لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 2
فهرست و توضیحات:
مقدمه
بیان مسأله
نهج البلاغه ظهور حضرت مهدی (عج) را بیشتر از دریچه عدل و امید به نظاره می نشیند هفتمین جلسه کارگاههای تخصصی اندیشه شناسی امام علی (ع)با موضوع امام عصر (عج) در نهج البلاغه با هدف آشنایی دانشجویان با دیدگاه و بینش انسان شناسناه امام علی (ع) در دانشگاه تربیت معلم کرج برگزار شد .
به گزارش خبرنگار گروه دین و اندیشه خبرگزاری مهر از کرج ، پریسا پرند دبیر کانون نهج البلاغه معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی واحد تربیت معلم در این کارگاه به بررسی دیدگاههای حضرت امام علی (ع) درباره امام عصر (عج) پرداخت و گفت : بشریت سالهاست که در انتظار بس بزرگی،بی قرار است ، توده های عظیم انسانی هر کدام به فراخوان حال و مجال دین و فرهنگ خویش در انتظار آمدن اصلاح گر توانمند و بزرگ جهانی به سر می برند. در این میان انبیاء و امامان معصوم بیش از دیگران از انتظار و شرایط آن ظهور و علائم آن دوران ظهور و ره آورد آن سخن گفته اند.
پریسا پرند افزود: امیر مومنان علی (ع) در نهج البلاغه به صورتهای مختلفی از عزیز دلها وآن یار سفر کرده یاد نموده ، گاه از یاد شیرین و سیمای دیدنی مهدی سخن گفته و گاه از آئینه روشن بشری در زمان ظهور امام زمان و آخر الزمان و علائم آن سخن به میان آورده است و در برخی جملات از ویژگی های حکومت جهانی آن حضرت و ره آورد آن فرموده و عنوان نموده که چگونه عدالت در آن دوران فراگیر و جهانی خواهد شد و اسلام و قرآن و سنت زنده خواهد گشت و فاسدان و ستمگران به مجازات خویش خواهند رسید .
وی ادامه داد : یاد شیرین مهدی و عشق مولا به فرزندان معصومش مخصوصاً امام زمان (ع)امان نمی دهد که از آنها و اوصاف و کمالاتشان در جای خالی نهج البلاغه یادی نکند و مردم زمان خود و آیندگان را به این صورت آگاه نکند .
حضرت علی (ع) در این خصوص فرمود : "آه آه شوقاً ال رویتهم " آه آه چقدر مشتاق دیدارشان هستیم "مخصوصاً دوران ظهور آن حضرت و استقرار حکومت عادله او که جمال و کمال و دولت و صولت گرد هم آمده ، سخت مورد اشتیاق امیر مومنان بوده است .لذا مولا فرمود : "یا شوقاً الی رویتهم فی حال ظهور دولتهم " چقدر مشتاق دیدار آنها هستم در آن زمان که در ظهور دولتشان به سر می برند .
وی اظهار داشت :از نکاتی که بسیار قابل دقت است این است که امیر مومنان (ع) ظهور و قیام آن حضرت را نزدیک می داند این بشارت روح تازه ای در کالبد خسته دلان دوران غیبت می دمد و باعث می شود رنج دوری از حضرت و فتنه ها و فسادهای آخر الزمان را با شهد شیرین یاد ظهور و نزدیک بودن آن تحمل نمایند و فرمودند :"و چه نزدیک است امروز ما به فردایی که سپیده آن آشکار شده ، ای مردم اینک ما در آستانه تحقق و عده های داده شده (برای دوران ظهور) و نزدیکی طلوع آن چیزهایی که بر شما پوشیده و ابهام آمیز است ، قرار داریم.
پریسا پرند گفت :از امتیازات بزرگ تشیع در انتظار مصلح جهانیانی این است که آینده روشن و امید بخش راچشم به راه است که توسط عدل گستر جهان ایجاد خواهد شد. بشارت به چنین آینده ای را تک تک امامان معصوم داده اند و در راس آنها امیر مومنان بیان علی (ع)می فرماید :"بیدار باشید آن کس از ما ، یعنی مهدی موعود(ع) که فتنه های آینده را دریابد با چراغ روشنگری در آن گام می نهد و بر همان سیره و روش پاکان و پیامبران و امامان (ع) رفتار می کند تا گره ها را بگشاید و بردگان (ملتهای اسیر)را آزاد سازد ... (و بعد از غیبت طولانی او ) سپس گروهی برای در هم کوبیدن فتنه ها آماده می گردند و چونان شمشیرها صیقل می خورند ،دیده هاشان با قرآن روشنایی گیرد و در گوشهاشان تفسیر قرآن طنین افکند و در صبحگاهان و شامگاهان جامهای حکمت سر می کشد" .
وی در ادامه به ره آورد حکومت امام زمان (ع) اشاره کرد و افزود :آنچه تمام بشریت به آن چشم دوخته و در آرزوی تحقق آن به سر می برند ره آورد دوران ظهور و حکومت مصلح جهانی است و امتیاز مهم تشییع از دیگران این است که ره آورد را به صورت مشخص و دقیق بیان نموده تا بشریت برای تحقق و فرا رسیدن چنین دورانی بیشتر تلاش کند . این دستاوردها به صورت گسترده و دقیق در کلمات ائمه (ع) بیان شده است و حضرت امام علی (ع) نیز در نهج البلاغه اصول گرایی ، زنده کردن اسلام (قرآن و سنت) ، استقلال ، عدالت فراگیر، مجازات فاسدان، آزادگی و آزادی ،وحدت واقعی، وفور نعمت و برآورده شدن آرزوها را از عمده ترین ره آوردهای حکومت امام زمان (عج) می داند .
دبیر کانون نهج البلاغه دانشگاه تربیت معلم در مورد اصول گرایی و زنده کردن اسلام در نظام دوران ظهور گفت :از مهمترین ره آوردهای نظام دوران ظهور این است که به پایه و رشته ها و ساختن انسان بیشتر توجه می شود و آثار بعدی نیز بر همین پایه ها استواراست .
او (حضرت مهدی) خواسته ها را تابع هدایت می کند، هنگامی که مردم هدایت را تابع هوی های خویش قرار می دهند و در حالی که به نام تفسیر نظریه های گوناگون خود را بر قرآن تحمیل می کنند ، او نظریه ها و اندیشه ا را تابع قرآن می سازد. از مهمترین دستاوردها و آثار دیگر حکومت امام زمان زنده شدن اسلام قرآن و سنت است ، چنانکه علی (ع) فرمودند:" مهدی کتاب و سنت پیامبر (ص) را که تا آن روز متروک مانده زنده می کند و در قسمتی از خطبه 138 که قبلاً نقل شد این جمله آمده "ویعطف الرای علی القرآن " او نظریه ها و اندیشه ها را تابع قرآن می سازد
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 19
فهرست و توضیحات:
مقدمه
تعریف بعضی از مفاهیم کلی
نگاهی اجمالی به طلاق در نظامهای حقوقی گذشته
طلاق در اسلام
طلاق در جوامع توسعه یافته
فروپاشی نهاد ازدواج در غرب
آیا خانواده به گونهای که ما آنرا میشناسیم، در جوامع متمدن در حال نابودی است؟
الگوهای جدید ازدواج و طلاق در غرب
تاثیرات طلاق بر کودکان
دلایل رشد طلاق
ازدواجهای عاشقانه
تغییر در قوانین مربوط به طلاق
نتیجهگیری
مقدمه
یکی از نهادهای بنیادین حفظ و تربیت نوع انسانی خانواده میباشد که در آن بچهها با فراگیری ارزشها و هنجارها و تربیت روانی مناسب برای ایفای نقش مثبت در بزرگسالی آماده میشوند. نهاد خانواده را از ابتدای خلقت انسان میتوان جستجو کرد. مهمترین عامل فروپاشی این نهاد ارزشمند، متارکه یا طلاق میباشد.
هرچند طلاق از ابتدای زندگی اجتماعی بشر وجود داشته و حتی طبق قدیمیترین اسناد حقوقی، از ابتدا صورت قانونی نیز داشته است؛ ولی در هر عصری درصد نسبی طلاق در حد معقولی بود و جود آن ضرری جبران ناپذیری به بنیاد اجتماع وارد نمیساخته استاماامروزه جامعه انسانی شاهد افزایش روز افزون نرخ طلاق در جامعه میباشد؛ به طوری که بیم نابودی بنیاد خانواده میرود و بدنبال آن جامعه شاهد روز افزون انحرافات اجتماعی ناهنجاریهای روانی، انواع بیماریهای روان پریشی در افراد مطلقه و فرزندان طلاق میباشد.
تعریف بعضی از مفاهیم کلی
<طلاق> در لغت جدا شدن زن از مرد، رها شدن از قید نکاح و رهایی از زناشویی است1 و در اصطلاح <طلاق(Divorce)> در نظامهای حقوقی غربی دلالت بر انحلال یک رابطه زناشویی رسمی و قانونی در زمانیکه هر دو طرف هنوز در قید حیاتند و پس از وقوع آن میتوانند بار دیگر ازدواج کنند، دارد.
<انحلال زناشویی>، (dissolution)مفهوم وسیعی است که طلاق تنها یکی از اسباب آن است، از اسباب دیگر همانند مرگ یکی از دو همسر یا فسخ ازدواج، میتوان نام برد. <انفصال(separation)> به معنی جدایی فیزیکی زن و شوهر از یکدیگر، در اغلب کشورها فاقد جنبه رسمی و قانونی است.اماامروزه در برخی از کشورهای غربی به شکلی از انفصال قانونی برمیخوریم که معمولا پیش از طلاق اتفاق میافتد و آن از این قرار است که دو همسر توافق میکنند در اقامتگاههای مجزا به سر برند.
<متارکه(desertion)> نیز به معنی انحلال اجتماعی ازدواج، زمانی رخ میدهد که یکی از دو همسر، دیگری را به مدتی طولانی ترک کند و یا از وی دوری گزیند.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 33
فهرست و توضیحات:
مقدمه
تبیین مردمسالارى
مردم صاحب راى کیانند؟
«مردمسالارى لیبرال» و «مردمسالارى دینى»
«آزادى» و «انتخاب» دو شاخصه مهم مردمسالارى
مقبولیت جهانى دموکراسى و مردمسالارى
یکه تازى لیبرال دموکراسى
مردمسالارى دینى، بدیل مردمسالارى لیبرال
شهید مطهرى و پذیرش مردمسالارى با شاخصههاى آن
بازخوانى اندیشه رهبران انقلاب، از اهمیت ویژهاى برخوردار است; زیرا هر انقلابى داراى مراحلى است و نخستین و مهمترین مرحله، قیام فکرى و فرهنگى علیه نظام حاکم است .
رهبران انقلاب و داعیه داران قیام و اصلاح، ابتدا باید بطلان، بىپایگى و انحطاط فرهنگ حاکم و بىصلاحیتى، پوچى، پستى و رذالتحاکمان جامعه را تبیین کرده و به مردم بباورانند و در قبال آن، فرهنگى متعالى، عقلانى، فطرى، حیاتبخش، حرمتآور و کرامتزا و مجریانى صادق، عالم، خالص، توانا و بىچشمداشتبه مردم عرضه کنند . در این صورت، فطرت توده مردم به آنان متمایل مىشود و غالب انسانها که به طور طبیعى و فطرى عدالتخواه و کرامتطلبند، به یارى آنان براى قیام اعلام آمادگى خواهند کرد و زمینههاى انقلاب و قیام پیدا خواهد شد . رهبر انقلاب اسلامى حضرت امام خمینىقدس سره و یاران ایشان، به خصوص شهید مطهرى رحمه الله در سخنرانىها و نوشتههاى خود به این مهم همت گماشتند و در زمینههاى مختلف و از جمله در مبحثحکومت و سیاست، فرهنگ ناب اسلام را به عنوان فرهنگ جایگزین به جامعه ارائه دادند . مردم با توجه به این تبیین از اسلام و نظام اسلامى، به انقلاب پیوستند و براى تحقق نظام پیشنهادى، از بذل جان و مال دریغ نورزیدند و امروز بعد از گذشت ربع قرن از پیروزى انقلاب، بازخوانى دوباره آن اندیشهها لازم است تا تذکارى براى مردم و مسئولان باشد که چه اندازه به وعده و پیمان داده شده وفا کردهاند و چه اندازه وعدهها محقق شد و چه حد بر آن مسیر استوار ماندهایم .
شهید مطهرى، افزون بر اینکه اسلام شناسى مبرز بود،
«مردمسالارى» اصطلاحى است که بعد از انقلاب اسلامى و به خصوص در سالهاى اخیر، وارد ادبیات فارسى شده و در کتب فرهنگ لغت این واژه ثبت نشده است . تعریف ارائه شده در این مقاله توسط نویسنده با توجه به نوشته هاى محققین در این زمینه ارائه شده است .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 30
فهرست مطالب:
قلب چیست؟
راه شناخت حقیقت قلب
قلب و احساسات باطنى
صدر چیست؟
پی نوشتها
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 46
فهرست و توضیحات:
رابطه انسان با خود در قرآن
۱) رابطه انسان با خدا
۲) رابطه انسان با خود
۳) رابطه انسان با دیگران
۴) رابطه انسان با اشیاء و افکار
نمونه هایی از رابطه انسان با خود در قران تحلیل رابطه روایت قیس بن عاصم نفس در گرو عمل است اصل بقاء عمل نقش عمل بر صفحه نفس شهادت انسان نسبتبه خود مسؤلیت انسان نسبتبه خود انسان حسابرس خویش است دشمنی انسان نسبتبه خود
گاهی انسان نسبتبه خود و ارزشهای خود جاهل است چنانکه خداوند میفرماید: ما امانت [الهی و بار تکلیف] را بر آسمانها و زمین وکوهها عرضه کردیم، پس، از برداشتن آن سرباز زدند واز آن هراسناک شدند، و [لی] انسان آن را برداشت; راستی او ستمگری نادان بود. (احزاب;۷۲).
مسئولیت دین در زندگی انسان، تنظیم روابط انسانی است و روابطی که دین در زندگی انسان به تنظیم آنها میپردازد چهار نوع است:
۱) رابطه انسان با خدا
۲) رابطه انسان با خود
۳) رابطه انسان با دیگران
۴) رابطه انسان با اشیاء و افکار
این روابط جنبه مثبت و منفی دارند. رابطه انسان با خدا گاهی به بندگی، توبه، تضرغ، اخلاص، حسن ظن، شکر و یقین متصف میشود و گاهی به کفر، انکار، استکبار و سوءظن. رابطه انسان با دیگران گاهی به تندی، زورگویی، ملامت، دشمنی، جنگ، بغض، خیانت و تنفر متصف میشود و گاهی به نرمی، بخشش، آسانگیری، تسامح، خدمت، دوستی، نیکی و امانت. رابطه انسان با اشیاء و افکار گاهی به افساد، تبذیر، تخریب و اهمال متصف میشود و گاهی به اصلاح، آبادانی، رشد و حفظ رابطه انسان با خود بعد از رابطه با خدا از مهمترین، پیچیدهترین، ظریفترین و دقیقترین این روابط بشمار میآید. گاهی انسان نسبتبه خود و ارزشهای خود جاهل است چنانکه خداوند میفرماید:
ما امانت [الهی و بار تکلیف] را بر آسمانها و زمین وکوهها عرضه کردیم، پس، از برداشتن آن سرباز زدند واز آن هراسناک شدند، و [لی] انسان آن را برداشت; راستی او ستمگری نادان بود. (احزاب;۷۲).
جاهل به خود و به ارزشهای خود، ظالم به خود است و گاهی انسان از کسانی است که خداوند خودش را به آنها نشان داده و آنها را به ارزشهای خویش واقف ساخته و به آیات خود آگاه نموده است.
چنانکه خداوند میفرماید:
«به زودی نشانههای خود را در افقها [ی گوناگون] و در دلهایشان بدیشان خواهیم نمود تا برایشان روشن گردد که او خود حق است» (فصلت: / ۵۴). گاهی انسان ارزش خویش را شناخته به آن احترام میگذارد، و گاهی نفس خود و مواهبی را که خداوند در آن قرار داده کوچک شمرده و آن را حقیر میشمارد. گاهی از خود فرار میکند و به انواع کارهای بیهودهای که باعث دوری وی از خود میگردد، روی میآورد، به مواد مخدر و خودکشی پناه میبرد. گاهی میداند که چگونه با جدیتبا واقعیت مواجه شود. گاهی با خود هماهنگ است و گاهی در رابطهاش با خود دچار آشفتگی و پریشانی است. گاهی دوست دار خود است و گاهی دشمن خود، گاهی به یاد خویش است و گاهی خود را فراموش میکند. گاهی بر خویشتن مسلط است و گاهی نفس بر او غالب است، گاهی در خود فرو میرود و گاهی عکس این حالت را دارد، گاهی خود را هلاک میکند و گاهی باعث احیاء خود میشود، خداوند میفرماید: «و جز خویشتن را به هلاکت نمیافکنند» (انعام: ۲۴)
گاهی با خود صادقانه رفتار میکند و گاهی به آن خدعه میزند، خداوند میفرماید: «ببین چگونه به خود دروغ میگویند و آنچه بر میبافتند از ایشان یاوه شد.» (انعام: ۲۴) گاهی به خطای خویش اعتراف نموده و خود را مورد انتقاد قرار میدهد، گاهی مغالطه میکند و خطاهای خود و هواهای نفسانی را نیکو جلوه میدهد، گاهی عنان نفس را در شهوترانی رها میکند و گاهی با تمام نیرو آن را تحتسلطه خویش قرار میدهد و از حدود الهی تجاوز نمیکند. گاهی در طلب راحتی و غرق در شهوات عنان نفس را رها میکند و گاهی با تحمل زحمت و مشقت در رشد و کمال آن میکوشد. گاهی خود را بالا میبرد و گاهی خود را کوچک میشمارد، گاهی به حالت از خود بیگانگی دچار میشود، گاهی با آن مانوس و در خلوت تنهائی با تامل در خود لذت میبرد و از این قبیل روابط مثبت و منفی با خود. از آنجا که رابطه انسان با خود غالبا ازظرافتخاصی برخوردار است، هنگامی که این رابطه منفی استخسارت آن را درک نمیکند. گاهی انسان در تجارت مال (کم یا زیاد) ضرر میبیند اما آن را احساس میکند و درصدد جبران بر میآید، لکن گاهی به خودش زیان میرساند - که از بزرگترین نوع خسارت به شمار میآید - و این خسارت پیوسته زیاد میشود تا همه وجودش را فرا میگیرد، «قسم به عصر که واقعا انسان دستخوش زیان است.» (و العصر) و باز میفرماید: «خودباختگان کسانیاند که ایمان نمیآورند.» (انعام: ۱۲) گاهی انسان به فرد دیگری غیر از خودش ظلم میکند در این صورت آن را احساس میکند و میکوشد از طریق نیکی و عدل آن را جبران کند، لکن گاهی به خود ظلم میکند اما آن را احساس نمیکند گاهی انسان بیگناهی را از بین میبرد و به بزرگی گناه خود پی میبرد، و گاهی خودش را هلاک میکند اما این گناه را درک نمیکند.
خداوند میفرماید: «از بین نمیبرند جز خودشان را». ضرر ناشی از رابطه منفی انسان با خود، شبیه ضرری است که از رابطه منفی وی با خداوند به او میرسد. امروزه رابطه انسان با خود ضمن تحلیلهای روانی در دایره محدودی بررسی میشود. در حالی که اولین بار قران به این رابطه و اهمیت و ارزش آن در زندگی انسان اهتمام ورزید و انسان را به آن آگاه نمود، بررسیهای روانی و انسانی تا کنون قادر به گشودن پیچیدگی این رابطه نشدهاند. و قران این افق گسترده از روابط انسانی را گشود.
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید