فایل : word
قابل ویرایش و آماده چاپ
تعداد صفحه :17
کودکی و جوانی
شاپور در ۱۹۱۴ یا ۱۹۱۵ در جنوب غربی ایران و از پدری به نام محمدرضا (معروف به سردار فاتح) و مادری به نام ناز بیگم به دنیا آمد. خانوادهٔ او از طوایف ایل بختیاری بودند. پدربزرگ مادری بختیار، نجف قلی صمصامالسلطنه، دو بار در ۱۹۱۲ و ۱۹۱۸ به نخستوزیری رسیده بود. مادر بختیار در هفت سالگی او به فوت کرد.
تحصیلات
دکتر شاپور بختیار تحصیلات دورهٔ ابتدایی را در شهرکرد گذراند و تحصیلات متوسطه را ابتدا در اصفهان و سپس در بیروت پایتخت لبنان به پایان رساند. او مدرک دیپلم دبیرستان خود را در بیروت و از مدرسهٔ فرانسوی بیروت دریافت کرد.
وی در ۱۹۳۶ او به فرانسه رفت و در ۱۹۳۹ دکترای خود را در زمینهٔ علوم سیاسی از دانشگاه سوربن دریافت کرد. او در ضمن دو مدرک لیسانس در زمینههای حقوق و فلسفه نیز دریافت کرده بود.
فرمت فایل : word (قابل ویرایش) تعداد صفحات : 168 صفحه
معرفی و پیشگفتار :
در اندیشه امام خمینی، علل، ماهیت و آسیبشناسی انقلاب سه مفهوم همبسته است. همان تقاضاهایی که منجر به فروپاشی رژیم گذشته گردید ماهیت انقلاب را تشکیل میدهد و برگشت به گذشته نامطلوب در کلیه شاخصهها از آسیبهای نظام جمهوری اسلامی به شمار میرود، از این رو سخن از آسیبشناسی انقلاب بدون مطالعه فرآیند پیروزی آن، صبغه علمی نخواهد داشت. در این مقاله فرآیند جنبش انقلابی ایران در اندیشه امام خمینی، در قالب تئوری آلن تورن، بررسی شده است.
مقدمه
جامعه ایران در دو سده گذشته شاهد جنبشهایی بوده است که این کشور را از دیگر کشورهای آسیایی ممتاز میکند. نیکی. ر. کدی ضمن اذعان به «انقلاب خیز» بودن و فراوانی شورشها و قیامها در ایران، در صدد تبیین چرایی این ویژگی بر آمده است.1 از میان این جنبشها، انقلاب اسلامی که در سال 1357 به رهبری امام خمینی قدسسره به پیروزی دست یافت به دلیل دامنه وسیع آن و تأثیرات عمیقی که به دنبال داشت از ویژگی ممتازی برخوردار است.2 بررسی چرایی پیدایش این جنبش و ماهیت آن در فهم «آسیبهای انقلاب» ما را یاری میرساند، زیرا فهم آسیبهای یک پدیده فرع بر فهم شاخصهها و عناصر تشکیل دهنده آن است.
چارچوب تئوریک
آلن تورن معتقد است جنبشها بر سه اصل اساسی استوار هستند:3 1. ضدیت یا مخالفت؛ 2. هویت؛ 3. همگانی بودن. همچنانکه نیل اسملسر خاطر نشان میسازد جنبشهای اجتماعی معلول فشار ساختاری(1) موجود در جامعه است که باعث ایجاد منافع متعارض در درون جامعه میگردد.4 پس اصل «ضدیت یا مخالفت» در اندیشه آلن تورن اشاره به عناصری دارد که افراد جامعه با آن عناصر مخالفند، همین عناصر زمینههای ساختاری را برای تشکیل جنبشهای اجتماعی و در نهایت هویتیابی این جنبشها فراهم میکند. پس هر جنبشی همواره نماینده گروههای ویژهای است که دارای منافع مشترک بوده و برای برطرف کردن موانع ساختاری تلاش میکنند. «هویت» جنبش جمع جبری عناصری است که جنبش در مخالفت با آنها شکل گرفته است. جنبشهای اجتماعی معمولاً برای معرفی «هویت» خویش به اهداف و آرمانهایی چنگ میزنند که از زمره ارزشهای مطلق و مورد قبول همگان است، همانند آزادی، استقلال، عدالت، برادری و برابری که آلن تورن برای تشریح این فرآیند از مفهوم «همگانی بودن» سود میجوید.5
جنبشهای اجتماعی وقتی اصل «مخالفت» را از دست دادند دیگر نام جنبش بدانها اطلاق نمیگردد؛ برای مثال وقتی جنبش پیروز گردد و نظام جدیدی را پایه گذاری کند، ماهیت جنبش در گزارههای مثبت جلوهگر میشود، یعنی رهبران جنبش که عمدتاً خود نیز نمادی از ماهیت6 جنبش هستند سعی میکنند «نظام جدید» عاری از معایب نظام قبلی بوده و موجد فشار ساختاری نباشد؛ از این رو دیدگاههای رهبران یک جنبش در تجزیه و تحلیل جنبش و آسیبشناسی نظام مبتنی بر آن بسیار اهمیت دارد. البته آسیبهای انقلاب منحصر به عوامل موجده نیست، چون جامعه نظامی پویا است و ممکن است ارزشها تغییر کرده و ارزشهای جدیدی خلق یا جایگزین شوند؛ اما در این که عناصر موجده انقلاب از جمله آسیبهاست از درجه اطمینان بالایی از صحت برخوردار است، زیرا دگرگونی ارزشی از چنان سرعتی برخوردار نیست که در زمان کوتاه ماهیت جامعه دگرگون شود.
نکته قابل توجه این که بهترین معیار و سنجه برای آسیبشناسی نظام جدید، کالبدشکافی جنبش است که منجر به پایه گذاری نظام شده است؛ بدین ترتیب سؤال از چرایی پیدایش انقلاب اسلامی و چیستی آن و آسیبشناسیاش، سه مسأله به هم پیوسته است7 که در این راستا در مقاله حاضر به سه سؤال ذیل پاسخ خواهیم گفت:
1-از دیدگاه امام خمینی قدسسره چرا مردم با رژیم شاهنشاهی مخالفت کرده و انقلاب نمودند؟ 2.ماهیت انقلاب ایران، به عبارت روشنتر، اصول اساسی نظام اسلامی کدامند؟ 3. چه عواملی این انقلاب را تهدید میکند؟ آسیبهای نظام اسلامی مبتنی بر انقلاب 1357 از دیدگاه بنیانگذار این نظام کدامند؟
1-عوامل پیدایش انقلاب از دیدگاه امام خمینی قدسسره
بر خلاف اندیشمندان تقلیلگرا که به یک عامل در پیدایش انقلاب تأکید کرده و بر عواملی چون مذهب، اقتصاد، مدرنیزاسیون، استبداد و توطئه انگشت میگذارند، رهیافت امام خمینی قدسسره چند علتی است. برخی عوامل از دیدگاه ایشان را بیان میکنیم.
الف) استبداد و سلب آزادی: امام خمینی در تحلیل هایش از قیام مردم ایران در سال 57، یکی از عوامل عمده آن را، استبداد و اختناق شاهنشاهی و شیوه حکومتی شاه میدانند: «آن که اساس این انقلاب است، آن که اساس این انفجارها است خود این آقا (محمدرضا شاه پهلوی) است».8 امام خمینی قدسسره قضیه اختناق و سلب آزادی را تئوریزه کرده و فرآیند آن را چونان یک جامعه شناس بیان میدارند:
یکی از چیزهایی که موجب پیروزی شماها شد همین زیادی ظلم و زیادی اختناق [بود] که این اختناق وقتی زیاد شد انفجار از آن پیدا میشود، دنبال یک اختناق طولانی هی عقدهها زیاد میشود و منتظرند که یک صدایی در آید، صدای اولی، فریادی در آید. دیگران دنبالش بروند.9
امام خمینی قدسسره فرآیند مذکور را نه یک اتفاق و حادثه استثنایی بلکه یک «قانون» تلقی کرده و دیگر حکومتها را به عبرتگیری دعوت میکند:
حکومتها باید عبرت بگیرند از این وضعی که در ایران پیش آمد و بدانند که وضع برای این بود که محیط اختناق به طوری پیش آوردند که اختناق انفجار آورد.10
ملت ما از آزادیها محروم بود، کشور ما از استقلال صحیح محروم بود. ملت ما از این مظالم به جان آمد و قیام کرد، یک قیام اسلامی بزرگ.11
ب) ماهیت طاغوتی رژیم شاهنشاهی: از دیدگاه امام خمینی قدسسره هر حکومتی که مشی اسلامی را در همه زمینهها مراعات نکند و محتوای آن اسلامی نباشد طاغوت است.12 امام مفهوم طاغوت را در برابر حکومت عدل اسلامی قرار داده و میفرمایند: «ما امیدواریم که با پیوستن به هم بتوانیم این طاغوتها را تا آخر از بین ببریم و به جای آن یک حکومت عدل اسلامی که مملکت ما برای خودمان باشد و همه چیزمان به دست خودمان باشد...».13 امام خمینی در سال 59 نیز گرایش جوانان ایران به اسلام و تمایل به شهادت را ادامه نهضت اسلام خواهی ملت ایران در برابر طاغوت در سالهای قبل از انقلاب ارزیابی نموده و میفرمایند: «این تحولی که الآن در کشور ما هست، همهاش روی این مقصد است که از اول فریادشان بلند بود که ما اسلام را میخواهیم، طاغوت را نمیخواهیم».14
ج) ترویج مفاسد: امام معتقد بود یکی از مسائلی که مردم ایران را به ستوه در آورد، فساد دامنگیر نهادهای رژیم شاهنشاهی بود. البته به زعم امام خود نهاد سلطنت فساد برانگیز و ریشه مفاسد بود:
این فسادی که در ایران پیدا شده است، همه فسادها زیر سر رژیم شاهنشاهی بود. در تاریخ از اولی که رژیم شاهنشاهی پیدا شده است تا حالا که ما مشاهده میکنیم، هر چه مفسده بود، رژیم شاهنشاهی این مفاسد را ایجاد کرده.15
این رژیم و این حکومت، حکومتی است که میخواهد جوانهای ما را فاسد کند و این مراکز زیاد فحشا و همه اطراف و همه جوانب فحشا را رواج دادن برای این است که جوانها را از دانشگاهها بکشند به میخانهها و به کارهای زشت و بد.16
انقلاب ایران در اثر مفاسدی است که در هیأت حاکمه وجود دارد و همچنین بر اثر کارهای مخالف عقل است که شاه انجام میدهد و خرابیهایی که با دست عمال شاه در سراسر مملکت انجام میگیرد.17
مراکز فحشا در این کشور این قدر زیاد بود که احصا نداشت، مراکز فساد این قدر بود که جوانهای ما را به فساد کشاند... کاری کردند که ملت ما به جان آمد... و خدای تبارک و تعالی بر این ملت منت گذاشت و قیام کردند.18
د) وابستگی رژیم به بیگانه: همچنان که نیکی. ر. کدی به خوبی نشان میدهد، ملت ایران به دلیل داشتن هویت ایرانی دیرینه، وابستگی به بیگانه را بر نمیتابد؛ از این رو این هویت دیرینه در کنار حضور سنگین یک امپریالیست، مشوق انقلاب است.19 در نظر امام خمینی قدسسره ، علاوه بر تأثیر عامل مذکور در قیام ملت ایران، تأثیرات منفی وابستگی از جمله به یغما رفتن ثروتهای ملی و آگاهی ملت از این امور در پیدایش انقلاب ایران دخیل بودند:
در عصر ما ملت یافت که شاه به واسطه پیوندی که با غرب خصوصاً با آمریکا دارد و همین طور با شرق، تمام مخازن ما را به باد داده است، بلکه نیروهای انسانی ما را نیز به هدر داده است و فهمیدند جنایات فوق العادهای که مرتکب میشود به واسطه پیوندی است که شاه با ابرقدرتها دارد. از این جهت ملت ما به پا خواست.20
[رژیم پهلوی] اقتصاد ما را به کلی به هم زد و همه چیز ایران را وابسته به اجانب کرد، همه چیز ایران به باد رفت و خسته شدند مردم از این جهت قیام کردند و این نهضت را به پا داشتند.21
از دیدگاه امام قدسسره وابستگی رژیم گذشته صرفاً بعد اقتصادی نداشت، بلکه در همه ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی شاه وابسته بود و همین امر موجب جدایی رژیم از مردم و اعمال فشار رژیم بر آنان و در نهایت بروز انقلاب شد:
فشار بیش از حد شاه، مردم را چنان در تنگنا قرار داد که آنان دست به یک قیام همگانی زدند. شاه استقلال سیاسی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی ما را از بین برده است و ایران را در همه ابعاد وابسته به غرب و شرق کرده است، مردم ایران را زیر شکنجه و سیاهچالهای زندان کشته است. از تمام علما و خطبا برای گفتن حقایق جلوگیری کرده است. تمام اینها موجب شده است که مردم مسلمان ایران خواستار یک حکومت اسلامی باشند.22
ه ) جدایی از ملت: رژیم شاهنشاهی به دلیل ویژگیهایی که بیان شد، از پایگاه مردمی برخوردار نبود. طبیعت وابستگی و اتکا به ذخایر زیرزمینی، همچنان که تدا اسکاچپول، در مقاله «حکومت تحصیلدار و اسلام شیعی در انقلاب ایران» خاطر نشان میکند23، موجب پیدایش دیوار بلند بیاعتمادی میان مردم و حکومت وابسته شده بود، به طوری که شاه تا آخر به اهمیت مردم پی نبرده و انقلاب ایران را با توطئه خارجی تبیین میکرد. بر خلاف شاه که با ارائه نظریه «توطئه» ناآگاهی خویش را تئوریزه نمود، از دیدگاه امام بیگانگان هیچ نقشی در پیدایش انقلاب نداشتند.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه14
انقلاب ایران
«نصرت ادریس، استادیار دانشکده علوم سیاسى دانشگاه کراچى»
اصلاح و انقلاب هر دو براى رسیدن به یک هدف واحد صورت مىگیرند و این هدف عبارت است از تغییر دادن اوضاع وخیم و آشفته اصلاح با تفکر و اندیشه و خونسردى آغاز مىشود.
اصلاح کننده ابتدا به بررسى اوضاع و اندیشه درباره اسباب وخامت آن مىپردازد و سپس راههاى رفع نواقص موجود را کشف مىکند و تا حد لزوم به قوه تخریبى متوسل مىگردد در حالىکه انقلاب با خشم و غضب و حس انتقامطلبى آغاز مىشود.
بدین ترتیب در اکثر اوقات وظیفه یک فرد مصلح همان وظیفهاى است که یک انقلابگر بهعهده دارد با این تفاوت که اصلاح کننده ابتدا چگونگى مسائل و میزان آنها را بررسى مىکند و سپس به رفع آن مىپردازد در حالىکه شخص انقلابى بدون اینکه به عوامل خوب و بد و مفید و مضر توجه کند همه را از میان برمىدارد معمولا با افزایش مسائل و مفاسد در جامعه صبر و حوصله افراد، به پایان رسیده و این وضعیتبه آنها فرصت نمىدهد که بتوانند با شناخت مشکلات جامعه به رفع آن بپردازند و امور را اصلاح نمایند. بنابراین در چنین شرایطى روشهاى انقلابى بیشتر از تدابیر اصلاحى مؤثر واقع مىشوند. اما این واقعیت را نیز باید پذیرفت که انقلابات موفق وخامت و آشفتگى گذشته را بکلى از بین برده و همزمان با خاتمه تدریجى خشونتها نظام نوینى را پایهگذارى مىکنند.
در تاریخ معاصر جهان سه انقلاب عظیم ثبت گردیده است که به ترتیب در فرانسه روسیه و ایران به وقوع پیوستهاند. انقلاب فرانسه برخلاف سایر انقلابات که دوام چندانى ندارند تاکنون باقى است و امروز این انقلاب از دیدگاههاى زمان و فرهنگ غرب شناخته مىشود. اهدافى که انقلاب فرانسه بر پایه آنها شکل گرفته است عبارتند از آزادى فکرى، مساوات جسمانى، روشنفکرى و نظام جمهورى ولى در عین حال عنصر تندروى نیز در این انقلاب وجود داشت و در آن زمان نیز تحت یران
فایل : word
قابل ویرایش و آماده چاپ
تعداد صفحه :22
انقلاب ۱۳۵۷ (خورشیدی) ایران که به آن انقلاب اسلامی نیز گفته میشود، قیامی بود به رهبری سید روح الله خمینی و با شرکت اکثر مردم، احزاب و روشنفکران ایران، که نظام پادشاهی این کشور را سرنگون، و پیشزمینهٔ روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی در ایران را فراهم کرد. انقلاب در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ به پیروزی رسید.
هرچند میتوان این طور استدلال کرد که انقلاب همچنان در حال پیشرفت است ولی محدوده زمانی آن از ژانویه ۱۹۷۸ (میلادی) با اولین راهپیمایی عظیم مردمی شروع میشود و با تصویب قانون اساسی جدید به پایان میرسد و سید روح الله خمینی به پرنفوذترین رهبر کشور تبدیل میشود.
فایل : word
قابل ویرایش و آماده چاپ
تعداد صفحه :9
اصلاح و انقلاب هر دو براى رسیدن به یک هدف واحد صورت مىگیرند و این هدف عبارت است از تغییر دادن اوضاع وخیم و آشفته اصلاح با تفکر و اندیشه و خونسردى آغاز مىشود.
اصلاح کننده ابتدا به بررسى اوضاع و اندیشه درباره اسباب وخامت آن مىپردازد و سپس راههاى رفع نواقص موجود را کشف مىکند و تا حد لزوم به قوه تخریبى متوسل مىگردد در حالىکه انقلاب با خشم و غضب و حس انتقامطلبى آغاز مىشود.
بدین ترتیب در اکثر اوقات وظیفه یک فرد مصلح همان وظیفهاى است که یک انقلابگر بهعهده دارد با این تفاوت که اصلاح کننده ابتدا چگونگى مسائل و میزان آنها را بررسى مىکند و سپس به رفع آن مىپردازد در حالىکه شخص انقلابى بدون اینکه به عوامل خوب و بد و مفید و مضر توجه کند همه را از میان برمىدارد معمولا با افزایش مسائل و مفاسد در جامعه صبر و حوصله افراد، به پایان رسیده و این وضعیتبه آنها فرصت نمىدهد که بتوانند با شناخت مشکلات جامعه به رفع آن بپردازند و امور را اصلاح نمایند. بنابراین در چنین شرایطى روشهاى انقلابى بیشتر از تدابیر اصلاحى مؤثر واقع مىشوند. اما این واقعیت را نیز باید پذیرفت که انقلابات موفق وخامت و آشفتگى گذشته را بکلى از بین برده و همزمان با خاتمه تدریجى خشونتها نظام نوینى را پایهگذارى مىکنند.