لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 50
فهرست و توضیحات:
مقدماتی درباره مساله امامت
معنى امام
مشروعیت حکومت امام معصوم (ع)
شؤون رسول اکرم
امامت به معنى رهبرى اجتماع
امامت به معنى مرجعیت دینى
امامت به معنى ولایت
آشنایى با مفهوم و جایگاه امامت
بایستگى امامت در پرتو خرد
مشروعیت ولایت فقیه
مسلک سوم: استقرا
مسلک چهارم: اولویت قطعیه (در مقابل امور حسبیه)
رد و نقد
مسلک پنجم: روایات
نتیجه روایت و پایان گفتار
مقدماتی درباره مساله امامت
بحث ما درباره امامت است.مىدانیم که در میان ما شیعیان مساله امامت اهمیت فوقالعادهاى دارد و در میان سایر فرق اسلامى آن قدر براى این مساله اهمیت قائل نیستند.سر مطلب این است که مفهوم امامت در نزد شیعه با مفهوم امامت در نزد سایر فرق اسلامى متفاوت است.البته جهات مشترکى در کار هست ولى یک جهات اختصاصى هم در معتقدات شیعه در باب امامت هست که به همین جهت مساله امامت اهمیت فوقالعادهاى پیدا مىکند.مثلا ما شیعیان وقتى که مىخواهیم اصول دین را بر طبق مذهب شیعه بیان کنیم مىگوییم اصول دین توحید است و نبوت و عدل و امامت و معاد، امامت را جزء اصول دین مىشماریم.اهل تسنن هم قائل به نوعى امامت هستند و اساسا منکر امامت به یک معنا نیستند، امامت را به شکل دیگرى قائلاند ولى به آن شکلى که قائل هستند، از نظر آنها جزء اصول دین نیست بلکه جزء فروع دین است.
بالاخره ما در مساله امامت اختلاف داریم، آنها قائل به نوعى امامتاند و ما قائل به نوعى دیگر.چطور شده است که شیعه امامت را جزء اصول دین مىشمارد ولى اهل تسنن از فروع دین مىشمارند؟علتش همان است که عرض کردم: مفهوم امامت در شیعه با آنچه که در اهل تسنن هست، متفاوت است.
امامت، استمرار نبوّت و همچون پیامبرى ، لطفى از جانب خداى متعال است. امامت جز با تصریح خداوندى تحقق نمى پذیرد و مردم در تعیین امام معصوم نقشى ندارند. امامت یکى از اصول بنیادى دین است و ایمان راستین جز با باور داشتن به بایستگى آن شکل نمى گیرد.
امام کسى است که خداوند متعال او را ، پس از پیامبر به عنوان هدایتگر بشر برگزیده و باید از هر گناه و ناراستى پاک و معصوم ، و به اذن خدا، از جهان غیب آگاه باشد. امام نمونه کامل انسان و داراى برترین درجه کمال و فضیلت است و از آن جا که به یارى حق، همه گفتارها و رفتارهاى او نشان از راهى خدایى دارد، بر همه مردم پیروى از وى لازم و بایسته است.
فرمت فایل : word (قابل ویرایش) تعداد صفحات : 18 صفحه
مقدمه و تعریف :
امامتیکى از مسائل اساسى و زیربنایى مذهب تشیع است. امامت از دیدگاه تشیع، زعامت و رهبرى امت در امور معاش و معاد مىباشد که مسالهاى سیاسى - دینى بشمار مىرود و از روز نخست، شیعه بر آن پایدار مانده و پیوسته در حال مبارزه با سلطههاى جور بوده است.
امام، از نظر شیعه یک رهبر سیاسى و پیشواى دینى به حساب مىآید که هر دو سمت را با هم جمع کرده و هر دو جهت را عهدهدار است. شیعه از روز نخست، در تمامى حرکتها و اقدامات سیاسى خود، حتى مانند پذیرفتن زمامدارى و ولایت از جانب خلفاى وقت، از امام معصوم عصر خویش دستور مىگرفتند، یا رخصت دریافت مىداشتند و این بدین معنى بود که امام عصر خویش را رهبر سیاسى به حق مىدانستند. و امامان نیز همواره خلفا را غاصب حق خویش مىشمردند.
پیامبر اسلام، با بدست آوردن قدرت و نیروى مردمى، دو عمل سیاسى چشمگیر انجام داد، یکى تشکیل امت و دیگر تاسیس دولت. پیامبر اسلام با مطرح کردن برادرى اسلامى، یک وحدت ملى منسجم و مستحکم بر پایه و اساس دین بوجود آورد که این خود یکى از بزرگترین کارهاى سیاسى او بود که با تلاش فراوان انجام گرفت و این وحدت ملى به نام «امت اسلامى» هنوز پابرجاست و از اساسىترین پایهها در جهتدهى به سیاست اسلامى به حساب مىآید.
مساله تشکیل دولت و برقرارى پیمانهاى سیاسى و انتظامات داخلى و ساختار ادارى و اجتماعى که پایهگذارى آن در عهد رسالت انجام گرفت و سپس ادامه و توسعه یافت، همگى از یک اندیشه سیاسى اسلامى برخاسته که پیامبر اکرم پایهگذار آن بوده است.
همه جنگها و صلحها و قراردادهاى منعقده با قبائل و کشورها که در عهد رسالت انجام گرفت، و خلفاى پس از وى بر همان شیوه رفتار مىکردند، حاکى از دید سیاسى است که از شریعت اسلام نشات گرفته و ریشه دینى و الهى دارد.
رهبرى پیامبر برخاسته از مقام نبوت او
پیامبر اسلام که خود زعامت امت را بر عهده داشت، علاوه بر پیشواى دینى، رهبر سیاسى نیز به شمار مىآمد و این سمت را برخاسته از نبوت خویش مىدانست و به حکم «النبى اولى بالمؤمنین من انفسهم»
فرمان حکومت را از جانب خدا دریافت کرده بود و این اولویتبر انفس، همان ولایت عامه و زعامتسیاسى است که از مقام نبوت او برخاسته است.
امام صادق (ع) در این زمینه مىفرماید:
«ان الله ادب نبیه فاحسن تادیبه فلما اکمل له الادب قال: «و انک لعلى خلق عظیم» . ثم فوض الیه امر الدین و الامة لیسوس عباده.
خداوند پیامبر را تا سر حد کمال تربیت نمود، لذا او را به شایستهترین کمالات ستود. آنگاه امر شریعت و مردم را بدو سپرد تا بندگان خدا را رهبرى کند و سیاستمدارى را به دست گیرد.
خواهیم گفت که بیعت در عهد رسالت، تنها یک وظیفه دینى و سیاسى است که به منظور فراهم شدن نیرو و امکانات براى مقام زعامت، انجام مىگرفته، نه آنکه بیعت کنندگان او را براى زعامتبرگزیده و به اختیار و انتخاب خود زعیم قرار داده باشند.
بلکه زعامت پیامبر به حکم قرآن ثابتبود و مردم موظف بودند با او بیعت کنند، تا امکانات رهبرى براى او فراهم باشد. پیامبر اکرم به همین منظور از مهاجرین و انصار بیعت مىگرفت، تا پایههاى دستگاه سیاسى و انتظامى خود را مستحکم سازد و بر مسلمانان واجب بود که این نیرو را در اختیار او بگذارند.
با اندک مراجعه به زندگى سیاسى پیامبر اکرم، این نکته روشن مىگردد که پیامبر خود را از جانب خدا رهبر سیاسى امت مىدانست و به مردم هشدار مىداد که به حکم وظیفه باید با او همکارى کنند و بیعت که رسم عربى بود و تعهد بیعت کنندگان و وفادارى آنان را مىرساند، به همین منظور انجام مىگرفت.
فرمت فایل : word (قابل ویرایش) تعداد صفحات : 114 صفحه
فهرست مندجات
مقدمه..................................................................2
ویژگی های امام و امامت در قرآن.................................3
ثقلین دو گوهر گرانبها...............................................6
امامت در قرآن.......................................................8
اهلبیت(علیهم السلام) در قرآن....................................10
اهل بیت(ع) مفسران قرآن کریم..................................12
قرآن و عترت دو محور وحدت و حرکت........................14
اطاعت از امام در قرآن...........................................15
آیه تطهیر...........................................................16
آیه اکمال دین و حدیث غدیر......................................18
آیه مباهله...........................................................21
امامت در قرآن و سنت............................................23
علیبن ابیطالب (ع) معرّف قرآن حکیم.........................29
پیروی از قرآن و اهل بیت (علیهم السلام).......................33
جایگاه علی در قرآن در رابطه با پیامبر (ص).................38
حقانیت مذهب شیعه در قرآن.....................................40
منابع................................................................42
مقدمه
مفهوم امامت، اگرچه زیر مجموعه مباحث کلامی به شمار می رود، اما مستندات قرآنی نیز دارد. به ویژه در نگرش شیعی، متکلمان- که داعیه دفاع برهانی از دین را داشته اند- طبق روش معمول در تمام دانش های اسلامی، به قرآن نیز مراجعه کرده اند. در واقع، منطقی هم همین است که ایده های ایشان به عنوان متکلمان مسلمان قاعدتاً نباید با کتاب محوری اسلام (قرآن) هیچ گونه ناسازگاری داشته باشد، حتی به جز علم کلام اسلامی، در خداشناسی فلسفی هم، آن گاه که به بحث امامت می ر سیم، به مستندات قرآنی برمی خوریم.
یکی از مباحث بسیار مهم و باارزش در معارف دین مبین اسلام و مذهب نورانی تشیع، پیروی از اهل بیت عصمت و طهارت ـ علیهم السلام ـ در کنار پیروی از قرآن است؛ زیرا قرآن و عترت پیامبر اسلام ـ صلی اللّه علیه و آله ـ دو ودیعة الهی و دو گوهر گرانبهای به امانت گذاشته شده از سوی رسول خدا ـ صلی اللّه علیه و آله ـ هستند که تمسک به آن دو ، مایة حرکت، رشد، سعادت و تکامل انسانها و جوامع بشری به حساب میآیند.
این دو ثقل ارزشمند، نشأت یافته از یک منبع، و در حرکت به یک مسیر، و سرانجام به یک مقصد منتهی خواهند شد. آنان که به دنبال سعادت و هدایت در دنیا و آخرت هستند، بیتردید باید گمشدة خویش را در آن دو، جستجو کنند، آن هم نه به صورت مجزا و جدا از هم؛ زیرا قرآن بدون عترت و عترت بدون قرآن، نه مورد توصیة قرآن است و نه مورد تأیید عترت؛ قرآن ابتدا پیامبر ـ صلی اللّه علیه و آله ـ و سپس اهل بیت عصمت و طهارت را نخستین و برترین معلم، مبیّن و مفسّر آیات خویش معرفی نموده است. به راستی چه کسانی میتوانند، بهتر از اهل بیت عصمت قرآن را تفسیر نمایند؟! از اینرو، باید اهل بیت پیامبر ـ صلی اللّه علیه و آله ـ را شناخت، و از آنان چگونه خواندن و چگونه فهمیدن قرآن را فرا گرفت.
در این تحقیق گروه ما سعی کرده با استفاده از منابع مختلف و کتب گوناگون به بررسی امامت در قرآن پرداخته و مقاله قابل قبولی در این باره ارائه دهد.
ویژگی های امام و امامت در قرآن
پس از مقدمه ای کوتاه در تعریف و توصیف لغوی مفهوم امام ، به ویژگی های امامت در قرآن اشاره می کند.
تعریف واژهامام را در لغت این گونه تعریف کرده اند: الامام من یوتم به و یقتدی سیرته و یوتمر بامره و یتبع اثره، سواء کان حقاً ام باطلاً، یعنی امام کسی است که او را پیشوا قرار دهند، از سیره او پیروی کنند، فرمان او ببرند و جا پای او بگذارند، چه حق باشد و چه باطل. این تعبیر، تعریف کاملی از امام نیست و حقیقت و ماهیت امام را بیان نمی کند، بلکه تعریف به اعتبار مأموم و مقتدی است، یعنی به اعتبار کسانی که از امام تبعیت می کنند و پیرو فرمان های او هستند. طبق این تعریف، امام کسی است که معیار و مقیاس برای دیگران است. عرب به این اعتبار که انسان، راه رفتن خود را طبق اسلوب و روش خاصی انجام می دهد، به راه امام می گوید.در آیه هفتادوهشتم و هفتاد و نهم سوره حجر و ان کان اصحاب الایکه لظالمین، فانتقمنا منهم، و انهما لبأمام مبین نیز، لفظ امام بر راه و طریق اطلاق شده است.
گاهی نیز یک شخص به اعتبار این که معیار و مقیاس برای سایرین است و دیگران از او پیروی می کنند، امام نامیده می شود و از جهت این که دیگران را رهبری می کند، قائد نامیده می شود. از همین رو در قرآن کریم (سوره احقاف، آیه ۱۲) به کتاب حضرت موسی(ع) امام اطلاق شده است: و من قبله کتاب موسی اماماً و رحمه .
امامت؛ اصل یا فرعبرای این که جایگاه امام در دین روشن شود و معلوم گردد که امامت از اصول دین است یا فروع آن، باید ابتدا فرق بین اصول و فروع دین مشخص گردد. فرق بین اصول و فروع دین از دو دیدگاه بررسی شده است: دیدگاه فقیهان و دیدگاه حکیمان. اگر موضوع حکم شرعی، امر اعتقادی بود، آن امر مربوط به اصول دین می شود و اگر مربوط به عمل مکلف بوده و مخصوص مجتهدان باشد، از مسائل اصول فقه است و اگر به عموم مکلفین تعلق گیرد، از فروع احکام فقهی محسوب می شود.اگر بر طبق نظر فقیه، امور اعتقادی و قلبی را جزء اصول دین بدانیم، در این صورت وجوب نیت در عبادات، جزء اصول دین به حساب می آید و حال این که این گونه نیست. همچنین اگر طبق نظر فیلسوف، ملاک را عقل قرار دهیم و آنچه را که عقل می تواند مستقلاً درک کند، اصول دین بنامیم و آنچه را که عقل نمی تواند به طور مستقل درک کند، فروع دین نامگذاری کنیم، در این صورت نبوت پیامبر گرامی اسلام(ص) از فروع دین به حساب می آید و از اصول دین خارج می شود؛ چرا که عقل نمی تواند مستقلاً حکم به نبوت آن حضرت بنماید. بنابر این بهتر است نظر سومی را اختیار کنیم و قائل شویم که ارکان دین و اصول اعتقادی را خود دین مشخص می کند و فقیه و حکیم نمی توانند آن را مشخص نمایند. از همین رو، اصول و ارکان دین در آیات و اخبار و احادیث معصومین(ع) بیان شده است.بر طبق نظر سوم، به طور مسلم امامت از اصول و ارکان دین محسوب می شود و خود دین آن را بیان کرده است. اما بنابر نظر فقیه و فیلسوف، امر مشکل است؛ زیرا آنان تعریفی از امامت دارند که به دشواری می توان قاعده اصول و فروع را بر آن تعریف، تطبیق کرد.
▪ برای نمونه به دو تعریف اشاره می کنیم:
۱) تعریف اول: خواجه نصیرالدین طوسی در تعریف امام می نویسد: الامام هو الانسان الذی له الرئاسه العامه فی الدین و الدنیا بالاصاله فی دار التکلیف؛ امام انسانی است که اصالتاً در حوزه امور تکلیفی مربوط به دنیا و آخرت، برخوردار از ریاست عامه است.