و شبهات پیرامون آن
شبهه انکار عصمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه(علیهم السلام)
رد شبهاتی حول عصمت پیامبران
یکی از مواردیکه منکرین عصمت انبیاء در قرآن کریم بدان استناد می کنند، آیات مربوط به داستان عصیان حضرت آدم در بهشت است. خداوند متعال در این زمینه در جایی از قرآن کریم چنین میفرماید: و عصی آدم ربه فغوی ثم اجتبیه ربه فتاب علیه و هدی (و حضرت آدمعلیهالسلام از آن جا که در برابر پروردگار خویش عصیان کرد لذا بی بهره ماند، سپس پروردگار او را برگزید و توبهاش پذیرفت و او را هدایت نمود.» طه/122و121 چنان که ملاحظه می شود، در این آیات صریحاً به حضرت آدمعلیهالسلام نسبت عصیان داده شده است و این خود به خوبی حاکی از عدم عصمت و امکان ارتکاب گناه در مورد انبیاء آسمانی است؟! پاسخ در حل اشکال مذکور 2 پاسخ گفته شده است که اینکه ما به آن 2 اشاره میکنیم: الف- باید دانست آنچه لازمهی عصمت است انجام اوامر و نواهی الهی است. از طرفی باید دانست که نهی دو گونه است: 1- نهی تحریمی 2- نهی تنزیهی و ارشادی. نهی تحریمی آن است که اگر کسی با آن مخالفت کند و علی رغم نهی الهی مرتکب آن فعل شود گرفتار عقاب و عذاب خواهد شد. نهی تنزیهی و ارشادی آن است که تنها جنبهی راهنمایی و ارشاد دارد و مخالفت و یا اطاعت آن، خود بخود و مستقیماً سبب عقاب و یا ثوابی نمیگردد. از این دو قسم «نهی» تنها قسم اول است که دال بر حرمت بوده و مخالفت با آن منافات با عصمت دارد یا هیچ دلیل روشن و قاطعی نداریم که «نهی» ای که در مورد خوردن از «شجرهی ممنوعه» خطاب به حضرت آدمعلیهالسلام رسیده بوده، نهی تحریمی بوده است، بلکه با توجه به آیات قبل، به خوبی روشن است که این نهی جنبهی تنزیهی و ارشادی داشته چرا که تعلیل این «نهی» هرگز ناظر به عقاب و عذاب نیست. ب- پاسخ دیگری که در این زمینه بیان گردیده این است که جایگاهی که حضرت آدمعلیهالسلام قبل از هبوط به «دنیا» در آن قرارداشته است. (بهشت) اصولاً جای تکلیف نبوده، بلکه این دنیای ماست که محل تکلیف و ظرف اوامر و نواهی خداوندی است بنابراین قبل از آن به این دنیا، حضرت آدمعلیهالسلام تکلیفی را زیر پا ننهاده و هرگز مرتکب عصیان و سرکشی در مقابل خداوند نشده است. به هر حال، همین احتمال که ممکن است «نهی» مذکور، تحریمی نباشد، دلالت آیات فوق را بر عصیان و گناه حضرت آدمعلیهالسلام که منافی با عصمت باشد از بین میبرد و در نتیجه، این گونه ظواهر آیات نمیتواند دلیل محکم و مبتنی در برابر ادلة قاطع و صریح عصمت باشد.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 15
هرمنوتیک و قرآن
نکتهای را که پیش از ورود در این بحث باید اشاره کنم، این است که، بحث هرمنوتیک، یک بحث کاملاً تخصصی و در یک حوزهی بسیار خاص از مباحث فلسفی و تفسیر متون است که متأسفانه این بحث از ابتدای طرحش در کشور ما، در مجلات غیر تخصصی و در قالبهای غیر تخصصی مطرح شد و اطلاعات ناقص و احیاناً اشتباه دربارهی این بحث، آنهم در جایگاههای نامناسب عرضه شد و در نتیجه، این دانش در کشور ما، نه از پیشینهی استواری برخوردار است و نه در جایگاه خودش طرح شده است و در همان جایگاه رشد کرده است. به هر حال، این بحث به ساحت مباحث عمومی و فرهنگی عامه کشیده شده است و ما هم ناگزیریم به این بحث بپردازیم.
هرچند که من از عرضهی این بحث در جایگاههای غیر تخصصی به شدت ابا دارم؛ اما برای شناخت و فهم بحثهای هرمنوتیک، دستکم به اندازهای که بتوانیم تصوری نسبتاً درست از بحثهای هرمنوتیک به شکل کلی داشته باشیم، ناچاریم مروری بر تاریخچهی بحثهای هرمنوتیکی بکنیم، هرچند آنچه را که در ساحت فرهنگی ما مطرح شده است، بخشی از این بحثهاست. و این مباحث بیشتر به یک نحله و مکتب خاص در هرمنوتیک ناظر است، که در ادامهی سخن به آن خواهیم پرداخت.
همانطور که اشاره شد، شلایر ماخر، بنیانگذار هرمنوتیک مطرح شده است. البته باید توجه داشت که شلایر ماخر یک مطلع مسیحی و به اصطلاح، یک متکلم مسیحی است که آراء هرمنوتیکی او در زمان حیاتش، جالب توجه قرار نگرفت. بحثهای شلایر ماخر در باب هرمنوتیک، پس از مرگ او به دستِ شخصیت دیگری، که در تاریخ هرمنوتیک او نیز نقش بسزایی دارد؛ یعنی "دیلتای"، به جهانِ علم عرضه شد و شلایر ماخر در زمان خودش، مُبدِع هرمنوتیک مطرح نشد. در واقع آنچه شلایر ماخر برای گشودن باب این دانش، در هرمنوتیک خودش مطرح کرد، جستوجویی از قواعد عمومی تفسیر متن بود. در فضای فکری شلایر ماخر که دورانی است، اندیشهی کانت در آلمان به شدت رواج دارد و کانت به قواعد عمومی اندیشه در آثار خودش پرداخته است، شلایر ماخر تحتِ تأثیر این نوع نگرش کانتی، به دنبال قواعد عمومیتفسیر برآمد.
مقصود او تفسیر متن بود و به صورت خاص، توجه او به متون مقدس مسیحی بود. وقتی شلایر ماخر با این مشکل مواجه شد که مفسران متون مقدس مسیحی تفسیرهای گوناگونی از این متون عرضه میکنند، در واقع این بحث را مطرح کرد که آیا ما معیارها و قواعد و ضوابطی برای تفسیر متن، فارغ از متنی که آن را تفسیر میکنیم، داریم یا نه؟ و با این پرسش اساسی، بحث خودش را آغاز کرد.
بنابراین هرمنوتیک شلایر ماخر، اولاً، هرمنوتیک متن است. ثانیاً، هرمنوتیک شلایر ماخر، قواعد عمومیتفسیر متن است. البته حاصل بحثهای شلایر ماخر در این زمینه، چندان با هدفی که او در آغاز مطرح کرد، سازگاری نداشت؛ یعنی نتیجهی بحثهای شلایر ماخر، تنها تفکیک بعضی از اقسام تفسیر و بیان ویژگیهای این اقسام بود. شلایر ماخر در آثار خودش دو نوع تفسیر را مطرح میکند:
یک نوع، که از آن به تفسیر دستوری، یعنی دستور زبانی یا گراماتیکال یاد میکند و نوع دوم، تفسیری که از آن به تفسیر فنی یا تکنیکال یاد میکند.
مقصود شلایر ماخر از تفسیر دستوری، یعنی تفسیر متن بر اساس قواعدی که در دستور یک زبان؛ مانند صرف و نحو و معانی و بیان آمده است.
من برای اینکه این بحثها به بحث خودمان نزدیک بشود، سعی میکنم که مثالها را از مثالهای فرهنگ خودمان انتخاب کنم. البته در این جهت باید احتیاط و دقت بیشتری کرد؛ چون بعضی وقتها، این مثالها، کاملاً منطبق با این بحثها نیست. به این دلیل که، این بحثها در یک بستر دیگری مطرح شده است. و در یک فضای غیراسلامی و مسیحی مطرح شده است و زمینههایش دقیقاً با بحثهای ما در فرهنگ اسلامی، منطبق نیست. اما من سعی میکنم، مثالها را از مواضعی انتخاب بکنم که در بحثهای ما است و شبیهتر نیز است و اینها میتواند مثالهای مناسبتری برای بحثمان باشد؛ مثلا اگر تفسیر کشّافِ زمخشری را در نظر بگیرید، این تفسیر از نظر شلایر ماخر نمونهای از یک تفسیر دستوری است که، در آن، مفسّر بر اساس قواعد زبان عربی، صرف و نحو، معانی و بیان و بدیع، سعی میکند تا به تفسیر آیات قرآن کریم بپردازد.
نوع دیگری از تفسیر که شلایر ماخر مطرح میکند، تفسیر فنّی یا تفسیر تکنیکال است. به اعتقاد شلایر ماخر، تفسیر فنی بر ویژگیهای خاص بیانی نویسنده و گویندهی متن، استوار است و در واقع به سبک خاص نویسنده و نحوهای که در بیان و عرضهی مطالب داشته است، توجه میکند.
در واقع این دو گونه تفسیری که شلایر ماخر مطرح میکند، به تعبیر خودش، دو جهت متفاوت دارند: تفسیر دستوری، که مبتنی بر جنبههای مشترک زبان است؛ یعنی، قواعد عمومی مثل صرف و نحو، معانی و بیان، که در زبان عربی مشترکاند. هر کسی که بخواهد به زبان عربی سخنی بگوید و یا هر متنی که، به عربی نوشته شده باشد، اگر ما بخواهیم با این قواعد تفسیر کنیم، در واقع به جنبهی مشترک زبان توجه کرده ایم؛ اما وقتی ما به تفسیر فنی میپردازیم، در واقع جنبهی اختصاصی آن گوینده و متن را در نظر میگیریم: یعنی چیزهایی که او را از سایر گویندگان و متون متمایز میکند؛ مثلا، وقتی که ما قرآن کریم را تنها از دید ادبی تفسیر میکنیم، برخورد ما با قرآن، با این کتاب آسمانی، برخورد با یک متن عربی است و در واقع ما جنبهی مشترکی را که میان این کتاب و سایر کتابها و متون عربی وجود دارد، در نظر گرفتهایم؛ اما اگر ما بخواهیم قرآن را به تعبیر شلایر ماخر تفسیر فنی کنیم، باید به جنبههای خاص بیانی قرآن و به شیوههایی که قرآن برای عرضهی پیام و مفاهیم خودش دارد که اختصاص به قرآن نیز دارند و ادبیات خاص قرآن به شمار میروند، توجه کنیم؛ به ویژه، در آثار تفسیری ما، نمونهای که بیشتر به این جنبه توجه دارد؛ از جمله، تفسیر المیزان علامه طباطبایی ـ رضوان الله علیه ـ است، که بیشتر به جنبههای خاص بیانی قرآن توجه دارد و اگر به دنبال فهم معانی آیات است، میخواهد از سایر آیات برای فهم آنها کمک بگیرد.
شلایر ماخر معتقد است که، این دو گرایش تفسیری یا دو شیوهی تفسیری در جهت عکس هم هستند. همچنان که اشاره کردم، تفسیر دستوری بر جنبههای مشترک متن با سایر متون مشابه، تاکید دارد؛ در حالی که، تفسیر فنی بر جنبههای اختصاصی متن توجه و تأکید میکند؛ به همین دلیل، شلایر ماخر معتقد است، هر اندازه که ما به تفسیر دستوری نزدیک میشویم، از تفسیر فنی فاصله میگیریم و هر اندازه به تفسیر فنی نزدیک میشویم، از تفسیر دستوری فاصله میگیریم.
بحثهای شلایر ماخر، تقریباً در همین اندازه، متوقف میشود. یعنی او پس از معرفی این دو گونه تفسیر و بیان ویژگیهایشان، چیزی فراتر از این پیش نمیرود. البته شلایر ماخر مطالب بسیار زیادی را در توضیح این دو گونهی تفسیر و بیان ویژگیهای آنها گفته است؛ اما حاصل کار شلایر ماخر، همچنان که اشاره کردم، یک قواعد خاصی را به دست مفسر نمیدهد، که آن مفسر بتواند بر اساس آن قواعد، به تفسیر متن بپردازد. "دیلتای" کسی است که اندیشهی شلایر ماخر را در زمینه هرمنوتیک به جهان معرفی کرد و در واقع شلایر ماخر را در کتابی که دربارهی زندگی او نوشت، پدر هرمنوتیک معاصر مطرح کرد. دیلتای انگیزهی دیگری در جستوجوی هرمنوتیک دارد. هدف او دستیابی به قواعدی برای تفسیر متن نیست. مشکلی که دیلتای در روزگار خودش با آن مواجه است، مشکلی است که پزیتیویستها در آن دوران مطرح کردند و دیلتای در قبال آن جریان پزیتیویستی میخواهد از آن چیزی که پزیتیویستها به آن حمله کرده اند، دفاع کند. پزیتیویستها که تأکیدشان بر آزمونپذیری گزارهها است و هرگونه گزارهی غیر قابل آزمون را فاقد معنا معرفی میکنند، علوم انسانی، به اصطلاح امروز ما، که در زمان دیلتای این اصطلاح وجود نداشته است و دیلتای خودش اصطلاح دیگری را جعل کرده است، تحت عنوان "علوم معنوی" که مقصودش همین علوم انسانی است. پزیتیویستها حملهی گستردهای را بر علوم انسانی آغاز کرده اند و آنان اعلام کرده اند که، همهی گزارههای مربوط به علوم انسانی، فاقد معنا است؛ چراکه اینها آزمونپذیر نیستند. البته در آن زمان بسیاری از شاخههای علوم انسانی نیز شناختهشده نبود و تنها برخی از زمینههای علوم انسانی مطرح بود. یکی از آن زمینهها که در آن زمان جالب توجه پزیتیویستها بود و دیلتای هم بسیار به این زمینه توجه داشت، تاریخ بود. از دید پزیتیویستها، تاریخ گزارههای معنادار نداشت؛
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 50
فهرست و توضیحات:
مقدماتی درباره مساله امامت
معنى امام
مشروعیت حکومت امام معصوم (ع)
شؤون رسول اکرم
امامت به معنى رهبرى اجتماع
امامت به معنى مرجعیت دینى
امامت به معنى ولایت
آشنایى با مفهوم و جایگاه امامت
بایستگى امامت در پرتو خرد
مشروعیت ولایت فقیه
مسلک سوم: استقرا
مسلک چهارم: اولویت قطعیه (در مقابل امور حسبیه)
رد و نقد
مسلک پنجم: روایات
نتیجه روایت و پایان گفتار
مقدماتی درباره مساله امامت
بحث ما درباره امامت است.مىدانیم که در میان ما شیعیان مساله امامت اهمیت فوقالعادهاى دارد و در میان سایر فرق اسلامى آن قدر براى این مساله اهمیت قائل نیستند.سر مطلب این است که مفهوم امامت در نزد شیعه با مفهوم امامت در نزد سایر فرق اسلامى متفاوت است.البته جهات مشترکى در کار هست ولى یک جهات اختصاصى هم در معتقدات شیعه در باب امامت هست که به همین جهت مساله امامت اهمیت فوقالعادهاى پیدا مىکند.مثلا ما شیعیان وقتى که مىخواهیم اصول دین را بر طبق مذهب شیعه بیان کنیم مىگوییم اصول دین توحید است و نبوت و عدل و امامت و معاد، امامت را جزء اصول دین مىشماریم.اهل تسنن هم قائل به نوعى امامت هستند و اساسا منکر امامت به یک معنا نیستند، امامت را به شکل دیگرى قائلاند ولى به آن شکلى که قائل هستند، از نظر آنها جزء اصول دین نیست بلکه جزء فروع دین است.
بالاخره ما در مساله امامت اختلاف داریم، آنها قائل به نوعى امامتاند و ما قائل به نوعى دیگر.چطور شده است که شیعه امامت را جزء اصول دین مىشمارد ولى اهل تسنن از فروع دین مىشمارند؟علتش همان است که عرض کردم: مفهوم امامت در شیعه با آنچه که در اهل تسنن هست، متفاوت است.
امامت، استمرار نبوّت و همچون پیامبرى ، لطفى از جانب خداى متعال است. امامت جز با تصریح خداوندى تحقق نمى پذیرد و مردم در تعیین امام معصوم نقشى ندارند. امامت یکى از اصول بنیادى دین است و ایمان راستین جز با باور داشتن به بایستگى آن شکل نمى گیرد.
امام کسى است که خداوند متعال او را ، پس از پیامبر به عنوان هدایتگر بشر برگزیده و باید از هر گناه و ناراستى پاک و معصوم ، و به اذن خدا، از جهان غیب آگاه باشد. امام نمونه کامل انسان و داراى برترین درجه کمال و فضیلت است و از آن جا که به یارى حق، همه گفتارها و رفتارهاى او نشان از راهى خدایى دارد، بر همه مردم پیروى از وى لازم و بایسته است.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 2
فهرست و توضیحات:
دروغ در ردیف شرک به خدا
دروغ کلید گناهان
دروغ از شراب بدتر است
دروغ سبب خرابی ایمان
دروغ و روسیاهی
دروغ با ایمان سازگار نیست
دروغگو از درگاه خدا طرد می شود
دروغگو مستوجب لعن فرشتگان است
دروغ در ردیف شرک به خدا
رسول گرامی اسلام (ص) فرمود :
« آیا شما را از بزرگترین گناهان خبر ندهم ؟ بزرگترین گناه شرک به خدا و بد رفتاری نسبت به پدر و مادر و دروغ گفتن است .» « جامع السعادات ، ج2/ص322 »
دروغ کلید گناهان
حضرت امام حسن عسکری (ع) فرمود :
« تمام پلیدیها در خانه ای نهاده شده و کلید آن دروغ است. » « جامع السعادات ، ج2/ص322 »
دروغ از شراب بدتر است
حضرت امام محمد باقر (ع) فرمود :
« خداوند متعال برای شر و بدی قفلهایی قرار داده و کلید ان قفلها شراب است و دروغ از شراب هم بدتر است. » « وسائل الشیعه ، ج8/ص572 ؛ اصول کافی ؛ اصول کافی ج2/ص339، حدیث 3»
دروغ سبب خرابی ایمان
حضرت امام محمد باقر (ع) فرمود :
« دروغ ویران کننده ایمان است » « بحار الانوار چاپ بیروت ، ج 69 / ص247 »
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید