لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 9
فهرست و توضیحات:
مقدمه
مقایسه ی نهضت امام حسین (ع) با قیام امام خمینی (ره)
امروز ، 12 بهمن ، سالروز ورود باشکوه حضرت امام خمینی (ره) به کشور عزیز ایران و آغاز ایام الله دهه ی مبارک فجر و آخرین ایستگاه تا قبل از پیروزی جمهوری اسلامی بر رژیم طاغوت در سال 1357 محسوب می شود . با توجه به همزمانی این ورود و دهه ی فجر امسال با محرم حسینی (ع) برآن شدیم به برخی تفاوتها و تشابهات این 2 نهضت تکمیلی یکدیگر بپردازیم :
قیام خونین ، مظلومانه و حماسی سیدالشهداء (ع) در سال 61 هجری قمری ، یکی از بی نظیرترین جنبشهای مردمی تا آن زمان و رهبر فکری سایر نهضتهای بشری تاکنون بوده است. قیام عاشورا ، تاریخی بدیع و جامع ، با گستردگی بشریت را در ابعاد مختلف حماسی - احساسی و با رعایت تمامی ظرافتهای آن در میان جوامع انسانی رقم زد که باگذشت بیش از 1400 سال از آن روز ، هنوز بشریت موفق به درک کوچکترین جزییات آن نشده است . این قیام نمونه و الگو از آغاز تا پایانش ، دارای پیچیدگیها و نکات ارزنده و مفیدی برای طیفهای مختلف جوامع انسانی و زوایای مختلف دیدگاههای آنان می باشد . نوع و علت و چگونگی آغاز این نهضت ، با رعایت تمامی جوانب زمانی و مکانی آن ، نحوه ی عزیمت به محل حادثه و اتفاقات پیش آمده در این مسیر ، نوع آرایش و چینش مردان جنگی ، هرچند کم شمار در سپاه سالار شهیدان ، نوع رزم و تغییر تاتکتیک جنگی از آنچه سپاه دشمن خواهان آن بود به سمت و سویی که خود آن را می پسندید ، از ابعاد حماسی و نظامی این قیام الهی می باشد . در کنار این نکات ، علت به همراه داشتن افراد خانواده در رده های سنی مختلف و جنسیتی ، همراهی حماسه با جلوه های احساسی ، از علل پایداری و زنده مانده این نهضت برشمرده می شود. آنچه بعد از حادثه ی روز عاشورا شکل گرفت و جریاناتی که منتهی به کوفه و شام شد و نوع یادآوری بازماندگان حماسه سازان کربلا از این واقعه ی عظما ، دیگر علل پویایی و بالندگی و رشد این قیام مظلومانه اما پیروز می باشد. حال ، با گذراندن این مقدمه مقایسه ای خواهیم داشت از این نهضت با قیام امام (ره) :
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 19
فهرست و توضیحات:
نظریه فطرت در قرآن
معنى لغوى فطرت
طبیعت، غریزه، فطرت
آیات دسته اول
آیات دسته دوم
در مورد آیه میثاق سه تفسیر وجود دارد:
ارزیابى نهایى
نظریه فطرت در قرآن
یکى از مباحثى که در قرآن و سنتبا اهمیت ویژهاى مطرح گردیده بحث فطرت است. فطرتمندى انسان، فطرى بودن دین، فطرت پسندى، حسن عدل و قبح ظلم، معلوم بودن فجور و تقوا به الهام فطرى، اعتراف رسمى انسان به ربوبیت الهى در عالم ذر و عهد و پیمان خداوند با او در عدم تبعیت از شیطان، از جمله مسائلى است که آیات قرآن و روایات ائمه معصومینعلیهمالسلام بر آن دلالت صریح دارند.
اما مهم آن است که اگر چه در پارهاى آیات، انسان فطرتمند معرفى شده و بحث از الهام فطرى فجور و تقوا به انسان به میان آمده است ولى در بعضى آیات دیگر، خلقت طبیعى انسان به عنوان موجودى ظلوم، جهول، هلوع، کفار و طغیانگر مطرح شده است.
اگر در پارهاى از آیات، دین امرى فطرى معرفى گردیده و یا اقامه عدل هدف رسالت پیامبران بیان شده است (که به دنبال فطرى بودن دین، عدالتخواهى و اقامه قسط و عدل نیز فطرى خواهد بود) اما در پارهاى دیگر از آیات، سبب تشریع دین، بروز اختلاف اولیه بین انسانها و نیاز اضطرارى آنها به دین و قوانین لازم براى رفع اختلافات بیان گردیده است و از آن استنباط مىشود که دین مولودى اجتماعى است که انسانها به حکم اضطرار و به منظور رفع اختلاف به آن پناه بردهاند و نه به حکم فطرت. و این البته با نظریه برخى از جامعهشناسان نزدیکى زیاد دارد.
و نیز اگر در برخى آیات سخن از اعتراف رسمى انسان به ربوبیت الهى و عهد و پیمان خداوند با او در عدم تبعیت از شیطان به میان آمده است در برخى دیگر از آیات خالى بودن ذهن انسان در بدو تولد از هر گونه شناخت و معلومى مطرح شده است و این نیز با نظریههاى برخى از روانشناسان قرابت دارد.
در این مقاله برآنیم تا ضمن بحث از معناى لغوى فطرت با توجه به وزن و صیغه آن در کلام عرب، کاربرد و مشتقات آن در قرآن، و تفاوت آن با طبیعت و غریزه، به تبیین بینش خاص قرآن در مورد فطرت و پیآمدهاى اجتماعى آن بپردازیم و مىکوشیم تا با بهرهجویى و استمداد از نظریه بدیع علامه طباطبائى در تفسیر المیزان، که کمتر به آن توجه شده و یا متاسفانه مورد بىمهرى واقع گردیده استبه زدودن پارهاى از ابهامات بپردازیم.
معنى لغوى فطرت
واژه «فطرة» بر وزن «فعلة» دلالتبر نوع دارد مانند جلسة یعنى نوع خاصى از نشستن، مثلا اگر بگوییم: جلست جلسة زید یعنى مثل زید و به نوع نشستن وى نشستم. بنابر این واژه «فطرة» از ماده «فطر» به معنى نوعى خاص از آفرینش استیعنى خلقت و آفرینشى بىسابقه که از آن به ابداع تعبیر مىشود.
راغب اصفهانى در مفردات در مورد معنى فطرت چنین مىگوید: «و خداوند خلق را فطر نموده است و این فطر یعنى ایجاد کردن شىء به شکلى بدیع و تازه بر کیفیتى که فعلى از افعال از آن صادر گردد». (1)
ابن اثیر نیز در نهایه، در توضیح ماده «فطر» در حدیث نبوى، «کل مولود یولد على الفطرة» (2) مىگوید: «فطر به معنى ابتدا و اختراع است و فطرة حالت آن ابتداء و اختراع را بیان مىکند مانند جلسة و رکبة یعنى نوعى خاص از نشستن و سوار شدن و معنى حدیث این است که: هر فردى بر نوعى خاص از صفات جبلى و طبیعى متولد مىشود به طورى که آماده پذیرش دین الهى مىگردد و اگر او را با همان صفات واگذارند پیوسته بر آن صفات استمرار دارد و از آنها مفارقت نمىکند و همانا علت عدول انسانها از آن، آفتى از آفات بشرى یا تقلیدى است که از غیر در آنها اثر مىگذارد...» (3)
بیان این مقاله درباره فطرت با تعبیر راغب به «و ابداعه على هیئة مترتبة لفعل من الافعال» و نیز با تعبیر ابن اثیر به «انه یولد على نوع من الجبلة والطبع المتهیئ بقبول الدین» هماهنگ است.
استعمال واژه فطرت و مشتقاتش در قرآندر قرآن مجید واژههاى «فطره» (4) ، «فطرکم»، (5) «فطرنا»، (6) «فطرنى»، (7) «فطرهن»، (8) «فطور»، (9) «فطر»، (10) «منفطربه» (11) . انفطرت، (12) و «فاطر» (13) به کار رفته است که همه جا به معنى ابداع و آفرینش بدون سابقه است.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 25
فهرست و توضیحات:
پیشگفتار
ایده روح از کجا آمده است؟
سوره سجده آیه 9
آیا حیات انسان به روح انسان وابسته است؟
آیا هوشیاری (Consciousness) انسان به روح وابسته است؟
پیشگفتار
مسئله وجود روح از مسائل بسیار اساسی در میان باورهای دینی و همچنین از کهن ترین باورهای انسانی است که در میان بسیاری از ملل رایج بوده و هنوز هم رایج است. بسیاری از دین خویان اعتقاد دارند حیات آنها تنها محدود به جسم آنها نمیشود و هر انسانی علاوه بر وجود مادی خود وجودی فرا مادی نیز دارد که به آن روح گفته میشود. بر اساس باورهای اسلامی این روح در هنگامی که انسان خلق میشود به بدن او وارد میشود و بعد از مرگ او از بدن خارج میشود. این در حالی است که انقلاب علمی که در تاریخ بشر شکل گرفت تمام مفاهیم ماوراء طبیعی را از دنیای علم بیرون انداخت و به همین دلیل چیزی به نام روح در هیچ یک از رشته های علمی امروز به رسمیت شناخته نمیشود. از آنجا که زیر سوال رفتن روح باعث به زیر سوال رفتن بسیاری از باورهای دینی میشود و از آنجا که وجود روح باعث میشود افراد زیادی به وجود "دنیایی فراتر" (1) از دنیای حقیقی که روبروی ما است میشود و از آنجا که مسئله وجود روح همواره از خداناباوران و خردگرایان پرسش میشود، شایسته است که پیرامون آن توضیحاتی داده شود.
وجود روح توسط بسیاری از خداناباوران و خردگرایان انکار میشود. اثبات عدم وجود پدیده ای مثل روح بسیار دشوار است. تصور کنید عده ای به موجودی نامرئی و غیر مادی به نام "گوراگورا" اعتقاد داشته باشند و ادعا کنند گوراگورا موجودی است که در هنگام عطسه کردن نزد انسانها می آید و انسانها را میبوسد. و بوسه او سبب عطسه انسانها میشود. هیچ کس نمیتواند گوراگورا را ببیند و یا او را لمس کند. حال آیا کسی میتواند اثبات کند که گوراگورا وجود ندارد؟ این باورمندان به گوراگورا ممکن است به شما بگویند هر گاه او شما را ببوسد شما عطسه کرده اید و هر گاه شما را نبوسد عطسه نخواهید کرد، و اگر شما این باور آنها را انکار کنید، آنها از شما خواهند پرسید، پس انسان برای چه عطسه میکند؟ اگر دلیلی علمی برای عطسه پیدا کنید و به آنها بگویید که عطسه کردن به این دلیل و به آن دلیل علمی است که اتفاق می افتد، ممکن است معتقدان به گوراگورا به شما بگویند "خوب ما نیز منکر این دلایل علمی نیستیم، اما گوراگورا هم همزمان با آن دلایل علمی شما را میبوسد، و اگر گوراگورا وجود نداشته باشد و شما را نبوسد شما هرگز عطسه نخواهید کرد."
قضیه روح هم بسیار شباهت به مسئله گوراگورا دارد. روح از نظر گروهی از کسانیکه به وجود آن اعتقاد دارند دلیل اصلی و جوهر حیات است یعنی حیات وقتی آغاز میشود که روح به بدن وارد میشود و وقتی پایان میگیرد که روح از بدن خارج میشود، و از آنجا که روح پدیده ای طبیعی (Natural) نیست در حوزه بررسی علمی قرار نمیگیرد، و از نظر کسانیکه به ماوراء طبیعت (Supernatural) (فراطبیعت گرایی، سوپر ناچورالیسم چیست؟) اعتقاد ندارند چون مدارک و دلایلی برای اعتقاد به چنین موضوعی وجود ندارد، همین ماوراء طبیعی بودن روح دلیل خوبی است برای انکار وجود آن. اما اگر وجود ماوراء طبیعت را ممکن فرض کنیم، نمیتوان اثبات کرد که روح وجود ندارد
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 1385
فهرست و توضیحات:
دعای ایام هفته 22
دعای صباح 81
دعای سمات 105
ماه رجب 233
زیارت رجبیه 241
ماه شعبان 272
صلوات شعبانیه 274
مناجات شعبانیه 276
اعمال مُختصّه شعبان 282
دعای عهد 939
کِتابُ مَفاتیحُ الْجِنانِ
اَلْحَمْدُ للَّهِِ الَّذى جَعَلَ الْحَمْدَ مِفْتاحاً لِذِکْرِهِ وَ خَلَقَ الْأَشْیَاءَ نَاطِقَةً
ستایش خداوندى را سزا است که حمد را کلید ذکر خود قرار داد و تمامى موجودات را گویا
بِحَمْدِهِ وَ شُکْرِهِ وَ الصَّلوةُ وَ السَّلامُ عَلى نَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ الْمُشتَقِّ اسْمُهُ
به ستایش و سپاسگزارى خود آفرید و درود و سلام بر پیامبرش محمد باد که نامش از نام او
مِنْ اسْمِهِ الْمَحْمُودِ وَ عَلى الِهِ الطَّاهِرینَ اُولِى الْمَکارِمِ وَ الْجُودِ
که محمود است جدا گشته و هم بر خاندان طاهرینش باد که صاحبان خوبیها و جودند.
وبعد چنین گوید این فقیر بىبضاعت و متمسّک باحادیث اهلبیت رسالتعلیهم السلام عبّاس بن محمد رضا القمّى خَتَمَ اللَّهُ لَهُما بِالْحُسْنى وَ السَّعادَةِ که بعضى از اخوان مؤمنین از این داعى درخواست نمودند که کتاب مفتاح الجنان را که متداول شده بین مردم مطالعه نمایم و آنچه از ادعیه آن کتاب که سند دارد ذکر نمایم و آنچه را که سندش بنظرم نرسیده ذکر ننمایم واضافه کنم بر آن بعض ادعیه و زیارات معتبره که در آن کتاب ذکر نشده پس احقر خواهش ایشان را اجابت نموده و این کتاب را به همان ترتیب جمع آورده و نامیدم آنرا به مفاتیح الجنان ومرتّب گردانیدم آن را بر سه باب باب اوّلْ در تعقیب نمازها ودعاهاى ایّام هفته و اعمال شب و روز جمعه و بعض ادعیه مشهوره و مناجات خمس عشرة و غیرها باب دوّم در اعمال ماههاى سال و فضیلت و اعمال روز نوروز و اعمال ماههاى رومى باب سیّم در زیارات و آنچه مناسب آن بابست امید که اخوان مؤمنین بر وفق آن عمل نمایند و این گنهکار روسیاه را از دعا و زیارات و طلب مغفرت فراموش نفرمایند باب اوّل در تعقیب نمازها و دعاهاى ایّام هفته و اعمال شب و روز جمعه و بعض ادعیه مشهوره و مناجات خمس عشرة و غیرها و در آن چند فصلست:
فصل اوّل: در تعقیبات مشترکه
منقول از مصباح شیخ طوسىقدس سره و غیره پس هرگاه سلام نماز دادى سه مرتبه اَللَّهُ اَکْبَرُ بگو و بلند کن در هر یک دستها را تا محاذى گوشها پس بگو:
لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ اِلهاً واحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَ لا نَعْبُدُ
معبودى جز خدا آن معبود یکتا نیست و ما در برابر او تسلیمیم معبودى جز خدا نیست و ما جز او نپرستیم
اِلاَّ اِیَّاهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ رَبُّنا وَ
و دین (و عبادت) را خالص براى او گردانیم و اگر چه بر مشرکان بد آید معبودى جز خدا نیست که پروردگار ما و
رَبُّ آبآئِنَا الأَْوَّلینَ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ اَنْجَزَ وَعْدَهُ وَ
پروردگار پدران پیشین ما است معبودى نیست جز خدا که یکتاى یکتاى یکتاست به وعده خود وفا کند و
نَصَرَ عَبْدَهُ وَ اَعَزَّ جُنْدَهُ وَ هَزَمَ الْأَحْزابَ وَحْدَهُ فَلَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ
بندهاش را یارى کند و لشگرش را عزت دهد و به تنهایى احزاب (باطل) را منهزم ساخت پس او را است پادشاهى و او راست
الْحَمْدُ یُحْیى وَ یُمیتُ وَ یُمیتُ وَ یُحْیى وَ هُوَ حَىٌّ لایَمُوتُ بِیَدِهِ
سپاس که زنده مىکند و مىمیراند و بمیراند و زنده کند و او است زندهاى که نمىمیرد
الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ پس بگو اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ
هر خیرى به دست او است و بر هر چیز قادر است * * آمرزش مىخواهم از خدایى که معبودى جز او نیست
الْحَىُّ الْقَیُّومُ وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ پس بگو اَللّهُمَّ اهْدِنى مِنْ عِنْدِکَ وَ اَفِضْ
زنده و پاینده است و به سوى او توبه کنم * * بار خدایا مرا از جانب خود راهنمائیم فرما و از زیاده
عَلَىَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ انْشُرْ عَلَىَّ مِنْ رَحْمَتِکَ وَ اَنْزِلْ عَلَىَّ مِنْ بَرَکاتِکَ سُبْحانَکَ
بخششت به من افاضه نما و از رحمتت بر من بگستران و از برکاتت بر من فرو بار منزهى تو
لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ اِغْفِرْ لى ذُنُوبى کُلَّها جَمیعاً فَاِنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ کُلَّها جَمیعاً
معبودى جز تو نیست تمامى و همه گناهانم را بیامرز زیرا جز تو کسى تمامى و همه گناهان
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 13
فهرست و توضیحات:
مقدمه
بیان مسأله
آیات نام دار قرآن
آیه صلوات
اشاره
در طول تاریخ تفسیر و قرآن پژوهشی، برخی از آیات قرآن کریم به سبب ویژگی خاصی که داشتند، شهرت بیشتری یافته و مورد توجه قرار گرفته اند این آیات را آیات نامدار می نامند. در این سلسله مقالات کوتاه بر آنیم تا در هر شماره با نام، مشخصات و نکات مهم یکی از این آیات آشنا شویم.
آیهه صلوات: آیه 56 سوره احزاب که در بردارنده صلوات خدا و ملائکه بر پیامبر(ص) و متضمن درخواست صلوات مؤمنان بر حضرت است، «آیه صلوات» نام دارد.(1) «ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یاایهاالذین امنو صلوا علیه و سلموا تسلیما= خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود می فرستند. ای کسانی که ایمان آورده اید! بر او درود فرستید و به فرمانش به خوبی گردن نهید».
در روایتی از حضرت رسول(ص) آمده است: بخیل ترین مردم کسی است که نام من نزد او برده شود و بر من صلوات نفرستد.(2) هم چنین از امام صادق(ع) نقل شده است: سنگین ترین عملی که روز قیامت در ترازوی اعمال گذاشته می شود، صلوات برپیامبر و اهل بیت آن حضرت است.(3)
براساس روایات پرشماری که از طریق شیعه و اهل سنت به دست ما رسیده است، باید هنگام صلوات بر محمد(ص)، آل محمد نیز افزوده شود. سیوطی در تفسیر خود از بخاری، مسلم، ابوداود، ترمذی، نسائی و ابن ماجه نقل می کند که مردی به پیامبر عرضه داشت: سلام بر تو را می دانیم؛ اما صلوات بر تو چگونه است؟ پیامبر فرمود: بگو: اللهم صل علی محمد و آل محمد کما صلیت علی ابراهیم انک حمید مجید اللهم بارک علی محمد و آل محمد کما بارکت علی ابراهیم و آل ابراهیم انک حمید مجید. سیوطی افزون بر این حدیث، هیجده حدیث دیگر را نقل کرده که همه آن ها دلالت می کند هنگام صلوات، آل محمد نیز باید افزوده شود.(4) به نقل ابن حجر در صواعق، پیغمبراکرم(ص) از این که مؤمنان بر او صلوات ناقص بفرستند و فقط بگویند: «اللهم صل علی محمد»، نهی کرده و سفارش فرموده است که هنگام صلوات بگویید: اللهم صل علی محمد و آل محمد. روایات شیعه در این باره بسیار فراوان است.(5)
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
پانوشتها
.1 نهج الحق، ص .187
.2 بحارالانوار، ج 89، ص .184
.3 بحارالانوار، ج 94، ص .49
.4 الدرالمنثور، ج 6، ص .646
.5 الصواعق المحرقه، ص .146