مقاله کامل در مورد رابطه اخلاق و آزادی

مقاله کامل در مورد رابطه اخلاق و آزادی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 25
فهرست و توضیحات:

 

مقدمه: طرح مسأله

 

مفهوم اخلاق

 

مفهوم آزادی

 

دلایل ضرورت آزادی

 

 آزادی، چونان روش و ارزش

 

موانع و محدودیت‌ها

 

خاتمه: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

 

مقدمه: طرح مسأله

پرسش از نسبت اخلاق و آزادی را می توان از منظرهای مختلف معرفت‌شناختی مطرح ساخت. از این رو پرسش‌های متنوع و متکثری پیش روی پژوهشگر نهاده و از هر زاویه‌ بحثی گشوده می شود. از جمله می توان به طور کلی این پرسش را مطرح کرد که اساساً چه نوع رابطه‌ای میان اخلاق و آزادی وجود دارد؟ آیا اخلاق و ارزش‌های اخلاقی در دست‌یابی به آزادی و پایداری و استمرار آن تأثیرگذار است یا در از دست دادن و مقید شدن آزادی؟ آیا آزادی می‌تواند برای رسیدن به یک جامعه اخلاقی به انسان‌ها مساعدت نماید یا اینکه رسیدن به جامعه ضد اخلاقی را تسریع می‌کند؟ مبانی و معیارهای  مفهوم اخلاق و آزادی کدام است؟ آیا آزادی می‌تواند و یا باید بر مبانی اخلاقی استوار باشد یا تحقق اخلاق در جامعه به تحقق آزادی در آن جامعه بستگی دارد؟
در نسبتی دیگر و از منظری دیگر می‌توان پرسش‌های مذکور را به گونه‌ای دیگر نیز طرح کرد. از جمله اینکه: آیا نهال اخلاق در فضا و بذر آزاد به بار می‌نشیند و یا برعکس، این آزادی است که خود را با قامت اخلاق متناسب می‌نماید؟ آیا بدون آزادی و آزاداندیشی می‌توان معرفت اخلاقی کسب نمود و یا اینکه اعتبار آزادی نیز بر پیش‌دانسته‌ها و مبانی اخلاقی مبتنی است؟ آیا اساساً آزادی می‌تواند ارزش‌های اخلاقی را تقویت نماید یا اینکه وجود فضای آزاد باعث کاهش تأثیر ارزش‌های اخلاقی در جامعه می‌شود و چه بسا اخلاق را از میان می‌برد؟
این مقاله با این هدف نگارش شده است تا به تبیین رابطه و سنجش دو مفهوم آزادی و اخلاق، با تأکید بر اندیشة آیت‌الله مرتضی مطهری، بپردازد و تأثیر هر یک بر دیگری را بکاود. به عبارت روشن‌تر تقدم و یا تأخر آزادی یا اخلاق را بر دیگری تبیین نماید. در این رابطه نگارنده بر این باور است که برخلاف آنچه در رابطه اخلاق و سیاست در نزد اندیشمندان مسلمان معروف شده است ـ که همانا تقدم اخلاق بر سیاست است و به همین نسبت این بحث به رابطه اخلاق و آزادی نیز کشیده می‌شود و اخلاق مقدم بر آزادی فرض می‌شود ـ  نوشته حاضر این فرضیه را طرح می‌نماید که در اندیشة آیت‌الله مطهری، آزادی، به لحاظ رتبی و زمانی، مقدم بر اخلاق است. از این رو می‌بایست برای چیدن میوه‌های اخلاقی و سر برآوردن و رشد نمودن اخلاق در جامعه از آزادی عبور نمود و تحقق اخلاق در جامعه منوط به تحقق حد اقلی از آزادی در حوزه جمعی است. البته هم اخلاق و هم آزادی از ضروریات زندگی فردی و به ویژه زیست جمعی و برای رسیدن به هدف‌های خاصی مورد نیاز آدمی است، گرچه این هدف‌ها از منظرهای مختلف که به آنها نگاه شود ناهمگون جلوه ‌نماید.
در جامعه‌ای که استبداد در آن حاکم است و شیوه‌های استبدادی و توتالیتری در آن مقدم بر اخلاق و آزادی است، هم آزادی غایب و هم اخلاق جامعه منحط و فاسد است. اخلاق مناسب و درخور یک جامعه که مبتنی بر مبانی معرفت‌شناختی و انسان‌شناختی و هستی‌شناختی معتبر باشد تنها در جامعه‌ای رخ می‌نماید که بهره‌ای از آزادی داشته باشد و تملق و چاپلوسی و... در آن راه به جایی نبرد و اخلاق و ارزش‌های اخلاقی حاکم باشد. هنگامی که تملق و چاپلوسی در سطح جامعه رواج داشته باشد و کارها بر مبنای آن پیش رفته و حل و فصل شود و حاکمان از انتقاد و اعتراض و صداقت و صراحت استقبال نکنند چگونه می‌توان از اخلاق و ارزش‌های اخلاقی سخنی به میان آورد و ارزش‌های اخلاقی را ستود؟ و چگونه می‌توان از آزادی سخن گفت و برای تحقق و نهادینه شدن آن تلاش نمود؟
مباحثی که در پی می‌آید به تقدم آزادی بر اخلاق اشاره دارد و در طی مباحثی همچون مفهوم آزادی، دلایل ضرورت آزادی، آزادی چونان روش و ارزش و موانع و محدودیت‌ها به اثبات این مسأله با تأکید بر اندیشه‌ و آرای آیت الله مرتضی مطهری می‌پردازد.
لازم به یادآوری است که در بحث حاضر، اخلاق و آزادی در مقابل و ضد یکدیگر نیستند، بلکه اساساً آزادی یک فضیلت اخلاقی و بلکه مهم‌ترین و اساسی‌ترین فضیلت اخلاقی شمرده می‌شود. از این رو از پژوهش فرا روی و پرسش‌های طرح شده، نمی‌توان این گونه تلقی کرد که آزادی و اخلاق از یکدیگر جدا بوده و در مقابل یکدیگر صف‌آرایی کرده‌اند، که در این صورت دیگر نمی‌توان از رابطه و نسبت آنان با یکدیگر گفت‌وگو نمود؛ زیرا حکم به تقابل آنان و در نتیجه فقدان رابطه میان آنان صادر شده است. همین طور می توان گفت که آزادی در مقابل عدالت نیز صف‌آرایی نمی‌کند، که آزادی خود در شمار مصادیق عدالت است.
نکته دیگر قابل اشاره این است که نقطه تمرکز مباحث بیش از آنکه بر اخلاق مبتنی باشد، بر آزادی مبتنی است. از این رو مباحث بیش از آنکه به اخلاق بپردازد ـ بجز مفهوم اخلاق ـ به بحث آزادی می‌پردازد و مباحث مربوط به آزادی در مقاله حاضر بر مباحث اخلاقی می‌چربد. به دیگر سخن، پاره‌ای از مباحث اخلاقی همانند مشروعیت اخلاق و معیار بودن اخلاق در زندگی و مباحثی از این دست، که عمدتاً در فلسفه اخلاق از آنها گفت‌وگو می‌شود، مفروض گرفته شده است و از آنها بحثی به میان نخواهد آمد.



خرید و دانلود مقاله کامل در مورد رابطه اخلاق و آزادی


مقاله در مورد اهمیت و جایگاه ورزش در مدارس

مقاله در مورد اهمیت و جایگاه ورزش در مدارس

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 14

 

اهمیت و جایگاه ورزش در مدارس

مقدمه:

در طی این سال ها مسئولان آموزشی از موضوع ورزش دانش آموزان ابتدایی غافل بوده اند و این غفلت پیامدهای جسمی و روانی خاصی را دربرداشته است. روانشناسان ورزش در پژوهش هایی دریافته اند که پرداختن کودکان به ورزش و فعالیت های بدنی، علاوه بر تغییر شکل و استحکام عضلات و ایجاد هماهنگی بهتر در چشم و دست، پیامدهای روانی مثبتی را نیز در برخواهد داشت. شرکت کودکان در ورزش های سازمان یافته و فعالیت های جسمانی منظم، عزت نفس را در آنان افزایش داده و موجب بروز انگیزه و اشتیاق آنان می شود.

« پروفسور مارین ویس »، روانشناس ورزش و علم تمرین، در مطالعات گسترده خود در دهه گذشته، متوجه شد بین افزایش عزت نفس و ایجاد انگیزه و حضور کودکان در فعالیت های منظم ورزشی، ارتباط وجود دارد. او به همراه دانشجویان خود در دانشگاه « اورگون » با بررسی بیش از 60 مطالعه دریافت که فعالیت های منظم جسمانی، تأثیری شگرف بر ابعاد مختلف روانی و اجتماعی افراد گذاشته و موجب افزایش عزت نفس می شود.

وی در پژوهش های خود به سه نکته مهم اشاره کرد:

1- ادراک از توانمندیها و قابلیت های جسمانی تأثیرات مطلوبی را به همراه خواهد داشت و می تواند سبب بروز رفتارهای موفقیت آمیز و انگیزه شود. مثلاً کودکانی که توانمندی های بدنی خود را دست کم می گیرند در مقایسه با افرادی که توانمندی های خود را باور دارند و به طور صحیح از آن بهره مند می شوند، انگیزه و علاقه کمتری دارند و در برخورد با مسایل، بیشتر از خود اضطراب و نگرانی نشان می دهند.

2- ادراک خویشتن از یک فعالیت ورزشی ویژه، تنها موجب پیشرفت در همان فعالیت ورزشی می شود و نمی توان این پیشرفت را به دیگر فعالیت های ورزشی تعمیم داد.

3- چگونگی برخورد با مسایل به طور مستقیم به عزت نفس و انگیزه افراد بستگی دارد. تجربیات تلخ و شیرین کسب شده در اماکن ورزشی می تواند راهنمای خوبی در مواجهه با مشکلات آینده باشد.

نقش ورزش مدارس در ابعاد روانی کودکان

پروفسور رونالد. ام. جزیرسکی، نویسنده کتاب « اهمیت ورزش مدارس »، معتقد است نوجوانانی که در فعالیت های ورزشی شرکت می کنند، نمرات بهتری را در دروس خود کسب می کنند،همچنین رفتارهای پسندیده ای را در داخل و خارج از مدرسه از خود بروز می دهند.

او در پایان بررسی یک نظرسنجی از کارگران، مأموران اجرای قانون و مربیان مدارس سراسر کشور درباره تأثیرات ورزش مدارس ابراز داشت: «همه افراد در نظریات خود اعلام کرده اند: کودکانی که در فعالیت های منسجم ورزش مدارس خود شرکت می کنند، نمرات بهتری کسب کرده اند، علاوه بر آن از خود رفتارهای معتدل و مطلوبی در کلاس نشان می دهند.

همچنین خارج از کلاس، مشکلات رفتاری کمتری دارند و به طور چشمگیری از تنبلی و سستی گریزان هستند، مضاف بر آن به حضور به موقع در کلاس درس اهمیت می دهند و غیبت های غیرموجه کمتری نسبت به دیگران دارند.

نقش مربیان ورزش در آموزش مهارت های زندگی

پروفسور تارا اسکن لان، روانشناس ورزشی از دانشگاه کالیفرنیا می گوید: «ورزش می تواند عرصه پیشرفت را برای جوانان فراهم آورد. کودکان و نوجوانان می توانند در این عرصه گسترده، مهارت های زندگی مانند چگونه ارتباط برقرار کردن، قاطعانه اظهار نظر کردن و تشریک مساعی و همکاری کردن را بیاموزند البته نمی توان از نقش مؤثر مربیان دلسوز و والدین صرف نظر کرد.

مهارت های زندگی آموخته شده باید تقویت شوند تا بتوان از آنها در صحنه های مختلف زندگی استفاده کرد و از آنها بهره جست.»

وی بر این باور است که: باید به نوجوانان بیاموزیم مهارت های زندگی را که از عرصه های مختلف ورزشی آموخته اند، در زندگی روزمره می توانند به کار ببرند. باید به آنان یاد بدهیم که در برخورد با همسالان خود و والدین و مربیان چگونه عمل کنند و اگر به عنوان یک مربی ورزش مجرب عمل کنیم می توانیم شاهد لذت آنها در به کارگیری این مهارت ها در برخوردهای اجتماعی باشیم.

لذا با سازمان دهی ورزش های گروهی، دانش آموزان در مدارس می آموزند که چگونه مهارتها را فراگیرند، به دیگران کمک کنند و به خودباوری و اعتماد به نفس دست یابند.جوانان باید بدانند که چگونه تعهد و احساس مسئولیت در فعالیت های گروهی ورزشی موجب می شود تا آنان توانایی لازم را برای پذیرش مسئولیت در زندگی به دست آورند.

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید



خرید و دانلود مقاله در مورد اهمیت و جایگاه ورزش در مدارس


کتاب ساز هوشمند

کتاب ساز هوشمند

کتاب ساز هوشمند: 

حرفه ای ترین کتابساز هوشمند  برای ساخت کتاب های اندرویدی شما 

فقط کافیست کتاب اندرویدی خود را با موضوع دلخواه بسازید و آنرا در صفحات مجازی به فروش بگزارید و کسب در آمد کنید 

 



خرید و دانلود کتاب ساز هوشمند


مقاله کامل در مورد ایمان در قرآن

مقاله کامل در مورد ایمان در قرآن

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 53
فهرست و توضیحات:

راههای رسیدن به آرامش روانی ازنگاه قرآن(راه اول ایمان)

ایمان به قرآن

دلایل نقلی:

دلایل عقلی:

ایمان نورانی و ظلمانی

 عشق پاییزی و عشق همیشه بهار

قران وصحابه

منابع و ماخذ:

 

راههای رسیدن به آرامش روانی ازنگاه قرآن(راه اول ایمان)


ایمان عبارت است از باور وتصدیق قلب به خدا ورسولش ،آنچنان باور وتصدیقی که هیچگونه شک و تردیدی بر آن وارد نشود.تصدیق مطمئن وثابت ویقینی که دچار لرزش  وپریشانی نشود وخیالات ووسوسه ها در ان تأثیر نگذارد وقلب واحساس در رابطه با آن گرفتار تردید نباشد.

در قرآن در سوره مبارکه فتح می خوانیم : "هوالذی انزل السکینه فی قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم..."‹‹اوکسی است که آرامش را در دلهای مؤمنان نازل کرد تا ایمانی به ایمان شان بیافزایند...››. اولین برداشتی که صورت می گیرد این است که بدون ایمان ، آرامش روحی وروانی وجود ندارد .یا حداقل اینگونه می توان گفت که یکی از عوامل ایجاد آرامش دارابودن ایمان به خدا می باشد.به تعبیر علامه طبا طبایی‹‹ ظاهرا مراد از سکینت در این آیه آرامش وسکون نفس واطمینان آن ، به عقائدی است که به آن ایمان آورده ولذا نزول سکینت را این دانسته که ""لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم"" تا ایمانی بر ایمان سابق بیفزایند.پس معنای آیه این است که :خدا کسی است که ثبات واطمینان  را لازمة مرتبه ای از مراتب روح است در قلب مؤمن جای داد تا ایمانی که قبل از نزول سکینت داشته بیشتر وکاملتر شود.››

یقیقا داشتن آرامش در زندگی نخستین چشمه خوشبختی است وکسی که از این نعمت محروم باشد از نعمت خوشبختی نیز محروم است وهیچگاه طعم خوشبختی را نخواهد چشید.انسان بی ایمان در دنیا با اندیشه وافکار موهوم وبا نگرانی های فراوان دست به گریبان است . ولذا دائما در درون خود دچار پیکاری بزرگ است وهمیشه هم در انتخاب مسیر زندگی ودر تصمیم گیریهایش دچار سر در گمی است.ولی بر خلاف آن انسان با ایمان از همة اینها آسوده است وهمة افکار واهداف واندیشه هارا تحت لوای یک هدف گرد آورده است وفقط به خاطر آن تلاش می کندوبه سوی آن می شتابد وآن عبارتست از  خشنودی خدای متعال .دیگر کاری به این ندارد که مردم از او خشنود باشند یا بر او خشم گیرند.ولذا هیچ وقت  سردر گم نیست وهمیشه در یک آرامش روحی به سر می برد.

راجع به ایمان وفواید آن در قرآن آیات فراوانی وجود دارد ، ولی چون در اینجا بحث  ما روی عوامل آرامش دور می زند

لذا نمی توان به صورت مبسوط به این موضوع پرداخت.با این حال جا دارد به یکی از آیات که با بحث ما ارتباط دارد اشاره کنم:

 آیة‹‹ الذین آمنوا ولم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن وهم مهتدون›› "" (آری) آنها که ایمان آوردند،وایمان خود را با شرک وستم نیالودند ، ایمنی تنها از آن آنهاست وآنها هدایت یافتگانند""

این آیه متضمن یک تأ کید قوی است زیرا مشتمل است بر اسنادهای متعددی که همگی آنها در جمله اسمیه است.به تعبیر علّامه طباطبایی نتیجة این تأکیدهای پی در پی این است که نبایدبه هیچ وجه در اختصاص (امنیّت)و(هدایت)برای مؤمنین شک وتردید داشت واین آیة شریفه هم دلالت می کند براینکه امنیّت (آرامش )وهدایت از خواص وآثار ایمان است .البته به شرط اینکه روی این ایمان با پرده هایی مثل  شرک وستم پوشیده نشود.ومراد از ظلم در این آیه به معنای چیزهایی است که برای ایمان مضرّ بوده وآن را فاسد وبی اثر می سازد.که اکثر مفسرین آنرا شرک دانسته واین را از آیة(انّ الشرک لظلم عظیم) استفاده کرده اند.

 

به هر حال با توجه به این آیات وآیات دیگر می توان به این اصل مهم رسید که: امنیت وآرامش روحی تنها موقعی به دست می آید که در جوامع انسانی دواصل حکومت کند، ایمان وعدل اجتماعی .

مگر پایه های ایمان به خدامتزلزل گرددواحساس مسئولیت در برابرپروردگار ازمیان برودوعدالت اجتماعی جای خود را به ظلم وستم بسپارد،امنیت در چنان جامعه ای وجود نخواهد داشت وبه همین دلیل با تمام تلاش وکوششی که جمعی از اندیشمندان جهان برای برچیدن بساط نا امنی های مختلف در دنیا می کنندروز به روز فاصلة مردم جهان از آرامش وامنیت واقعی بیشتر می گردد.دلیل این وضع همان است که در آیه فوق اشاره شده.پایه های ایمان لرزان وظلم جای عدالت را گرفته است.تأثیر ایمان در آرامش وامنیت روحی برای هیچکس جای تردیدنیست همانطور که ناراحتی وجدان وسلب آرامش روانی به خاطر ارتکاب ظلم بر کسی پوشیده نمی باشد.[8][8]



خرید و دانلود مقاله کامل در مورد ایمان در قرآن


تحقیق در مورد جایگاه زن در اندیشه اسلام

تحقیق در مورد جایگاه زن در اندیشه اسلام

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 19

 

جایگاه زن در اندیشه اسلام

بنابر باور توحیدی، اسلام آخرین دین الهی و جامعترین و کاملترین ادیان بوده و کتاب آسمانی قرآن که معجزه پیامبر ختمی مرتبت حضرت محمد (ص)  می باشد حاوی عالی ترین و جامعترین مفاهیم و مضامین مورد نیاز بشر در همه اعصار می باشد.

یکی از مسائل مهم و اساسی مطرح در جوامع امروز، مباحث مربوط به زنان، حقوق و جایگاه ایشان در نظام های فکری و سیاسی است.

لذا طبیعی است که دین اسلام که مدعی ارائه بهترین و کاملترین اصول زندگی بشر می باشد، در این زمینه به بحث و ارائه نظر پرداخته باشد.

بنابراین بررسی جایگاه زن در اندیشه اسلامی از دو جهت حائز اهمیت است؛ اول آنکه تبیین این مطلب به خودی خود و جهت درک و شناخت عموم افراد به خصوص زنان، مفید می باشد؛ دوم نحوه نگرش دینی که کاملترین ادیان بوده و به سعادت و کمال انسانی توجه ویژه ای داشته است به مسأله زن، قابل تأمل و بررسی می باشد.

البته باید توجه داشت که بررسی این موضوع بایستی کاملاً علمی و منطقی و براساس آموزه های اصیل اسلامی صورت گیرد. چه بسا دیده می شود که به نام دین، حقوق مسلم و طبیعی زن مورد خدشه قرار گرفته و یا اینکه به بهانه حقوق طبیعی زن، حدود الهی و آسمانی دین نادیده گرفته می شود. این افراط وتفریط ها زاییده جهل و عدم آگاهی از اصول اسلام می باشد.

به این جهت ضروری است که اندیشه دینی در زمینه های مختلف ازجمله دیدگاه اسلام نسبت به زن، به دقت تبیین و تحلیل گردد.

این نوشتار تلاشی است در جهت بیانی اجمالی از دیدگاه های اسلامی در خصوص زن و بررسی نقش و جایگاه زن در اندیشه اسلامی.

نگاه به زن در طول تاریخ

در سیر تاریخی از آغاز آفرینش تا به امروز، در تمام سرزمین‌ها، اقوام، آیین‌ها، فرهنگ‌ها، اجتماعات و فلسفه‌های گوناگون، از یک زاویه به زن نگریسته نشده است. به عبارت دیگر، زن در هر سرزمینی، فرهنگ و فلسفه‌ای با شخصیتی متفاوت و گاه متضاد شناخته شده و می شود. نگرش به زن در برخی فرهنگ‌ها چنان منفی و دور از واقعیت بوده که وی را عاری از روح انسانی دانسته و او را از قلمرو انسانیت و برخورداری از شخصیت انسانی خارج کرده‌اند. همین بینش و تفکر سبب شده است گروهی از انسان‌ها در گذشته و حال، با زن به مثابه ابزار مادی صرف برخورد کنند.

بنابراین می‌توان گفت، در طول تاریخ نگرش ها و برخوردهای متفاوتی درباره زن وجود داشته است که در این بخش به گوشه‌ای از این دیدگاه ها می‌پردازیم.

الف. زن در تمدن‌های بزرگ

یونان، روم و ایران، سه تمدن بزرگ و شناخته شده در تاریخ جهان هستند که علم و فرهنگ از این سه تمدن سرچشمه گرفته است. هند و چین نیز به عنوان دو کشور پرجمعیت و با سابقه‌ای طولانی، جوامعی هستندکه وضع زن در آنها به اختصار بررسی می‌شود.

یونان

در یونان قدیم، زن شخصیت انسانی نداشت و به آسانی، خرید و فروش یا هبه می‌شد.  یونانی ها، زن را موجودی شیطانی می‌دانستند  و وظیفه او را خدمت به مرد و ارضا کننده غریزه جنسی او می‌شمردند. به همین دلیل، زن درتمدن بزرگ یونان جایگاهی نداشت. سقراط، سلوک با زن را نوعی زجر و ریاضت‌کشی می‌دانست و چشیدن این زهر و تحمل این زجر را برای تقویت اراده و مالکیت نفس، مفید می‌شمرد.

پس از سال ها و قرن ها تلاش، زن از آن پندارهای پست و غیر انسانی خارج شد و جایگاهی شایسته به دست آورد، ولی این تلاش‌ها نیز نتوانست زن را به مقام واقعی خود برساند؛ زیرا به تدریج، زن مظهر فساد و فحشا و ارضاکننده شهوت مردان گردید.

روم

زنان در روم، مانند کودکان، همیشه قیم و ولی داشتند و تحت کفالت مردی به سر می‌بردند. مادر بودن و همسر بودن در این امر بی‌تأثیر بود. زن در روم قدیم، شخصیت حقوقی به شمار نمی‌آمد، بلکه به عنوان یک شیء، قابل تملک و خرید و فروش بود. پدر یا شوهر می‌توانست دختر یا زن خود را بفروشد یا قرض و اجاره دهد و حتی می‌توانست او را بکشد.

رومی ها زن را مظهر تام شیطان و از نوع ارواح آزارگر می‌دانستند. از این رو، با او رفتاری خشونت‌آمیز داشتند و حتی از خندیدن و سخن گفتن وی جلوگیری می‌کردند. براساس همین اندیشه، در پارلمان روم مقرر شد که زن موجودی شریر است و باید با او رفتاری حیوانی داشت.

ایران

در ایران باستان، به دلیل وجود طبقات اجتماعی مختلف، وضع زن نیز متفاوت بود. زنان اشراف و بزرگان از حقوق بیشتری در مقایسه با دیگر زنان برخوردار بودند، ولی زنان طبقات پایین، وضعی مانند دیگر جوامع داشتند و حتی از حقوق اولیه انسانی‌شان محروم بودند. به طور کلی می‌توان گفت وضع زن در ایران باستان نسبت به دیگر جوامع متمدن آن روز بهتر بود. هرچند جایگاه واقعی خود را نداشت و رفتار مناسبی با او نمی‌شد.

هند و چین

در باورهای هندوان، زن روح انسانی نداشت و بدون مرد زندگی برای او بی‌معنا و مفهوم بود. از این رو، پس از مرگ شوهر باید همراه جسد او سوزانده می شد. در غیر این صورت، باید نزد بستگان خود می‌ماند و کم‌خوری و عبادت را پیشه خود می‌ساخت و تا پایان عمر، دیگر حق ازدواج نداشت. به طور کلی، در هند زنان به عنوان خدمتکار و کنیز شناخته می‌شدند و شوهر، ارباب او شمرده می‌شد.

همچنین زن در چین، موقعیت اجتماعی بسیار پایینی داشت. چینی‌ها زن را به کلی از فکر و عقل، بی‌نصیب می‌دانستند. زنان چینی، مانند اسیرانی در دست جلادان بی‌رحم گرفتار بودند و کمترین خطای ایشان، مجازات‌های بزرگی در پی داشت. در مقابل، جرم و جفای مرد به او، هیچ گونه سرزنش یا مجازاتی در پی نداشت.

 

 

در سروده‌های چینی آمده است: «در دنیا، چیزی پست‌تر و ارزانتر از زن نیست.» در آن زمان، اگر فردی صاحب فرزند دختر می‌شد خویشان و نزدیکان با تأسف تمام، به پدر و خویشان نزدیک نوزاد تسلیت می‌گفتند و دختر بودن نوزاد را نوعی خشم از جانب نیاکان می‌دانستند.

ب. حقوق زن در جاهلیت

در دوران جاهلیت، زنان گرفتار ننگ‌آورترین شرایط و سخت‌ترین مصیبت‌ها بودند. اعراب در این دوران دختران خود را زنده به گور کرده و به این کار افتخار می کردند. مرد می‌توانست زن خود را به طور رایگان یا در مقابل چیزی به دیگران ببخشد و مردان می‌توانستند بدون هیچ‌گونه قید و شرطی از زنان بهره ببرند.

ج. زن در غرب

در گذشته، زن در جوامع غربی، ارزش و احترامی نداشت. در مجامع اسپانیایی و ایتالیایی، پس از بحث‌های فراوانی که درباره روح زن میان کاتولیک‌ها صورت گرفت، آنان سرانجام به این نتیجه رسیدند که جز مریم مقدس که دارای روح انسانی است، دیگر زنان برزخ میان انسان و حیوان هستند.

شاید فرانسه، نخستین دولت غربی باشد که برای زن شخصیت انسانی قائل شد؛ زیرا مجمع دینی فرانسه در سال 586م. پس از بحث و بررسی فراوان چنین نظر داد که زن انسان است، ولی برای خدمت مرد آفریده شده است.

تا حدود سال 1900م. زن در اروپا چنان حقی نداشت که مرد ناگزیر باشد از روی قانون آن را محترم بدارد. استقلال و شخصیت انسانی و حقوقی زن در ردیف یک برده بود و در هیچ موردی، حقوق مساوی با مرد نداشت، هرچند همواره مسئولیت و وظیفه‌ای بیش از مرد داشت.

تا یکی دو قرن پیش، زن در جوامع غربی، حق مالکیت بر اموال خود را نداشت و مرد می‌توانست بدون رضایت همسرش، در اموال متعلق به او هرگونه دخل و تصرفی روا دارد.

با انقلاب صنعتی و دگرگونی‌های پس از آن و نیز جنگ‌های جهانی اول و دوم، از شمار مردان کاسته شد و بسیاری از خانواده‌ها بی‌سرپرست شدند. از این رو، زنان و کودکان به کارخانه‌ها روی آوردند و کارخانه‌ها نیز در اعلان‌های خود، کارگران زن و کودکان را به کار فراخواندند. زنان، کارگران ارزانتر و مناسبتری بودند و کارفرمایان آنان را بر مردان سرکش و گرانقیمت ترجیح می‌دادند. در این وضعیت، یافتن شغل مناسب برای مرد مشکل شده بود و زن نیز با حقوق اندک نمی‌توانست معیشت خانواده را تأمین کند. کم کم زمینه‌های قیام زنان برای افزایش سطح دستمزد فراهم گردید و به تدریج، نخستین قانونی که بیانگر استقلال مالکیت زن در دستمزد و کارکرد خود بود، در پارلمان انگلستان به تصویب رسید.

زنان به جای خانه، به کارخانه گام نهادند و به اداره‌ها و اجتماع روی آوردند. ولی در همه جا از امتیازها و حقوق انسانی بی‌بهره بودند. بنابراین، زن در همه جا کوشید مانند مرد شود؛ کار مرد را انجام دهد؛ مانند او فکر کند و مانند او حرف بزند؛ سیگار بکشد؛ لباس مردانه بپوشد و مردانه راه برود.

پس از آن، تلاش‌های بسیاری شد تا زن از حقوق اولیه انسانی‌اش برخوردار شود و حقوقی سازگار با شأن خود به دست آورد. به تدریج، جنبش های فمینیستی شکل گرفت که هدف آنها برای حقوق زن و مرد بود. در نگاه اول، این حرکت‌ها به سود زنان و برای به دست آوردن حقوق تضییع شده آنان بود. ولی چون در جنبش‌های طرفداری از زن، به نقش حیاتی همسر بودن و مادر بودن زن در خانواده توجهی نشد، نارضایتی زنان را از دستاوردهای این‌گونه حرکت‌ها در پی داشت. «اکنون سردمداران جنبش‌های آزادی زنان در جهان غرب، زبان به اعتراف گشوده‌اند که ممکن است زنان امروز به آزادی و برابری رسیده باشند، ولی هیچ گاه به این فلاکت و بدبختی نبوده اند.»

در سند کنفرانس جمعیت و توسعه، به عنوان جمع‌بندی مسائل دهه اخیر آمده است:

 

دگرگونی‌های چشمگیری در وضعیت زنان در بسیاری از کشورها رخ داده است، از جمله، افزایش میزان تحصیلات، افزایش نیروی کار زن در مسائل مختلف، افزایش درآمد زنان و ... ولی این تغییرها، روند مثبتی را در وضعیت زندگی زنان ایجاد نکرده است. در بعضی از کشورها به دلیل مشارکت نداشتن همسران در مسئولیت ها، زنان افزون بر مشاغل بیرون از منزل، همچنان تمامی مسئولیت‌های خانواده را نیز به دوش می کشند که این خود، فشاری مضاعف بر دوش این جمعیت است.

موناشارن، نویسنده امریکایی در مقاله «اشتباه فمینیست ها» می نویسند:

آزادی زنان برای ما افزایش درآمد، سیگار ویژه زنان، حق انتخاب برای تنها زیستن و تشکیل خانواده یک نفره، ایجاد مراکز بحران تجاوز، اعتبارات فردی، عشق آزاد و زنان متخصص بیماری‌های زنان را به ارمغان آورد، ولی در ازای آن، چیزی را به غارت برد که خوشبختی بسیاری از زنان در گرو آن است و آن وجود «همسر» و «خانواده» است.

جمع بندی سیاست‌ها و برنامه‌های اعمال شده در زمینه زنان در سطح بین المللی بدین جا رسید که در  بسیاری از کشورها (بیشتر کشورهای غربی)، خانواده، قربانی اصلی اجرای این برنامه‌ها شد. امروزه، تضعیف این رکن اصلی اجتماع، زمینه ساز حرکت‌های مذهبی و اخلاقی برای تقویت کیان خانواده شده است. در شرایط کنونی، دنیا در جستجوی الگویی متعادل است؛ الگویی که آرامش گم شده را به کانون خانواده و زنان بازگرداند.

دیدگاه اسلام نسبت به زن

به موازات نگرش های ناعادلانه ای که در طول تاریخ نسبت به زن وجود داشته است، همواره تفکر و نگرش دیگری نیز در سیر تاریخ، منادی ارزش، فضیلت، کرامت و شخصیت انسانی زن بوده و بشریت را به سوی آن فراخوانده است. این اندیشه که از آغاز آفرینش تا بعثت حضرت محمد (ص) استمرار داشته، دین خداست که رسولان الهی در تمام سرزمین‌ها میان اقوام و فرهنگ‌ها ترویج کرده‌اند و کاملترین شکل آن در دین اسلام تجلی یافت.

پس از ظهور اسلام و حاکمیت قوانین اسلامی، وضعیت زنان به کلی دگرگون شد. اسلام، حق زندگی شرافتمندانه در اجتماع را به زنان بخشید و اجازه شرکت در فعالیت‌های اجتماعی- به شرط رعایت موازین شرعی- را داد. همچنین زنان می‌توانستند مانند مردان با پیامبر بیعت کنند.

اسلام اعلام کرد زن، برده، کنیز و پست نیست، بلکه مظهر جمال الهی و مدرسه انسان‌سازی است. در حقیقت، آموزه‌های اسلامی، زن را در جایگاه حقیقی اش قرار داد؛ نه او را به عنوان برده‌ای بی‌اراده پذیرفتند و نه آزادی بی‌حساب و کتاب و خلاف طبیعت برای او قائل شدند. دست بخشایشگر اسلام، پرده‌های تاریکی و جهالت را از جمال زیبای زن برداشت و او را به عنوان انسان به رسمیت شناخت و گوهر شرف و حسن بر دامانش فرو ریخت و تاج بزرگی و افتخار بر سر او نهاد.

آفرینش زن

زن در آموزه‌های اسلام و آیات قرآن جایگاه ویژه‌ای دارد. اسلام، ساختمان فکری جوامع گذشت نسبت به زن را ویران کرد و شخصیتی ارزشمند برایش قائل شد. اسلام به سرشتی واحد در طبیعت زن و مرد اعتقاد دارد. استاد مطهری در این باره می نویسد:

قرآن با کمال صراحت در آیات متعددی می فرماید که زنان را از جنس مردان و از سرشتی نظر سرشت مردان آفریده ایم.

در دیدگاه اسلامی زن در آفرینش در بعد روحی و جسمی از همان گوهری آفریده شده که مرد آفریده شده است و هر دو جنس در جوهر و ماهیت، یکسان و یگانه‌اند و تمایز و فرقی در حقیقت و ماهیت میان زن و مرد نیست. اندیشه یکسانی و یگانگی ماهوی زن و مرد، اندیشه‌ای قرآنی است که از آیات الهی به روشنی به دست می آید.

خداوند در قرآن کریم می فرماید: «یا ایها الناس اتقوا ربَّکم الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها بثَّ منها رجالا کثیرا و نساء ... »

«ای مردم از پروردگارتان بپرهیزید، همان کسی که همه شما را از نفس واحده آفرید و جفتش را نیز از او آفرید و از آن دو مردان و زنان بسیاری منتشر ساخت ....»

منظور از نفس در این آیه کریمه همانا گوهر و ذات و اصل و واقعیت عینی شیء است.

بدین ترتیب مفاد آیه مزبور بر این مبنا قرار یافته است که اولاً همه انسان‌ها از هر صنف -زن یا مرد- از یک ذات و گوهر خلق شده‌اند و مبدأ قابلی آفرینش همه افراد یک چیز است.

ثانیاً اولین زن که همسر اولین مرد است، او هم از همان ذات و گوهر عینی آفریده شده نه از گوهر دیگر و نه فرع بر مرد و زائد بر او و طفیلی وی. بلکه خداوند اولین زن را از همان ذات و اصلی آفریده است که همه مردها و زن ها را از همان اصل خلق کرده است.

آیات ذیل نیز موید مطلب فوق می باشد:

«اوست که شما را از نفس واحدی آفرید و جفت وی را از آن پدید آورد.»

«آفرید شما را از نفس واحد سپس جفت وی را از آن پدید آورد.»

البته لازم به ذکر است که در این زمینه نظر دیگری نیز مطرح می باشد مبنی بر اینکه؛ خلقت زن از زائده خلقت مرد می باشد.

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید



خرید و دانلود تحقیق در مورد جایگاه زن در اندیشه اسلام