دانلود تحقیق آماده رابطه دین و اخلاق

دانلود تحقیق آماده رابطه دین و اخلاق

فایل مقاله رابطه دین و اخلاق با فرمت قابل ویرایش ورد و با نرم افزار word ساخته شده است. پسوند فایل تحقیق آماده با موضوع رابطه دین و اخلاق Doc می باشد و بر روی تمام سیستم هایی که نرم افزار ورد روی آنها نصب است قابل اجرا و ویرایش می باشد.لینک دانلود مقاله رابطه دین و اخلاق در انتهای صفحه می باشد.این تحقیق با وجود رابطه دین و اخلاق بودن آن فقط باید جهت راهنمایی مورد استفاده قرار گیرد و چه خوب است پس از مطالعه تحقیق حاظر اقدام به تهیه تحقیقی در این زمینه با الگو گیری از همین تحقیق کرده و به تولید دانش کمک کنید. تعداد صفحات:29صفحه
در زیر بخشی از تحقیق قرار داده می شود که این بخش صرفا برای این است که بدانید این تحقیق چگونه نگارش یافته و متن کامل در فایل اصلی است که پس از دانلود قابل مشاهده خواهد بود.

 

رابطة دین و اخلاق

                 

بحث اخلاق از مهمترین مباحث و مسائلی است که از ادوار گذشته مورد توجه و اهتمام جامعه ای بشری بوده و هست ، و در این راستا فلاسفه و دانشمندان الهی و مادی هرکدام دیدگاههای مختلف و نظرات متفاوت را ابراز داشته اند که فضائل اخلاقی و رذائل اخلاقی ، از هم تفکیک و قابل شناخت باشند ، گر چند که نوع بشر فطرتا‎ و با الهام درونی ، فضائل و رذائل اخلاقی را می شناسند و نسبت به کارهای خوب با دید مثبت و به کارهای بد با نگاه منفی می نگرند . بدین لحاظ کارهایی که جنبه اخلاقی دارد دارای ارزش فراوان است و در وجدان جامعة انسانی اهمیت کارهای اخلاقی با کارهای طبیعی و مادی قابل مقیاس نیست .

سئوالی که مطرح است اینستکه چرا باوجود شناخت فضیلت از رذیلت و ارزش کارهای شایسته ، مع الاسف ، انسانها بدون توجه به ارزش این کار همواره بدنبال رذیلت ها است و در گذرگاه زندگی از کنار این مسائل مهم ( فضائل اخلاقی ) به آسانی عبور میکنند ؟

پاسخ بسئوال واضح است و نیازی به تفکر و اندیشه ندارد بخاطر که اخلاق منهای دین نمی تواند عامل باز دارندة ( رذائل اخلاقی ) باشد که انسان بتواند در برابر خواسته ها و تمایلات نفسانی اش خویشتن دار بوده و صیانت و مراقبت نفسش را عهده دار باشد . افراد دینی و آن هایی که در مسیر دین حرکت میکنند و از تعالیم و باورهای مکتبی بهره میگیرند ،تردیدی وجود ندارد که دائماً در پی خوبی ها ، نیکی ها و همة فضیلت ها است و از کارهای خوب چه در حوزة دین و چه در عرصة اجتماع لذت میبرند . انسان دین مدار از مواهب حُسن اخلاقی برخُوردار بوده و در رفتار و کردار و معاشرت با مردم نهایت سعی اش را به کار بسته تا رضایت همگان تحصیل گردد .خانواده های که دارای حُسن اخلاقی وپای بند بموازین دینی میباشند در تربیت دینی و حُسن رفتار فرزندانش نیز همت گذاشته و یکی از اصول زندگی شان را اختصاص به تربیت اخلاقی و مکتبی آنان ( فرزندان ) میدهند ، و در این راه هزینه های مادی و معنوی زیادی صرف نموده تا اینکه بچه های با روحیه عالی و روان سالم و دارای اخلاق فاضله تحویل جامعه نمایند . در نقطة مقابل ، متاسفانه انسانهایی است که در برابر خواسته های درونی اش ضعیف و ناتوان است و زنجیر امیال نفسانی خیلی زود و راحت او را به بند کشیده و تسلیم مطلق هوای نفس میگردد. انسان مطیع و سر سپردة تمایلات ، نخواهد توانست خویشتن را با مسائل دینی و فضائل اخلاقی تطبیق بدهد . نه تنها روی مدار سعادت قرار نگرفته بلکه قدرت تفکر رسیدن به آنرا هم از دست داده است . واضح است که انسان اینچنینی به ارزشهای مکتبی و کرامت انسانی بی باک و بی پرواست و خود را موظف و مکلف به چنین ارزشهایی معنوی ندانسته و بی مهابا کارهای که در تضاد با دین و اخلاق است انجام میدهد . مع الاسف خانوادهایی که دارای چنین ویژگی پسندیده و برجسته نیستند و از این موهبت الهی فاصله گرفته اند زندگی شان پر است از دغدغه و عدم آرامش خاطر، و توام است با نزاعها و اختلافات خانوادگی . طبیعی است ، که فرزندان بوجود آمده و رشد یافته در دامان چنین والدینی از همه چیز بی اطلاع است ، از آموزه های دینی گرفته تا اخلاق فاضله ، و کسی نبوده که اینها را ( فرزندان ) با سعادت و شقاوت آشنا نموده و در مسیر که سعادت واقعی منتهی به آنست رهنمون باشند . تمامی کارهای زشت و خلافی که در درون یک جامعه صورت میگیرد و پیامدهای ناگوار و نامطلوبی را در بردارد محصول همین عدم تربیت و پرورش ناسالم است . خانوادهایی که خود ، دارای اخلاق کریمه و دین باور نبوده هیچگاه نمیتوان انتظار داشت که فرزندان سالم و دارای فضائل اخلاقی را به جامعه تقدیم کنند چرا که در قدم اول خودشان قید همه چیز را زده و نسبت به فضیلت و کرامت انسانی با بی تفاوتی تمام عمل کرده است . مسلماً وقتی که اینگونه افرادی در عرصة اجتماع و سیاست و فرهنگ و اقتصاد قرار گیرندچه خواهدشد ؟ بحق باید اذعان داشت که با وارد شدن این افراد در این صحنه ها ، تمامی زیر ساختار آن منهدم و فرو خواهد ریخت . همچنانکه جامعة بشری در امتداد تاریخش از این ناحیه گرفتار مشکلات و معضلات فراوانی بوده است و گرنه افراد و جامعة سالم ، چرا با بحرانهای عظیم اجتماعی دست بگریبان باشد .

 

 

 

اخلاق از دیدگاه فلاسفه و دانشمندان غیر مسلمان

 

افلاطون در باب اخلاق مانند سقراط عقیده دارد که عمل نیک لازمة علم به نیکی است و اگر مردمان تشخیص نیکی دادند البته به بدی نمی گرایند . پس فضیلت ، یعنی حُسن اخلاق نتیجة علم است .«1»

جان دیوئی میگوید : کسانی که مانند سقراط و افلاطون ، معرفت و فضیلت را یکی میدانند و مدعی هستند هر کس مرتکب بدی شود از این سبب است که نیکی را نمیشناسد به عبارت دیگر اخلاق را وابستة دانش میدانندمخالفان این نظریه میگویند عمل اخلاقی وابستة دانش نیست بلکه ناشی از عادات است . چه بسا کسانیکه نیکی را میشناسند ولی بدی میکنند . «2»

ارسطو میگوید : روح انسان دارای دو جنبه است : عقلانی و غیر عقلانی . عقلانی جنبة انسانیت است و غیر عقلانی دوجنبه دارد ، یکی نفس نباتی یعنی قوة نامیه و دیگری نفس حیوانی که بر حسب طبع دارای شهوت ، غضب و دیگر غرائز است . تمایلات غریزی ، آدمی را به عمل وامیدارند و اگر اعمال او با موافقت جنبة عقلانی واقع شود فضیلت است و این نوع فضیلت را فضیلت انسانی یا اخلاقی گوئیم . «3»

 

«1» سیر حکومت در اروپا ج1 ص 21

«2»مقدمه ای بر فلسفة آموزش و پرورش ص 236

«3» سیری حکمت در اروپا ج1 ص 33

  ویل دورانت میگوید : اگر بتوانیم به مردم منافع حقیقیشان را چنان بیاموزیم که نتایج بعید اعمالشان را نیک ببینند و امیال و شهوات خود را با دیدة بصیرت بسنجند شاید مردم روشنفکر را به اخلاقی رهنمون گردیم که درست به استحکام اخلاق افراد متدین باشد . ولی در پشت این عقیده نوعی اصالت فرد زیر کانه نهان است . به موجب این عقیده با تربیت یک نسل ، میتوان شرافت و اصالت واقعی را برقرار ساخت . وی         می افزاید : آیا احتمال نمیرود که اساس معاصی ، جهل و نادانی باشد و جنایات ، ناشی از عدم بصیرت کامل ؟ آیا فضیلت ، هوشیاری و تربیت کامل ، نظم اجتماعی لازم را برقرار نمی سازد ؟ «1»

سقراط راجع به اخلاق چنین نظریه ای دارد : انسان جویای خوشی و سعادت است و جز این تکلیفی ندارد ، اما خوشی به استیفای لذات و شهوات بدست نمیآید بلکه بوسیلة جلوگیری از خواهشهای نفسانی بهتر میسر میگردد و سعادت افراد در ضمن سعادت جماعت است . بنابراین سعادت هر کس در این است که وظایف خود را نسبت بدیگران انجام دهد «2»

و نیز ارسطو میگوید : عمل انسان را غایتی است و غایات مطلوب انسان مراتب دارند .

 

 

«1» لذات فلسفه

«2» سیر حکمت در اروپا ، جلد 1 صفحات 15،33. 

 آنچه غایت کُل و مطلوب مطلق است مسلماً سعادت و خوشی است اما مردم خوشی را در امور مختلف می انگارند بعضی به لذات را غبند ، برخی به مال وجماعتی به جاه . اما چون درُست بنگریم می بینیم هیچ وجودی به عنایت خود نمیرسد مگر آنکه همواره وظیفه ای که برای او مقرر است به بهترین وجه اجراء کند و انجام وظیفه به بهترین وجه برای هر وجودی فضیلت او است .

پس غایت مطلوب انسان یعنی خوشی و سعادت ، با قضیلت حاصل میشود . «1»

و همچنین دکارت مینویسد : اگر چه هر فردی از ما از افراد دیگر جدا است ولیکن چون تنها نمیتوانیم زیست کنیم ناچار باید منافع خود را تابع منافع حقیقی جماعتی که جزء آنها هستیم بنمائیم و اگر کسی این حس را داشته باشد که صلاح کل ، مقدم بر صلاح جزء است مکارم و الا از او ظهور خواهد کرد و حتی برای خدمت بدیگران جان خود را بخطر خواهد انداخت . خلاصه آنکه عمل انسان همواره باید موافق عقل باشد و اگر چنین شود البته سعادت و خرسندی خواطر که مراد و منظور از علم اخلاق همان است ، حاصل خواهد گردید . «2»

ولی  در  برابر  علمای  علم  اخلاق  و  طرفداران  این علم کسانی بودند و هستند که علم

 

 

«1» سیر حکمت در اروپا ، جلد 1 صفحات 33،15 .

«2» سیر حکمت در اروپا ، جلد 1 صفحه 120 .

 

اخلاق را مردود شمرده اند به همین خاطر که اینها انسان را صرفاً از جنبة مادی آن نگریسته و از نظریة التذاذ و شهوت و خود پرستی الهام میگیرند ، و همه چیز را منحصر در این جهان مادی دانسته و به اصل بودن لذت و قدرت و تمایلات نفسانی معتقدند .    و چنین افرادی هیچگاه اخلاق را ملاک سعادت و خوش بختی و پلکان تکامل انسانها نشناخته اند ، و نه تنها اخلاق را صعود به اوج قلة رفیع انسانیت نمیدانند بلکه آنرا مانع ترقی و پیشرفت دانسته و یک امر عبث و بی فایده معرفی کرده اند و معتقدند که گردن نهادن به چنین اموری آزادی انسان را سلب نموده و از لذائذ مادی این جهان محروم میسازد . کالیکس در کتاب گور گیاس که مخاطبش افلاطون است ، اخلاق را زنجیری میداند که اقویا برای در بند کشیدن ضعفا ساخته اند . به عقیدة وی اخلاق وسیله ای است برای نگاه داشتن مرد برتر در دائرة حدود و اقتدار ضعفاء «1»

و نیز نیچه مینویسد : خود را باید خواست و و خود را باید پرستید و ضعیف و ناتوان را باید رها کرد تا از میان برود و درد و رنج کاسته شود و ناتوان بر دوش توانا بار نباشد و سنگ راهش نشود . مرد برتر آنستکه نیرومند باشد ، به نیرومندی زندگی کند و هوی و تمایلات خویشرا برآورده سازد ، خوش باشد و خود را خواجه و خدا بداند و هر مانعی که برای خواجگی درپیش بیایداز میان بردارد ازخطر نهراسد و از جنگ و جدال نترسد.«2»

جان دیوئی میگوید : همواره افراد خود خواه و جاه طلبی وجود  دارند  که  در  نظر  آنان

«1» لذات فلسفه ص101

«2» سیر حکمت در اروپا ج3 ص 127

اصول اخلاقی چیزهایی بی فایده و مُهمل است زیرا تنها هدفشان نیل به تمایلات و رساندن کشتی آرزوها و خواسته های خویش بساحل مقصود است به همین جهت در راه دست یافتن به هدفهای خود همه چیز را مجاز میدانند . اینان اصول اخلاقی و مقررات اجتماعی را بمنزلة مانع و سدی در راه پیشرفت تمایلات و استعدادهای فردی تلقی میکنند و عدم آزادی در ارضاء خواهشها و شهوات را مایة محدود ساختن پرورش شخصیت انفرادی می پندارند و معتقدند باید هر چه بیشتر از شهوات و احساسات خود پیروی کنند و به مقررات و اصول اجتماعی بی اعتنا باشند و بطور کلی در نظر آنان بهترین اخلاق پشت پا زدن به اصول ومقررات اخلاقی است که مانع آزادی میگردند.«1»

متاسفانه فرد پرستان و خود پرستان مخالف اخلاق ، بر این باورند که اگر چنانچه به تمام اصول و ضوابط اخلاقی و اجتماعی پُشت شود و چنین مقررات زیر پا گذاشته شود اینجااست که بشر از چنین قیودی اسارت بار رهائی پیدا میکند و موانع ترقی و تعالی برداشته میشود و انسان از جمیع لذت ها بهره مند گردیده و خود را باز می یابد ، اما غافل از اینکه پیروی از هواها و تمایلات نفسانی چه بسا که انسانها را به حضیض ذلت و پستی کشانده و خویشتن را اسیر و بردة خواهشها و غرایز حیوانی شان قرار داده است مسلماً اگر نفس انسان مغلوب خواسته های درونی قرار بگیرد و از سر تعظیم فرمان آنرا اطاعت نماید در واقع به پستترین اسارت ها گردن نهاده است .

«1» اخلاق و شخصیت ، ص 22

اخلاق از منظر پیشوایان دین

 

در این رابطه بزرگ پیشوای تشیع میفرماید :

عن علی (ع) : قَالَ مَغلوب الشهوة اَذّلُ مَملُوکِ الِرّقِ .

امام (ع) میفرماید : آنکس که مقهور و مغلوب شهوات خویشتن است خواری و ذلتش بمراتب بیشتر از بندة زر خرید است «1»

و نیز علی (ع) فرموده است :

رأس الایمان حُسن الخلق و التّحلّی بالصدق .

 

میفرماید : سرآمد تمام وظایف برای افراد با ایمان اینستکه خود را به صفات حمیده و اخلاق پسندیده متخلّق سازند و خویشتن را بزیور راستگوئی بیارایند . «2»

امام صادق (ع) میفرماید :

عن الی عبدالله (ع) قالَ : اِنَّ اللهَ تَبارَکَ وَتَعالی لَیُعطِی العَبْدَ مِنَ الثَوابِ عَلی حُسنِ الْخُلقِ کَما یُعطِی الْمجاهِدَ فِی سَبِیلِ اللهِ یَغْدُ وَ عَلَیْهِ وَ یَروُحُ . «3»

 

امام (ع) میفرماید : خداوند به بندة خود در مقابل حُسن خُلق پاداشی میدهد همانند اجر مجاهد راه حق که روز و شب در فعالیت و کوشش باشد .

«1» فهرست غرر ص 188

«2» فهرست غرر ص 94

«3» اصول کافی ج 2 ص 101

و عنهُ (ع) :

 

اِنْ اُجِلّتْ فِی عُمرِکَ یَوْمَیْنِ فَاْجعَلْ اَحَدَهُما لاَدَبکَ لِتَستَعیِنَ بِهِ عَلی یَومِ مَوتِکَ .

 

فرموده است : اگر بتو اعلام شد که از عمرت بیش از دو روز باقی نمانده است روز اول را به اخلاق و ادبت اختصاص ده تا

ادامه مطالب دَر فایل ورد است که پس از پرداخت و دانلود قابل مشاهده است برای خرید پس از وارد کردن ایمیل روی پرداخت کلیک کنید.

 



خرید و دانلود دانلود تحقیق آماده رابطه دین و اخلاق