لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 62
فهرست و توضیحات:
عنوان صفحه
مقدمه ........................................ 3
فصل اول : کلیات ومفاهیم ...................... 7
مبحث اول: طلاق ................................ 7
گفتار اول : تعریف طلاق ........................ 7
تعریف لغوی طلاق ........................... 7طلاق از نظر اصطلاحی و شرعی ................ 11طلاق از نظر حقوقی ........................ 12مبحث دوم : ارکان طلاق و شرایط صحت آن ......... 14
گفتار اول : صیغه طلاق ، شرایط مرد طلاق دهنده ، ( مطلق ) ، شرایط زن
طلاق داده شده ( مطلقه) گواه گرفتن بر اجرای صیغه
2-1 مستندات قول فقها درباره صیغه طلاق ...... 19
3-1 آرای حقوقدانان اسلامی .................. 21
2- شرایط طلاق دهنده ( مطلق ) ............... 32
1-2 بلوغ .................................. 32
2-2 عقل ................................... 34
3-2 اختیار ................................ 35
4-2 قصد ................................... 36
3- شرایط مطلقه ( طلاق داده شده ) ........... 36
3-1 زوجیت ................................. 38
3-2 دوام .................................. 38
3-3 طهارت از حیض و نفاس ................... 39
4- اشهاد .................................. 44
شرایط شهود ................................ 44
4-1 مرد باشد .............................. 44
4-2 عادل باشد ............................. 44
4-3 استماع صیغه طلاق ....................... 46
فصل دوم : اقسام طلاق ....................... 48
مبحث اول : طلاق سنت – طلاق بدعی ، طلاق غیر امامی ، طلاق بائن
طلاق سنت ................................... 49
طلاق بدعت .................................. 49
طلاق غیر امامی ............................. 50
نظر حقوقدانان اسلامی ....................... 55
طلاق بائن................................... 56
طلاق رجعی .................................. 58
مبحث دوم : آثار طلاق نسبت به طلاق بائن
گفتار اول : قاعده جدایی کامل دو همسر ...... 60
گفتار دوم : مسکن زوجه در طلاق بائن ......... 60
منابع و مآخذ .............................. 62
مقدمه : طلاق
بنام حضرت دوست که خانه فلک را بیمدد بر افراشت و چرخ عظیم آسمان را بیعروض بپا داشت و در سرزمین تابناک عقل نهالی را بارور ساخت که ریشهاش را اندیشه ساقه و برگش را سخن و میوهاش را نگارش نام نهاد . خانواده به عنوان باقداستترین نهاد اجتماعی در عرضه مناسبات فردی و گروهی است و از اهمیتی ویژه برخوردار است . و در تاریخ مستمر ملتها بحدی مهم بوده که هیچیک از مکاتب سیاسی ، اجتماعی ، فلسفی از پرداختن به آن بینیاز نبودهاند خصوصاً در عصر حاضر با تدوین وتصویب مقررات در مقام حفظ این نهاد اهمیت دادهاند .
کسیکز عشق خالی شد فسرده است گرش صد جان بود بیعشق مرده است
طلاق در شرع اسلام از احکام تاسیسی است و قبل از اسلام بدون قید و شرط بوده است و قرآن به این مطلب اشاره دارد اعراب از زنان خود جدا میشدند و زن را جزء اسباب و اثاثیه خود میپنداشتند لذا اسلام اصل حکم طلاق را احیاء نمود و شرع مقدس فرمود طلاق به خواسته مرد است ولی اگر عسر و حرج زن ثابت شد طبق قانون اسلام و حاکم شرع بررسی میشود .
اسلام کراراً متذکر شده است « بغض حلال البغض الی الله من الطلاق »
تا توانی پا منه اندر فراق ابغض ، الاشیاء عندی الطلاق
طلاق منفورترین حلالهاست اصل مسئله طلاق یک ضرورت است اما ضرورتی که باید به حداقل ممکن تقلیل یابد و تا آنجا که راهی بر ادامه زوجیت است . کسی سراغ آن نرود به همین منظور قرآن به چند حکم اشاره میکند نخست می فرماید چون عدة آنها سرآمد آنها را بطرز شایستهای نگه دارید یا بطرز شایستهای از آنها جدا شوید سپس به دومین حکم اشاره میکند میفرماید : هنگام طلاق و جدایی دو مرد عادل از خودتان را گواه بگیرید تا اگر در آینده اختلافی روی دهد هیچیک از طرفین نتوانند واقعیتها را انکار کند .
در مورد چگونگی طلاق چند نظریه است .1- طلاق به کلی ممنوع این نظریه طرفداران کلیسا است که زن باید تا آخر عمر بسوزد . 2- طلاق به دست زن باشد که موجب میشود آمار طلاق بالا رود.3- طلاق به دست مرد در چارچوب قانون اسلام
عوامل و زمینههای طلاق شامل بد اخلاقی ، هراسانی بیتوجهی زن و مرد به نیازهای یکدیگر راه حل اختلاف پیش از طلاق. دادگاههای خانوادگی،حضور 2 شاهد عادل قرار دادن عده وفلسفه عده حفظ حریم زوجیت شناسایی نسب فرزندان،مهلتی برای بازگشت دوباره به زندگی حال اگر زوجین سوار بر مرکب نور عشق شوند و در ساحت مقدس زندگی حرکت نمایند و با آب مهر و محبت که از سرچشمه زلال و صاف میجوشد کام تشنه خود را با طراوت و شاداب کنند و مرکب عشق را در میدان صفا وصمیمیت بهمراه شکوفههای گذشت، ثمره این تلاش را در سبد صداقت ومحبت گذاشته بهم هدیه کنند وبیادآورند لحظات خداحافظی نزدیکان که با چشمانی پرفروغ وبا بوسههایی غنچه محبت و عاطفه را هدیهمیکردند ومبارک میگفتند دیگر ناظر بهم ریختن آن حلقههای مهر نخواهیم بود پس با صبر و گذشت و محبت و اراده و همتی والا پیش بسوی خوشبختی .
طلاق
10 صفحه
دید کلی
روز به روز ازدواجهای ناشاد بیشتری به طلاق ختم میشوند. حدس و گمانهایی راجع به خاستگاه افزایش نرخ طلاق وجود دارند که عبارتند از: افت اخلاقی ، خودخواهی فزاینده نسل من ، جستجو برای تجارب جدید و ناتوانی آدمیان در ایجاد روابط عمیق. امروزه تحریمهای اجتماعی در برابر طلاق از بین رفته است. شاید شگفتی واقعی در آن نباشد که نرخ طلاق این چنین افزایش یافته است. شگفتی حقیقی آن است که در دورهای که هزینههای متارکه که تا چنین حد کافی کاهش یافته ، تا بدیناندازه دیرپا و مقاوم است.
جنبههای مختلف طلاق
محققی به نام بوآن اظهار میدارد که وقتی ازدواج از هم میپاشد، در اثر آن چندین نوع طلاق ایجاد میشود:
طلاق عاطفی زمانی رخ میدهد که ازدواج دستخوشی تباهی میشود (اما ممکن است تا بعد از حکم طلاق ادامه یابد.)طلاق قانونیطلاق اقتصادی ، که در رابطه با پول و توافقهای مالی (مانند مهریه) است.مقاله نفقه و ضمانت اجرایی نفقه برای رشته حقوق و الهیات دارای 35 صفحه با فرمت word
معناشناسی نفقه
تعریف لغوی
نفقه به معنای «آنچه صرف هزینه عیال و اولاد کنند، هزینه زندگی زن و فرزندان، روزی و مایحتاج معاش». (دهخدا، 1347: ص673) آمده است. همچنین در تعریف دیگری آمده است: «ما انفقت و استنفقت علی العیال و نفسک»، (فراهیدی، 1409ق: ص177) یعنی آنچه برای خود و خانواده هزینه می شود.
تعریف اصطلاحی
تعاریفی که در فقه ارائه شده اغلب همراه با ذکر مصادیق می باشد. بدین جهت اکثر اختلاف ها به مصادیق برمی گردد.
در جواهرالکلام بیان شده: «مایحتاج زن از جمله غذا، البسه، مسکن، خادم و وسائل آشپزی که به طور متعارف با وضعیت زن در آن شهر متناسب باشد».[2] (نجفی, 1366: ج31، ص330) بعضی از فقها, مصادیق دیگری به آن اضافه نموده اند، همانند: «وسائل تنظیف و آرایش از جمله شانه، کرم، صابون و هزینه حمام در صورت نیاز». (شهید ثانی, 1410ق: ج5، ص469) در تحریر الاحکام در تعریفی کوتاه بدون ذکر مصادیق آمده است: «آنچه زن بدان نیازمند است و در شأن چنین زنی در آن شهر است». (حلّی، بی تا: ج2، ص47)
به نظر می رسد مفهوم نفقه یک مفهوم کاملاً عرفی است و شارع مقدس آن را به عرف واگذار کرده است که عنصر زمان و مکان در آن نقش تعیین کننده ای دارد و قرآن کریم هم آن را تأئید می کند؛ زیرا تمام آیاتی که مسأله نفقه را مطرح می کنند، آن را احاله به عرف داده اند، همانند: «عاشروهن بالمعروف»، (نساء، 19). «فامساک بالمعروف او تسریح باحسان»، (بقره، 229) «علی المولود له رزقهن و کسوتهن بالمعروف»، (بقره، 233). کلمه معروف در برخی تفاسیر به معنای امور متعارف تفسیر شده است. چنان که بعضی مفسرین در تفسیر آیه «علی المولود له رزقهن و کسوتهن بالمعروف» آوردهاند: «منظور از رزق و کسوة خرجی و لباس است و خدای عزوجل این خرجی را مقید به معروف نموده، یعنی متعارف از حال شوهر و همسر، همچنین مصالح زندگی و لوازم تربیت و از آن جمله خوراک و پوشاک و نفقه مادری که (به بچه) شیر می دهد به عهده اوست». (طباطبائی، 1363: ج2، ص360) خوراک و پوشاک به عنوان بعضی از مصادیق لوازم و مصالح زندگی ذکر گردیده و در تفسیر «عاشروهن بالمعروف» چنین بیان شده: «معروف به معنای هر امری است که مردم در مجتمع خود آن را بشناسند و انکار نکنند و بدان جاهل نباشند». (همان، ص404) برخی مفسرین هم، کلمه معروف را به معنای «مناسب و شایسته» تفسیر نمودند. (مکارم شیرازی و دیگران، 1366: ج3، ص31) یعنی مناسب و در شأن زنان که در واقع به همان معنای متعارف برمی گردد. به نظر می رسد، مفهوم فقهی نفقه با معنای لغوی آن کاملاً همخوانی دارد و این مفهوم که یک مفهوم عرفی است، روشن و واضح می باشد. البته اختلاف های که در مصادیق مشاهده می شود، ابهامی در اصل مفهوم به وجود نمی آورد.
تعریف حقوقی
قانون مدنی تعریفی از نفقه ارائه نکرده است. بلکه فقط در ماده 1107 ق.م. مصادیق نفقه را به عنوان نمونه این گونه بیان نموده است: «نفقه عبارت است از مسکن و البسه و غذا و اثاث البیت که به طور متعارف با وضعیت زن متناسب باشد و خادم در صورت عادت زن یا احتیاج او به واسطه مرض یا نقصان اعضا». امّا در دکترین حقوق، تعاریف چندی ارائه شده است. بعضی معتقدند: «چیزی که برای گذران زندگی لازم و مورد نیاز باشد». (صفایی و امامی، 1374: ص393) برخی دیگر در تعریف جامع تری چنین آوردند: «نفقه تمام وسایلی است که زن، با توجه به درجه تمدن و محیط زندگی و وضع جسمی و روحی خود، بدان نیازمند است». (کاتوزیان، 1378: ص187) به نظر می رسد، اگر عبارت «به طور متعارف» یا «عرف آن را به رسمیت بشناسد» به تعریف اخیر اضافه شود، این تعریف دقیق تر خواهد بود. زیرا همانند موردی که زن به علت وضع جسمی نیازمند هزینه غیر متعارفی باشد، همان طور که برخی فقها[3] ادعا کرده اند، دیگر نمی توان آن را جزء نفقه محسوب نمود. (خمینی، 1403ق: ج1، ص283)
اقسام نفقه
نفقه معنای مطلقی دارد که شامل انفاق بر زوجه، اولاد و نزدیکان می شود. در فقه وحقوق اسلامی بر اساس ماهیت و احکام متفاوت، دو نوع نفقه وجود دارد:
الف)- نفقه زوجه: انفاقی که شوهر باید به همسر خود بپردازد.
ب)- نفقه اقارب: انفاقی که شخص در حالت نیازمندی والدین و فرزندان باید هزینه کند. در این نوشتار به بررسی ماهیت, آثار, ویژگی و ضمانت اجرای نفقه زوجه پرداخته می شود و رابطه آن را با تمکین و ریاست شوهر مورد بررسی قرار می گیرد.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 20
طلاق :
تعریف :
طلاق شیوه رسمى پایان دادن به زندگى خانوادگى است که قدمت تاریخى آن با قدمت ازدواج برابرى مىکند. طلاق با صرفنظر از مضمون مشترک آن، شرایط و مقرّرات متفاوتى در ادیان و فرهنگهاى گوناگون داشته است. بر خلاف نظامهاى حقوقى گذشته، که معمولاً بر اراده شوهر در طلاق تأکید داشتند، نظامهاى حقوقى جدید به دلیل تأثیر اندیشههاى مساواتجویانه، حرکتى به سمت پذیرش «طلاق توافقى» و دیگر الگوهاى مستلزم کاهش نقش شوهر را نشان مىدهند. اسلام با برخى جرح و تعدیلها در قاعده اولیه طلاق، کوشیده است از یکجانبهگرایى به نفع مردان، که در بسیارى از موارد منجر به تضییع حقوق زنان مىگردد، جلوگیرى کند؛ ثبوت حق طلاق براى زن در فرض ناتوانى یا خوددارى شوهر از پرداخت نفقه، اعتبار قاعده «عسر و حرج» در زندگى زناشویى و نیز قاعده «اشتراط در ضمن عقد» از مهمترین این جرح و تعدیلها هستند با ملاحظه چارچوب جامع" طلاق در دیدگاه اسلام" ، مىتوان به رویکرد معتدلانه و دور از افراط و تفریط این دیدگاه پى برد: اولاً، بر خلاف مسیحیت کاتولیک، که بجز در مورد ثبوت زناى زن اصولاً مشروعیتى براى طلاق قایل نیست، اسلام ضمن تقبیح طلاق، مشروعیت حقوقى آن را امضا کرده است. از اینرو، زن و شوهرى که به هر دلیل دچار ناسازگارىهاى شدید زناشویى مىشوند، ناگزیر نخواهند بود به رابطه بیمارگونه خود ادامه دهند. همچنین در فرض نامشروع بودن طلاق، نگرانى از ناکامى و شکست در روابط زناشویى، بسیارى از افراد را از تشکیل خانواده بازمىدارد و این امر طبعا گسترش روابط جنسى نامشروع را در پى خواهد داشت. اما آن دسته از نظامهاى حقوقى، که همانند اسلام به طلاق جنبه شرعى و قانونى مىدهند، با این مشکل روبهرو نیستند. البته این هرگز به معناى کنار آمدن اسلام با طلاق نیست؛ چرا که بر حسب روایات دینى، طلاق مبغوضترین عمل حلال به شمار آمده است. ثانیا، در دیدگاه اسلام، حق شوهر در امر طلاق پذیرفته شده است. مجموعهاى از تفاوتهاى جنسى طبیعى بین زن و مرد و نیز تفاوتهاى جنسیتى در نقشهاى اجتماعى موجب گردیدهاند اسلام حق طلاق را براى شوهر قایل شود. به نظر مىرسد بىتوجهى به این تفاوتها، آنگونه که در جوامع غربى مشاهده مىکنیم، تأثیر بسیارى بر افزایش طلاق دارد. ثالثا، اسلام با برخى جرح و تعدیلها در قاعده اولیه طلاق، کوشیده است از یکجانبهگرایى به نفع مردان، که در بسیارى از موارد منجر به تضییع حقوق زنان مىگردد، جلوگیرى کند؛ ثبوت حق طلاق براى زن در فرض ناتوانى یا خوددارى شوهر از پرداخت نفقه، اعتبار قاعده «عسر و حرج» در زندگى زناشویى و نیز قاعده «اشتراط در ضمن عقد» از مهمترین این جرح و تعدیلها هستند. نکاتى که بیان شدند در قوانین مدنى ایران به طور کامل لحاظ گردیدهاند. به موجب ماده 1133 قانون مدنى «مرد مىتواند هر وقت که بخواهد زن خود را طلاق دهد.» ماده 1129 هم مىگوید: «در صورت استنکاف شوهر از دادن نفقه و عدم امکان اجراى حکم محکمه و الزام او به دادن نفقه، زن مىتواند براى طلاق به حاکم رجوع کند و حاکم شوهر او را اجبار به طلاق مىنماید؛ همچنین است در صورت عجز شوهر از دادن نفقه.» بر حسب ماده 1130 قانون مدنى نیز در صورتى که براى محکمه ثابت شود دوام زوجیت موجب عسر و حرج است، زن مىتواند به حاکم شرع مراجعه و تقاضاى طلاق کند. قاعده «اشتراط وکالت زن در طلاق» نیز در ماده 4 قانون ازدواج مصوّب سال 1310 لحاظ گردیده است. بر حسب این قاعده، زن مىتواند در عقد نکاح یا عقد لازم دیگرى، وکالت خود را از طرف شوهر در اجراى صیغه طلاق شرط کند و این شرط مىتواند مطلق یا مقیّد به شرایطى خاص باشد؛ مثلاً، در صورتى که شوهر با او بدرفتارى و ناسازگارى کند. متأسفانه به دلیل مشکلات گوناگون اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى در ایران، شاهد افزایش قابل توجه میزان طلاق در دهههاى گذشته، به ویژه در مناطق شهرى، بودهایم. نسبت طلاق به ازدواج در سالهاى 1365، 1370، 1375 و سه ماهه اول 1382 به ترتیب، 10، 9، 8 و 14 درصد بوده است. در عین حال، شروط متعددى که بر اساس قاعده «اشتراط ضمن عقد» به منظور حمایت از زنان در عقدنامههاى ازدواج درج شده، با صرف نظر از برخى مناقشات فقهى در اعتبار آنها، در محدود ساختن شوهران، بىتأثیر نبودهاند. همچنین قبح فرهنگى طلاق، که از نگرش منفى مذهب متأثر است، تصمیم به طلاق را براى بیشتر زوجها دشوار مىنماید. به نظر مىرسد بیشتر زوجهاى ایرانى، که در زندگى زناشویى خود دچار ناسازگارى مىشوند، تنها پس از آنکه تمامى درها را به روى خود بسته مىبینند، تصمیم به طلاق مىگیرند.
دید کلی
روز به روز ازدواج های ناشاد بیشتری به طلاق ختم میشوند. حدس و گمانهایی راجع به خاستگاه افزایش نرخ طلاق وجود دارند که عبارتند از: افت اخلاقی ، خودخواهی فزاینده نسل من ، جستجو برای تجارب جدید و ناتوانی آدمیان در ایجاد روابط عمیق. امروزه تحریمهای اجتماعی در برابر طلاق از بین رفته است. شاید شگفتی واقعی در آن نباشد که نرخ طلاق این چنین افزایش یافته است. شگفتی حقیقی آن است که در دورهای که هزینههای متارکه که تا چنین حد کافی کاهش یافته ، تا بدیناندازه دیرپا و مقاوم است.
جنبههای مختلف طلاق
محققی به نام بوآن اظهار میدارد که وقتی ازدواج از هم میپاشد، در اثر آن چندین نوع طلاق ایجاد میشود:
طلاق عاطفی زمانی رخ میدهد که ازدواج دستخوشی تباهی میشود (اما ممکن است تا بعد از حکم طلاق ادامه یابد.) طلاق قانونیطلاق اقتصادی ، که در رابطه با پول و توافقهای مالی (مانند مهریه) است. طلاق هم والدی ، که در ارتباط با نگهداری و سرپرستی از فرزند ، خانوادههای تک والدی ، یا حق ملاقات یا فرزندان است. طلاق اجتماعی ، که در زمینه تغییر روابط با جمع دوستان همسر رخ میدهد. طلاق روانی ، که در حضور مسائل مربوط به بازیابی خود پیروی فردی و مشکلات مربوط به فکر کردن براساس ضمیر «من» و نه «ما» است.اثرات طلاق
پس از طلاق ، به دلایل مختلف ممکن است عزت نفس دچار آسیب شود. بسیاری از افرادی که متارکه کردهاند خود را شخصی ناپسنده و فاقد توان کافی برای ازدواج مجدد میدانند. مردان و زنان از لحاظ واکنشی که در برابر طلاق از خود نشان میدهند، با یکدیگر فرق دارند. مردان گرایش به آن دارند که طلاق را به عنوان چیزی به ناگهان رخ کرده است، ادراک کنند. زنان بیشتر احتمال میرود که آن را به عنوان نقطه پایانی بر یک فرآیند طولانی قلمداد کنند. به همین خاطر است که زنها کمتر احساسهای منفی را درباره طلاقشان گزارش میکنند. طلاق برای زنان تنشزاتر و گسلندهتر است تا مردان. ممکن است این زنی باشد که تردید کمتری درباره نفس طلاق داشته باشد. اما هم اوست که در برقراری زندگی جدید مشکلات بیشتری خواهد داشت.
آدمیان از لحاظ واکنشی که در برابر طلاق از خود نشان میدهند، بسیار متفاوتاند، بسیاری از هم میپاشند، اما برخی دیگر ، نوعی تعالی عاطفی را تجربه میکنند. اگر طلاق را نقطه مقابل ازدواج موفق و خوب تلقی کنیم، در این صورت ، پدیدهای غمبار قلمداد خواهند شد. اما برای بسیاری از کسانی که طلاق گرفتهاند، انتخابهایی که در اختیار واداشتهاند یا طلاق بوده است و یا یک ازدواج ناموفق و بد. با در دست داشتن این انتخابها برخی شواهد حاکی از آن است که طلاق میتواند شخصا مفید و سودمند باشد. محققین به این نتیجه رسیدهاند که ممکن است بار آمدن در خانه از هم نپاشیدهای که ویژگی آن نزاع و جنجال است، آسیب رسانتر و مضرتر از بزرگ شدن در خانهای باشد که در اثر طلاق فروپاشیده است.
کنار آمدن با طلاق :
سازگاری با طلاق به عوامل بسیاری وابسته است: نگرش در مورد ازدواج ناموفق ، شخصیت فرد و محیط اجتماعی. برای کنار آمدن با طلاق ، کمکهای بیرونی از سوی متخصصان بهداشت روانی و گروههای خود یاری متشکل از افراد مطلقه (مانند والدین بی همسر) در دسترس هستند. همچنین حتی هنگامی که طرفین عزم خود را برای طلاق جزم کردهاند مشاوره با زوجها میتواند مفید واقع شود. برخی از فنون مسئله گشایی و مهارتهای حل تعرضی هم که برای بهبود ازدواجها بکار میروند میتواند برای کمک به حل آسیبهای ناشی از جدایی موثر باشد.
طلاق و تاثیرات آن بر فرزندان
طلاق یک از پیامدهای ناگوار و تلخ زندگی است که طبعا برای گروهی کثیری از انسانها اجتناب ناپذیر می باشد. اگر چه در این پروسه جدایی والدین بعضا کمک می کند تا آینده ای دگرگون داشته باشند اما متاسفانه اغلب فرزندان در این راه صدمه دیده و حتی خود را مقصر و محکوم می بینند. بهمین خاطر در اینجا بطور اختصار به این موضوع اشاره شده و سعی داریم تا با بازنگری آن دریابیم که چگونه والدین می توانند علی رغم جدایی شان کمک حال فرزندان خود باشند قبل از اینکه فرزندان دچار صدمات جدی روحی و روانی گردند.
تأثیر طلاق بر فرزندان چیست؟
تأثیر مستقیم آن تزریق عواطف رنجور از جمله ترس، خشم، گیجی و بهتزدگی است. اما باید اذعان داشت که کودکان میتوانند پس از مدتی به حیات طبیعی خود بازگردند. البته در این رابطه نقش والدین بسیار اساسی است. آنان باید کودکان خود را زیر چتر حمایت خود قرار دهند و هدایت صحیح را از آنان دریغ نکنند. طلاق بهخصوص بر کودکان در دوران ابتدایی تحصیل تأثیر عمیقتری میگذارد. حس عدم امنیت کودکان را بهشدت آزار میدهد و آنها از بازگو کردن شرایط خانوادة خود احساس شرمساری دارند. حتی پس از مدتی ممکن است که بچهها خود را سرزنش کنند. در این باره، واکنش بچهها متفاوت است. برخی غم و دردنهان خود را ابراز میکنند و بعضی دیگر آن را پنهان میکنند.
عملکرد والدین چه میتواند باشد؟
به بچهها کمک کنید تا عواطف خود را ابراز کنند. چه از طریق بیان و با از طریق نوشتن، نقاشی کردن و یا حتی از طریق موسیقی.
به عواطف بچهها احترام بگذارید.
به بچهها اطمینان دهید که احساسات آنها طبیعی است.
تا آنجا که ممکن است علل جدایی را برای بچهها توضیح دهید تا آنها دریابند که طلاق بهعلت تقصیر آنها صورت نگرفته است.
اگر امکان دارد فرزندان خود را با بچههایی که تجربة مشترکی دارند آشنا سازید تا آنها بفهمند که تنها نیستند.
اگر امکان دارد بچههای خود را با گروههای درمانی مخصوص طلاق آشنا سازید.
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 20
طلاق :
تعریف :
طلاق شیوه رسمى پایان دادن به زندگى خانوادگى است که قدمت تاریخى آن با قدمت ازدواج برابرى مىکند. طلاق با صرفنظر از مضمون مشترک آن، شرایط و مقرّرات متفاوتى در ادیان و فرهنگهاى گوناگون داشته است. بر خلاف نظامهاى حقوقى گذشته، که معمولاً بر اراده شوهر در طلاق تأکید داشتند، نظامهاى حقوقى جدید به دلیل تأثیر اندیشههاى مساواتجویانه، حرکتى به سمت پذیرش «طلاق توافقى» و دیگر الگوهاى مستلزم کاهش نقش شوهر را نشان مىدهند. اسلام با برخى جرح و تعدیلها در قاعده اولیه طلاق، کوشیده است از یکجانبهگرایى به نفع مردان، که در بسیارى از موارد منجر به تضییع حقوق زنان مىگردد، جلوگیرى کند؛ ثبوت حق طلاق براى زن در فرض ناتوانى یا خوددارى شوهر از پرداخت نفقه، اعتبار قاعده «عسر و حرج» در زندگى زناشویى و نیز قاعده «اشتراط در ضمن عقد» از مهمترین این جرح و تعدیلها هستند با ملاحظه چارچوب جامع" طلاق در دیدگاه اسلام" ، مىتوان به رویکرد معتدلانه و دور از افراط و تفریط این دیدگاه پى برد: اولاً، بر خلاف مسیحیت کاتولیک، که بجز در مورد ثبوت زناى زن اصولاً مشروعیتى براى طلاق قایل نیست، اسلام ضمن تقبیح طلاق، مشروعیت حقوقى آن را امضا کرده است. از اینرو، زن و شوهرى که به هر دلیل دچار ناسازگارىهاى شدید زناشویى مىشوند، ناگزیر نخواهند بود به رابطه بیمارگونه خود ادامه دهند. همچنین در فرض نامشروع بودن طلاق، نگرانى از ناکامى و شکست در روابط زناشویى، بسیارى از افراد را از تشکیل خانواده بازمىدارد و این امر طبعا گسترش روابط جنسى نامشروع را در پى خواهد داشت. اما آن دسته از نظامهاى حقوقى، که همانند اسلام به طلاق جنبه شرعى و قانونى مىدهند، با این مشکل روبهرو نیستند. البته این هرگز به معناى کنار آمدن اسلام با طلاق نیست؛ چرا که بر حسب روایات دینى، طلاق مبغوضترین عمل حلال به شمار آمده است. ثانیا، در دیدگاه اسلام، حق شوهر در امر طلاق پذیرفته شده است. مجموعهاى از تفاوتهاى جنسى طبیعى بین زن و مرد و نیز تفاوتهاى جنسیتى در نقشهاى اجتماعى موجب گردیدهاند اسلام حق طلاق را براى شوهر قایل شود. به نظر مىرسد بىتوجهى به این تفاوتها، آنگونه که در جوامع غربى مشاهده مىکنیم، تأثیر بسیارى بر افزایش طلاق دارد. ثالثا، اسلام با برخى جرح و تعدیلها در قاعده اولیه طلاق، کوشیده است از یکجانبهگرایى به نفع مردان، که در بسیارى از موارد منجر به تضییع حقوق زنان مىگردد، جلوگیرى کند؛ ثبوت حق طلاق براى زن در فرض ناتوانى یا خوددارى شوهر از پرداخت نفقه، اعتبار قاعده «عسر و حرج» در زندگى زناشویى و نیز قاعده «اشتراط در ضمن عقد» از مهمترین این جرح و تعدیلها هستند. نکاتى که بیان شدند در قوانین مدنى ایران به طور کامل لحاظ گردیدهاند. به موجب ماده 1133 قانون مدنى «مرد مىتواند هر وقت که بخواهد زن خود را طلاق دهد.» ماده 1129 هم مىگوید: «در صورت استنکاف شوهر از دادن نفقه و عدم امکان اجراى حکم محکمه و الزام او به دادن نفقه، زن مىتواند براى طلاق به حاکم رجوع کند و حاکم شوهر او را اجبار به طلاق مىنماید؛ همچنین است در صورت عجز شوهر از دادن نفقه.» بر حسب ماده 1130 قانون مدنى نیز در صورتى که براى محکمه ثابت شود دوام زوجیت موجب عسر و حرج است، زن مىتواند به حاکم شرع مراجعه و تقاضاى طلاق کند. قاعده «اشتراط وکالت زن در طلاق» نیز در ماده 4 قانون ازدواج مصوّب سال 1310 لحاظ گردیده است. بر حسب این قاعده، زن مىتواند در عقد نکاح یا عقد لازم دیگرى، وکالت خود را از طرف شوهر در اجراى صیغه طلاق شرط کند و این شرط مىتواند مطلق یا مقیّد به شرایطى خاص باشد؛ مثلاً، در صورتى که شوهر با او بدرفتارى و ناسازگارى کند. متأسفانه به دلیل مشکلات گوناگون اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى در ایران، شاهد افزایش قابل توجه میزان طلاق در دهههاى گذشته، به ویژه در مناطق شهرى، بودهایم. نسبت طلاق به ازدواج در سالهاى 1365، 1370، 1375 و سه ماهه اول 1382 به ترتیب، 10، 9، 8 و 14 درصد بوده است. در عین حال، شروط متعددى که بر اساس قاعده «اشتراط ضمن عقد» به منظور حمایت از زنان در عقدنامههاى ازدواج درج شده، با صرف نظر از برخى مناقشات فقهى در اعتبار آنها، در محدود ساختن شوهران، بىتأثیر نبودهاند. همچنین قبح فرهنگى طلاق، که از نگرش منفى مذهب متأثر است، تصمیم به طلاق را براى بیشتر زوجها دشوار مىنماید. به نظر مىرسد بیشتر زوجهاى ایرانى، که در زندگى زناشویى خود دچار ناسازگارى مىشوند، تنها پس از آنکه تمامى درها را به روى خود بسته مىبینند، تصمیم به طلاق مىگیرند.
دید کلی
روز به روز ازدواج های ناشاد بیشتری به طلاق ختم میشوند. حدس و گمانهایی راجع به خاستگاه افزایش نرخ طلاق وجود دارند که عبارتند از: افت اخلاقی ، خودخواهی فزاینده نسل من ، جستجو برای تجارب جدید و ناتوانی آدمیان در ایجاد روابط عمیق. امروزه تحریمهای اجتماعی در برابر طلاق از بین رفته است. شاید شگفتی واقعی در آن نباشد که نرخ طلاق این چنین افزایش یافته است. شگفتی حقیقی آن است که در دورهای که هزینههای متارکه که تا چنین حد کافی کاهش یافته ، تا بدیناندازه دیرپا و مقاوم است.
جنبههای مختلف طلاق
محققی به نام بوآن اظهار میدارد که وقتی ازدواج از هم میپاشد، در اثر آن چندین نوع طلاق ایجاد میشود:
طلاق عاطفی زمانی رخ میدهد که ازدواج دستخوشی تباهی میشود (اما ممکن است تا بعد از حکم طلاق ادامه یابد.) طلاق قانونیطلاق اقتصادی ، که در رابطه با پول و توافقهای مالی (مانند مهریه) است. طلاق هم والدی ، که در ارتباط با نگهداری و سرپرستی از فرزند ، خانوادههای تک والدی ، یا حق ملاقات یا فرزندان است. طلاق اجتماعی ، که در زمینه تغییر روابط با جمع دوستان همسر رخ میدهد. طلاق روانی ، که در حضور مسائل مربوط به بازیابی خود پیروی فردی و مشکلات مربوط به فکر کردن براساس ضمیر «من» و نه «ما» است.اثرات طلاق
پس از طلاق ، به دلایل مختلف ممکن است عزت نفس دچار آسیب شود. بسیاری از افرادی که متارکه کردهاند خود را شخصی ناپسنده و فاقد توان کافی برای ازدواج مجدد میدانند. مردان و زنان از لحاظ واکنشی که در برابر طلاق از خود نشان میدهند، با یکدیگر فرق دارند. مردان گرایش به آن دارند که طلاق را به عنوان چیزی به ناگهان رخ کرده است، ادراک کنند. زنان بیشتر احتمال میرود که آن را به عنوان نقطه پایانی بر یک فرآیند طولانی قلمداد کنند. به همین خاطر است که زنها کمتر احساسهای منفی را درباره طلاقشان گزارش میکنند. طلاق برای زنان تنشزاتر و گسلندهتر است تا مردان. ممکن است این زنی باشد که تردید کمتری درباره نفس طلاق داشته باشد. اما هم اوست که در برقراری زندگی جدید مشکلات بیشتری خواهد داشت.
آدمیان از لحاظ واکنشی که در برابر طلاق از خود نشان میدهند، بسیار متفاوتاند، بسیاری از هم میپاشند، اما برخی دیگر ، نوعی تعالی عاطفی را تجربه میکنند. اگر طلاق را نقطه مقابل ازدواج موفق و خوب تلقی کنیم، در این صورت ، پدیدهای غمبار قلمداد خواهند شد. اما برای بسیاری از کسانی که طلاق گرفتهاند، انتخابهایی که در اختیار واداشتهاند یا طلاق بوده است و یا یک ازدواج ناموفق و بد. با در دست داشتن این انتخابها برخی شواهد حاکی از آن است که طلاق میتواند شخصا مفید و سودمند باشد. محققین به این نتیجه رسیدهاند که ممکن است بار آمدن در خانه از هم نپاشیدهای که ویژگی آن نزاع و جنجال است، آسیب رسانتر و مضرتر از بزرگ شدن در خانهای باشد که در اثر طلاق فروپاشیده است.
کنار آمدن با طلاق :
سازگاری با طلاق به عوامل بسیاری وابسته است: نگرش در مورد ازدواج ناموفق ، شخصیت فرد و محیط اجتماعی. برای کنار آمدن با طلاق ، کمکهای بیرونی از سوی متخصصان بهداشت روانی و گروههای خود یاری متشکل از افراد مطلقه (مانند والدین بی همسر) در دسترس هستند. همچنین حتی هنگامی که طرفین عزم خود را برای طلاق جزم کردهاند مشاوره با زوجها میتواند مفید واقع شود. برخی از فنون مسئله گشایی و مهارتهای حل تعرضی هم که برای بهبود ازدواجها بکار میروند میتواند برای کمک به حل آسیبهای ناشی از جدایی موثر باشد.
طلاق و تاثیرات آن بر فرزندان
طلاق یک از پیامدهای ناگوار و تلخ زندگی است که طبعا برای گروهی کثیری از انسانها اجتناب ناپذیر می باشد. اگر چه در این پروسه جدایی والدین بعضا کمک می کند تا آینده ای دگرگون داشته باشند اما متاسفانه اغلب فرزندان در این راه صدمه دیده و حتی خود را مقصر و محکوم می بینند. بهمین خاطر در اینجا بطور اختصار به این موضوع اشاره شده و سعی داریم تا با بازنگری آن دریابیم که چگونه والدین می توانند علی رغم جدایی شان کمک حال فرزندان خود باشند قبل از اینکه فرزندان دچار صدمات جدی روحی و روانی گردند.
تأثیر طلاق بر فرزندان چیست؟
تأثیر مستقیم آن تزریق عواطف رنجور از جمله ترس، خشم، گیجی و بهتزدگی است. اما باید اذعان داشت که کودکان میتوانند پس از مدتی به حیات طبیعی خود بازگردند. البته در این رابطه نقش والدین بسیار اساسی است. آنان باید کودکان خود را زیر چتر حمایت خود قرار دهند و هدایت صحیح را از آنان دریغ نکنند. طلاق بهخصوص بر کودکان در دوران ابتدایی تحصیل تأثیر عمیقتری میگذارد. حس عدم امنیت کودکان را بهشدت آزار میدهد و آنها از بازگو کردن شرایط خانوادة خود احساس شرمساری دارند. حتی پس از مدتی ممکن است که بچهها خود را سرزنش کنند. در این باره، واکنش بچهها متفاوت است. برخی غم و دردنهان خود را ابراز میکنند و بعضی دیگر آن را پنهان میکنند.
عملکرد والدین چه میتواند باشد؟
به بچهها کمک کنید تا عواطف خود را ابراز کنند. چه از طریق بیان و با از طریق نوشتن، نقاشی کردن و یا حتی از طریق موسیقی.
به عواطف بچهها احترام بگذارید.
به بچهها اطمینان دهید که احساسات آنها طبیعی است.
تا آنجا که ممکن است علل جدایی را برای بچهها توضیح دهید تا آنها دریابند که طلاق بهعلت تقصیر آنها صورت نگرفته است.
اگر امکان دارد فرزندان خود را با بچههایی که تجربة مشترکی دارند آشنا سازید تا آنها بفهمند که تنها نیستند.
اگر امکان دارد بچههای خود را با گروههای درمانی مخصوص طلاق آشنا سازید.
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید