دانلود مقاله کمال انسان از نظر اسلام

دانلود مقاله کمال انسان از نظر اسلام

انسان ذاتاً طالب کمال ،و از نقص گریزان است. هر چه در زندگی تلاش کرده سخنی آن را بر خودهموار می سازد،برای رسیدن به کمال و خوشبختی است. گرچه ممکن است در تشخیص مصداق های آن اشتباه کرده،آن را در ثروت یا قدرت و امثال آن بپندارد.

از این رو پیش از هر چیز لازم است بدانیم کمال حقیقی چیست و برای دستیابی به آن چه باید کرد؟راه خوشبختی کدام است و موانع این راه چیست؟

این بحث از قدیم مطرح بوده و پیرامون آن نظریه های مختلفی ابراز شده است:

* جمعی از فلاسفه ی یونان – پیش از ارسطو – سعادت بشر را در کمالات نفسانی دانسته و آن را در چهار صفت: شجاعت،عفّت،حکمت و عدالت خلاصه کرده،بقیّه ی صفات نیک را منشعب از این چهار صفت می دانستند . واجد این صفات را سعادتمند می خواندند،اگر چه از کمالات جسمانی و سلامت بدن و امور مادی محروم بوده،مبتلا به نقص عضو و دیگر امراض بدنی هم باشد.

* مرتاضین نیز که به اصالت نفس معتقدند،سعادت و کمال بشر را تنها به تعالی جهات روحانی و کمال نفسانی دانسته،راه به فعلیّت رساندن این قوّه را ریاضت ها و مجاهدت های سخت می دانند. آنان بر این باورند که هر چه ریاضت و محرومیّت جسمی بیشتر،و هر قدر بدن از لذایذ مادی محروم تر باشد،تکامل روح بیشتر می شود،و این بدان معنی است که ریاضت و آزار جشم و ترک تمایلات،رهگذری برای وصول به سعادت و کمال بشری است.

* برخی هم به اصالت نفس عقیده دارند و سعادت حقیقی را در ترقّی و تعالی نفس می دانند. ولی نظر به این که تحقّق آن با مبتنی بر اموری اعم از نفسانی و جسمانی دانسته اند،به بدن هم اندک توجّهی کرده،معتقدند: از تمایلات جنسی و خواهش های نفسانی که خارج از حریم سعادت،و مشترک بین انسان و حیوان است نیز نباید غافل بود.

در این سه عقیده توجّه لازم به جسم نشده و تمایلات مادی مورد بی اعتنایی قرار گرفته است. آنان انسان را از زوایه ی خاصّی مورد نظر قرار داده،و از این نکته ی مهم غفلت کرده اند که بدن مَرکب روح است و نفس با همین مرکب به مقصد می رسد . از این نابودی بدن و ناتوان کردن آن باعث توقّف انسان قبل از رسیدن به کمال خود خواهد شد.

به علاوه به نفس و روح نیز – که سعادت انسان را در تعالی آن می دانند- توجّه کامل ننموده و بعضی از مسایل اساسی چون عقیده و اخلاق را با آن توسعه ای که دارد مورد بی مهری قرار داده اند.

در مقابل این سه گروه دنیای کنونی سعادت بشر را در امور مادی خلاصه می کند. در نظر اکثر مردم جهان اصالت یا تمایلات و لذّات و اولویت های مادّی بوده،جهات معنوی،سجایای اخلاقی و توجّه به روح و انسانیت ،مطرود و به دست فراموشی سپرده شده است، و چیزهائی از قبیل ثروت، مقام،قدرت و تمایلات جنسی،ملاک عمل و خوشبختی شناخته شده،به گونه ای که دارنده ی این امور را انسانی خوشبخت می پندارند . اینان نیز خود به چند تقسیم می گردند:

* برخی دستیابی به منزلت های مادی را که پُست و مقام و دارایی و ثروت از جلوه های بارز آن است کمال دانسته،تمام توان خویش را در راه به دست آوردن آن به کار می گیرند و در این مسیر از هیچ اقدامی دریغ نکرده،و به هر وسیله ای متمسّک می شوند تا به گمان خود فردی شایسته باشند،و چنان چه به مقام دلخواه نرسند در خود احساس حقارت و پستی می نمایند.

جهان کمونیسم را نیز – که سعادت بشر را در ایجاد جامعه ای بی طبقه دانسته،اصالت را به اقتصاد و رفاه نسبی افراد جامعه داده و به طور کلّی از مسایل اعتقادی،اخلاقی،فرهنگی و مذهبی غافل، بلکه در صدد مقابله ی جدّی و محوِ هرگونه گرایش معنوی بوده است گرچه امروزه در حال فروپاشیدن است و می رود که جز نامی از آن در کتب باقی نماند – می توان بخش سازمان یافته ای از طرفداران «اقتصاد مداری» به حساب آورد.

آنان تمامی سجایای انسانی و ابعاد گوناگون آدمی را مانع دست یافتن به پندار خویش دانسته،با ارکان مهم سعادت بشری که همان فطرت و حرکت معنوی است به ستیز برخاسته،بیش از نیم قرن مردم تحت سلطه ی خویش را از طبیعی ترین نیازهای خود محروم کردند،تا جایی که طبق نقل بعضی از محقّقان ،بسا عضو یک خانواده در طول زندگی نمی توانست از معتقدات سایر اعضای خانواده مطلّع گردد،و بسا فرزندی که پس از هفتاد سال متوجّه اعتقاد مذهبی پدر شده،از اقامه ی نماز او آگاه می گشت!

اگر چه آنان امروزه به پاره ای از جنایات خویش پی برده اند،لکن هنوز وبال دامی که سال ها برای بشر تنیده اند،گریبانگیر آنان بوده برای رهایی خود از آن درمانده اند.و حتّی از نظر اقتصادی نیز – که رکن اساسی مکتب آن ها محسوب می شد – فرسنگ ها از جهان غرب فاصله داشته، دست گدایی به سوی آنان دراز کرده اند.

با کمترین شناخت نسبت به حقیقت انسان و نیازها و توانایی ها و استعدادها و مواعب نهفته ی در او،به بطلان این نوع تفکّر و غفلت طرفداران این نظریه ها پی می بریم.

پذیرش این برداشت ها که ناشی از عدم ادراک نیازهای حقیقی انسان است،از یک سو آدمی را از پی گیری اهداف بزرگ معنوی و حرکت در مسیر کمال انسانی باز می دارد،و از سوی دیگر استعدادهای عالی او را که آفریدگار جهان برای تعالی وی در وجودش به ودیعه گذاشته، به ورطه -ی خواسته های ذلّت بار حیوانی سوق می دهد. و با استمرار پی گیری اهدافِ صرفاً مادّی ،تا آنجا پیش خواهد رفت که یک باره روح و جان و دل و اندیشه و روان خویش را به پرتگاه انحطاط و ابتذال بکشاند که به تعبیر قرآن کریم هم چون چارپایان بلکه پست تر از آن ها خواهد شد.  « اوُلئِکَ کَالأَنعامِ بَل هُم أَضَلُّ اوُلئِکَ هُمُ الغافِلُون».

«آنان هم چون چارپایانند ، بلکه گمراه تر(زیرا قوّه ی ادراک دارند و به کار نمی برند) آن ها همان غافلانند.»

از سوی دیگر نادیده گرفتن امور مادی – که در جای خود برای رسیدن به کمال و سعادت ضروری و مؤثّر است – خود نوعی دور شدن از واقعیّات عالم خلقت و غفلت از جنبه های دیگری از نیازهای انسان است. مال و منالی که در عالم طبیعت می تواند وسیله ی رفع نیازهای مادی انسان در حدّ اعتدال و کفاف باشد و قرآن آن را پایه و زیر بنای حیات مادی آدمی شمرده، چگونه می -توان به طور کلّی از صفحه ی نیازمندی های زندگی انسان محو گردد؟

* برخی هم بشریت را تنها از پشت عینک تمایلات جنسی مشاهده کرده اند و تمام شئون مذهبی و اخلاقی بشر را نادیده گرفته،حتی مهر مادری را از این دیدگاه می نگرند و معتقدند: بشر باید در ارضای شهرت،مثل سایر حیوانات آزاد باشد.

مثلاً فروید با این که غرائز انسان را به دو دسته (غریزه ی صیانت ذات و غریزه ی جنسی) تقسیم می کند،ولی آن چنان به شهوات جنسی اصالت بخشیده که علاوه بر زیرپاگذاشتن همه ی خلایق انسانی،حتی غریزه ی حب ذات را هم که خودش پذیرفته،فراموش می کند.

گر چه بعضی از ناملایمات روحی و پرخاشگری ها به ناکامی در غریزه ی جنسی مربوط می -شود،اما بشر در آن خلاصه نمی گردد تا تمام غرایز نهفته در او نادیده گرفته شود.

شامل 59 صفحه فایل word قابل ویرایش



خرید و دانلود دانلود مقاله کمال انسان از نظر اسلام


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.