دانلود تحقیق مولانا، آموزگار معنا

دانلود تحقیق مولانا، آموزگار معنا

مولانا، آموزگار معنا

مقدمه :روی آوری قشرهای گوناگون جویندگان حقیقت در سراسر جهان به آثار مولانا، آدمی را به یاد آن مصرع خود او در نی نامه می اندازد: که جفت بدحالان و خوشحالان1 شده است، بدحالان و خوش حالانی که هر یک از ظن خود یار2 او شده اند و هر یک به گوشه ای از ساحت روان او ورود کرده‎اند. خیل بی شمار مشتاقان، چاپ های متعدد آثار مولانا به زبانهای گوناگون، برگزاری کنگره ها و سمینارها... در جهان این سئوال را پیش می آورد که براستی در بازار نوفروشی3 مولانا چه متاعی عرضه می شود که این همه بر گرد او جمع آمده اند و این خریداران کالای او چه کسانی هستند، چه می خواهند؟...

بی گمان اینان هر که هستند آنانند که در فرآیند طلب خویش ز هزار خم چشیده اند و همه را بیازموده اند4 و سرانجام به شراب سرکش مولانا رسیده اند چرا که به این نتیجه رسیده اند بی مدد چون اویی، درهم ریختن ارزشها، اعتبارهای جهان و فرو شدن به دریا و در پی گوهر حقیقت کاری آسان نیست.

 معنا، گمشده آنانی، نه چونان همه

غالب انسانها در اجبار چارچوب ها و قالب های عرفی و معمول زندگی، مجال و فرصت باطنی آن را نمی یابند که لحظه ها را به چراگاه رسالت5 ببرند و روزن وجود را به روی آفتابی که لب درگاه آنهاست بگشایند6... در روند زندگی هر چه این قیدها و بندها محکم تر می شوند رفته رفته اکثر آدمها نمادی از آن گاو در مثنوی می شوند که از دروازه تولد وارد جهان شده و از دروازه مرگ خارج می شوند و از آن همه زیبائیها، هنرها و معرفت‎ها... جز قشر خربره اعتباریات و ظواهر زندگی بیشتر چیزی را ادراک نمی کنند و نمی فهمند7.

اما در این میانه، کسانی پیدا می شوند که بیقرارند و طالب بیقرار شده اند آن چه که همه را راضی می کند آنان را ارضاء نمی‎کند، چیزی فراتر از آنچه هست می خواهند، تشنگی آنان از جنس دیگری است، بی تاب و آشفته، در وادی حیرت سرگشته اند و به هر جایی که نام و نشانی از آن معشوقه هر جایی است سر می کشند تا شاید آرام گیرند.

سالها سرگشته گفت و شنود                  هر کجا نام و نشانی از تو بود8

این تشنگان حقیقت، آرام آرام بوی آن دلبر نهان9 در عرصه جانشان پران می شود و با زبانی گنگ، هر دم به سویی کشیده می‎شوند و مدام از خود می پرسند: چیست که هر دمی چنین می کشدم به سوی او؟10، در کشاکش این جستجو، گاه آشفتگیها به اوج  می رسد و سئوالاتی به جان آنان هجوم می آورد و هر دم از خود می‎پرسند:

 چه کسم من؟ چه کسم من؟ که بسی وسوسه مندم

گه از آن سوی کـشندم، گه از این سوی کشنـدم

ز کشاکش چو کمانــم، بـــه کف گـوش کشـانم

قدر از بــــام درافتـد چـــو در خانه ببنـــدم

نفسی آتش سوزان، نفســـی سیل گــــریـزان

ز چه اصلم؟ ز چه فصلم؟ به چه بازار خـ ـرندم؟

  سالکان روزگار ما

در چنین هیاهوی هول آور درونی و تهاجمات برونی ارزشهای تکنولوژیک و ابزاری که جملگی برآمده از عقل جزیی هستند گرفتار آمده اند، در جان پاره ای از این جویندگان آتشین مزاج حقیقت کسی چون شرر می خندد11 و راه را بر آنانی که ساختارهای معمول زندگی را شکسته و در پی معنا به راه افتاده اند می بندد و مدعی می شود که عشق او را نوع دگر خندیدن12 آموخته و عشق از آسمان آمده است تا اهل تردید و گمان را درهم کوبد13 و آنان را به خود می خواند. او خویشتن را تحصیلکرده مدرسه احمد امی معرفی می کند و بر فضل و هنر که جملگی حجاب آفتاب جانان است می خندد14 و حیران از این که خوب است یا زشت، این است یا آن، و چه نامی دارد، دلبر است یا دل داده بر سر راه تمامی طالبان حقیقت قرار می گیرد می گوید:

 گر زان که نئی طالب، جـــوینده شوی با ما   

ور زان که نئی مطرب، گـــوینده شوی با ما

گر زان که تو قارونی، در عشـق شوی مفلس

ور زان که خداوندی، هم بنــده شوی با مــا

یک شمع از این مجلس صد شمع بگیرانــد

گر مرده ای ور زنده، هم زنده شوی بـــا ما

پاهای تو بگشاید، روشن بـــه تو بنمــاید

در ژنده درآ یکدم تــا زنــده دلان بینـــی

اطلس به در اندازی در ژنده شوی بـــا مـا

چون دانه شد افکنده بر رست و درختی شد

این رمز چو دریابـــی افکنده شوی بــا ما

شمس الحق تبریزی با غنچه دل گـویــــد

چون باز شود چشمت بیننده شوی بـــا ما

 

و این گونه است که او تمامی آنانی که فراسوی نیک و بد و دانایی در پی حقیقتند را مجذوب خود می سازد. سالکان راستین در راه سپاری با او در جستجوی معنای زندگی است که در نهایت دلاورانه قفل زندان جهان را گشوده و گردن گردنکشان را در پیش سلطان عشق می شکنند15.

رویکردهایی برای تبیین معنای زندگی

دو رویکرد عمده برای تبیین معنای زندگی وجود دارد:

 1- رویکرد مجعول (قراردادی)

در این رویکرد...

 

 

 

13 ص فایل WORD



خرید و دانلود دانلود تحقیق مولانا، آموزگار معنا


تحقیق مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی)

تحقیق مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی)

ینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه:11

فهرست:

      مقـدمه :

جلال الدین محمد بن بهاءالدین محمد بن حسینی خطیبی بکری بلخی معروف به مولوی یا ملای روم ، یکی از بزرگترین عارفان ایرانی و از بزرگترین شاعران این سرزمین به شمار می رود. خانواده وی از خاندانهای محترم بلخ بود و گویا نسبش به ابوبکر خلیفه می رسد و پدرش از سوی مادر دختر زاده سلطان علاءالدین محمد خوارزمشاه بود و به همین جهت به بهاءالدین ولد معروف شد.



خرید و دانلود تحقیق مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی)


تحقیق در مورد مولانا، منظومه شمسی عشق

تحقیق در مورد مولانا، منظومه شمسی عشق

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه10

مولانا، منظومه شمسی عشق

احمد افلاکی در مناقب العارفین آورده است: «حضرت مولانا پیوسته در شبهای دراز، دایم الله الله می‏فرمود و سر مبارک خود را بر دیوار مدرسه نهاده به آواز بلند چندانی الله الله می‏گفت که میان زمین و آسمان از صدای غلغله الله پر می‏شد.»

سودای مولانا، سودای خوش قرب به حضرت حق بود؛ وجودی لبریز از عشق و آتش که نه تاب هجران از دوست را داشت، و نه می‏توانست عافیت نشین سایه‏سار غفلت باشد.

مولانا، جان فرشته‏واری بود که قفس تن را شکسته می‏خواست؛ انگار آدمی از عالمی دیگر بود که غربت خاک، دامنگیرش شده باشد. چگونه می‏توانست زنده باشد، بی‏یار و بی‏یاد یار؛ که تمام زندگی‏اش جلوه‏ای از او بود.

مولانا، زندگی خود را وقف بزرگداشت نام عظیم و اعظم جان جهان کرده بود؛ هر چند به رنگها و گونه‏های متفاوت؛ گاه در کسوت شریعت و زمانی نیز در جامه طریقت.

زندگی مولانا همچون سرود پرشور روحی سرکش بود که با فراز و فرودهای عرفانی ـ حماسی سرشته شده باشد. آیا او اجدادش، نسل در نسل، منظمه روحانی و تابناکی بودند که چراغ دل را به آتش عشق حق زنده نگهداشته بودند. دلدادگانی رها از تعلق خاک، و رهروان راهی که مقصد ان بحر توحید بود.

جلال‏الدین در چنین محیطی سر برافراشت و از همان آغاز کودکی، زبانش با لفظ مبارک الله آشنا و دلش از عشق به حضرت حق لبریز شد. گفته‏اند که هنگام مهاجرت از بلخ، مولانا نج ساله بود. در مسیر هجرت، عطار، عارف شوریده نیشابور پس از دیدار مولانا و پدرش بهاء‏ولد (سلطان العلما)، آینده درخشان معنوی جلال الدین را به وی گوشزد کرد و کتاب الهی نامه خود را همچون یادگاری مقدس به مولانا هدیه داد.

جلال الدین از اوان کودکی تا آن هنگام که دانشمندی محترم و محبوب در شهر قونیه به شمار می‏رفت، با اهل عرفان و طریقت آشنایی و دوستیها داشت و با اساس و اصول نظری و فکری آنان نیز بیگانه نبود؛ اما در وی، از آن شور و شعله درونی که بعدها جانش را به آتش کشید و به سماع عافیت سوز روح مبتلایش کرد، خبری نبود.

علم معقول و منقول زمانه‏اش را به نیکی آموخته بود، مریدان و شاگردان بسیاری داشت، امین مردم و معتقد خاص و عام و مرجع دینی شهر به شمار می‏رفت؛ اما، ... اما هنوز با آن راز مقدس و سر اکبر بیگانه بود و زندگی‏اش همچون دیگران و در سایه



خرید و دانلود تحقیق در مورد مولانا، منظومه شمسی عشق


تحقیق در مورد نی نامه , مولانا

تحقیق در مورد نی نامه , مولانا

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه94

نی نامه

بشنو از نی چون حکایت می کند                             از جدایی ها حکایت می کند

کز نیستان تا مرا ببریده اند                                    از نفیرم مرد و زن نالیده اند

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق                          تا بگویم شرح درد اشتیاق

هر کسی کاو دور ماند از اصل خویش                     باز جوید روزگار وصل خویش

من به هر جمعیتی نالان شدم                                  جفت بدحالان و خوش حالان شدم

هر کسی از ظن خود شد یار من                              از درون من نجست اسرار من

سر من از ناله من دور نیست                                 لیک چشم و گوش را آن نور نیست

تن زجان و جان زتن مستور نیست                         لیک کس را دید جان دستور نیست

آتش است این بانگ نای و نیست باد                       هر که این آتش ندارد نیست باد

آتش عشق است کاندر نی فتاد                               جوشش عشق است کاندر می فتاد

نی حریف هر که از یاری برید                               پرده هایش پرده های ما درید

همچو نی زهری و تریاقی که دید؟                          همچو نی دمساز و مشتاقی که دید؟

نی حدیث راه پرخون می کند                                 قصه های عشق مجنون می کند

محرم این هوش جز بی هوش نیست                       مرزبان را مشتری جز گوش نیست

در غم ما روزها بی گاه شد                                   روزها با سوزها همراه شد

روزها رفت ،گو رو ،باک نیست                              تو بمان ،ای آنکه چون تو پاک نیست

هر که جز ماهی زآبش سیر شد                           هر که بی روزی است روزش دیر شد

در نیابد حال پخته هیچ خام                                پس سخن کوتاه باید ، والسلام

                                                                                    مثنوی مولوی به تصحیح                                    

                                       رینولد نیکلسون

سالهای پایان

89

درمدت بیست و پنج سالی که در پایان آخرین سفر جستجو در دمشق از عمر مولانا باقی ماند زندگی وی در اقامت در قونیه و در آرامشی نسبی گذشت. در ده سال اول این مدت (647-657) صلاح الدین زرکوب خلافت او را داشت و در ده سال آخر (622-672) حسام الدین چلپی خلیفه مریدانش بود.با این حال در  تمام این مدت با آنکه خداوندگار با مریدان و در میان آنها وسایر دوستداران خویش عمر بسر برد یک لحظه هم از یاد شمس و عشق شمس فارغ نبود و هر چند شمس گمشده را از سالها پیش در وجود خود پیدا کرده بود.

 سیمای محبوب دو خلیفه خویش صلاح الدین و حسام الدین را نیز همه جا مظهر نور شمس می دید و در پرتو فروغ این نور بود که مراتب سلوک معنوی خود را در راه نیل به کمال انسانی همچنان به ارشاد و نظارت نامرئی شمس از مقامات تبتل تا فنا طی می کرد.

در واقع در مدت خلافت حسام الدین که ده سال آخر عمر مولانا را شامل می شد زندگی وی به تعادلی که لازمه کمال بود منتهی شده بود. هیجان او که از خاطره عشق شمس  ودر دنبال آشوب و قلق ناشی از قطع پیوند با دنیای فقیهان و اهل مدرسه طی سالها خاطرش را آرام نمی گذاشت به آرامش نسبی گراییده بود. تبتل که عبور از مراتب آن وی را از دنیای زهاد و فقیهان به عالم صوفیان و عارفان کشانیده بود در وی منجر به حال سکون و طمانینه شده بود. سماع راست او را از آلام و هیجانهای گذشته تدریجا ترکیه کرده بود و سیل خروشنده یی که احساس و اندیشه او را با رویاها و مکاشفه های ناآشنا در قالب غزلهای پرهیجان ریخته بود اندک اندک در وجود او به قرار و سکون می گرایید. با مریدان دوست و همدل شده بود. مریدان هم سر به راه آورده بودند. تعصب و هوی جز بندرت در بین آنها پیدا نمی شد و اگر می شد



خرید و دانلود تحقیق در مورد نی نامه , مولانا