لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:27
فهرست و توضیحات:
تنبیه بدنی
معلم باید عاشق باشد
تنبیه به معنای یک عمل دموکراتیک
معلمان و مدیریت بر رفتار
تنبیه و کاهش اعتماد به نفس
تنبیه بدنی عبارتاست از وارد کردن درد بر شخص برای تغییر دادن رفتار شخص و یا مجازات کردن او. تنبیه بدنی از آغاز تا کنون نقش تعیین کنندهای در نظامهای قضایی داشته، و نیز برای حفظ انضباط کودکان در خانه و مدرسه استفاده میشدهاست. پس از عصر روشنگری در اروپا، ژان ژاک روسو شیوههای جدیدی برای حفظ انضباط در خانه و مدرسه مطرح کرد و روش تنبیه بدنی را ناکارآمد دانست. نظامهای قضایی جدید نیز معمولاٌ تعیین جریمه نقدی یا حبس را بر تنبیه بدنی ترجیح میدهند. از مهم ترین ابزارهای تنبیه بدنی میتوان ترکه، چوب فلک، شلاق، تسمه را نام برد.
مساله تنبیه در نظر بسیاری از جامعهشناسان و روانشناسان جنبههای متفاوتی دارد. بسیاری این مساله را تا حدودی مثبت میشمارند، عدهای نیز با توجه به پیشرفت تحصیلی کودکان و نوجوانان و وارد شدن به اجتماع، آن را منفی ارزیابی میکنند، اما دانشآموزان با توجه به فرهنگ، آداب و رسوم و شرایط خاص محیطی و خانوادگی رشد و نمو پیدا میکنند و باید بازتاب این مساله را در آیینه جامعه بررسی و تحلیل کرد. بسیاری عقیده دارند آموزش و پرورش دستگاه بسیار عظیمی است که مولد افرادی است که علاوه بر آموزش، تربیت و پرورش آنان را نیز برعهده دارد بنابراین با نگاه تحولگرایانه و خلاقانه نسبت به سیستم پرورشی و تربیتی و معیشت و مشکلات معلمان، ارزشیابی خانوادگی و تحصیلی دانشآموزان، بررسی معلمان از نظر بهداشت روانی، تربیت مشاوران کارآمد و خلاق برای کلیه مقاطع تحصیلی و حذف نیروهای سالخورده و خسته از سیستم آموزشی و برپایی کلاسهای ضمنخدمت با دید صرفا آموزشی، آموزش و پرورش میتواند در یک پروسه طولانیمدت، این مساله را در لابهلای فرهنگ جدیدی که زاده این تحول است محو کند تا دیگر اتفاقاتی هر چند به صورت نادر در مدارس کشور همانند صدمه دیدن دانشآموز اهوازی به واسطه تنبیه تکرار نشود. ناصر قاسمزاده روانشناس و استاد دانشگاه در رابطه با مساله تنبیه معتقد است: واژه تنبیه به معنای علمی کلمه، یک نوع هشدار و آگاهی در نزد مخاطب به منظور پیروی از قواعد و قوانین جاری است.قاسمزاده با بیان اینکه هدف از تنبیه در مدارس دادن آگاهی و هشدار به دانشآموزان است گفت: به غلط در جامعه آموزشی، بحث تنبیه جسمی و روانی حاکم است بهطور مثال مدارس شهرهای بزرگی مثل تهران که فرهنگ و نگاه مردم نسبت به آموزش و پرورش تغییر کرده است و والدین نسبت به این مساله آگاه و هشدار هستند، تنبیه روانی که عواقب خطرناکتری نسبت به تنبیه جسمی دارد توسط کادر آموزشی و تربیتی در مدارس نسبت به دانشآموزان اعمال میشود.قاسمزاده در ادامه گفت: به عبارتی کودک و دانشآموز با تنبیه روانی دچار تعارضاتی میشوند که در آینده منشأ بروز اضطراب و ناسازگاری در نزد آنان میشود و زمینه را برای بروز کجروی، بزهکاری و ابتلا به اختلالات عاطفی و روانی مهیا میکند.قاسمزاده در رابطه با تنبیه جسمی در شهرهای کوچک معتقد است که تنبیه جسمی در محلات پایین شهر و شهرهای کوچک یا در مکانهایی که فقر فرهنگی و اقتصادی با یکدیگر دیده میشوند وجود دارد. در واقع رفتار عامدانه، عجز و ناتوانی معلم را در مقوله برخورد با ویژگیهای طبیعی و انرژی فزاینده کودکان و نوجوانان نشان میدهد که گاهی اینگونه تنبیههای عمدی از جانب کادر آموزشی علل دیگری همچون نبود رضایتمندی شغلی کادر آموزشی، باورهای کهن سنتی در امر آموزش و پرورش و نبود نظارت بر امور پرورشی و تربیتی مدارس دارد.
قاسمزاده با بیان اینکه شهید رجایی گفتند که معلم اگر عاشق کار خود باشد تمامی مسائل و مشکلات این مسیر را طی میکند گفت: افرادی که شغل شریف معلمی را برعهده میگیرند باید از سلامت جسم و روان، بهداشت روانی، خلاقیت، شادابی و پویایی برخوردار باشند.
وی معتقد است: معلمان باید از نظر تجهیزات رفاهی، حقوق و مسکن از سطوح بالای جامعه باشند و امنیت شغلی کافی داشته باشند تا معلمی دیگر دو شغله یا سه شغله نباشد و تمام افکار خود را صرف آموزش و تربیت دانشآموزان کند. قاسمزاده میگوید: باید هر روز روز معلم باشد و از آنها تقدیر شود. زمانی که معلم خوشحال باشد این شادی به دانشآموز نیز منتقل میشود. در مدارس جایگاه مشاور باید ارتقا پیدا کند متاسفانه در بسیاری از مدارس منفعلترین نیروهای آموزشی، مشاوران هستند در واقع مشاوران با توجه به رشته خاص تحصیلی پرورشی در رابطه با روانشناسی دانشآموزان و ارتباط با آنان انتخاب نمیشوند و قشر کمی از آنان تحصیلات کاربردی و عملی در شغل خود دارند مشاورین باید دورههای بازآموزی داشته باشند تا از اطلاعاتشان به صورت حرفهای استفاده شود.
همافر یکی دیگر از روانشناسان آموزشی در این رابطه معتقد است: باید یک روش دموکراتیک در برخورد با دانشآموزان ابداع کنیم. در واقع تاکید بیشتر بر پاداش و تشویق و تقویت رفتارهای خوب و نگاه به تنبیه به عنوان محروم کردن دانشآموزان از بعضی از امکانات و امتیازات میتواند نتایج بهتری را در بر داشته باشد.
همافر میگوید: با توجه به هجوم فرهنگ غرب و نداشتن الگو در داخل، دانشآموزان دچار بلوغ زودرس، بیهویتی، اختلالات شخصیتی و جنسیتی میشوند و اگر در آموزش و پرورش درباره این مساله سرمایهگذاری نشود و اگر نگاه تحولگرایانهای وجود نداشته باشد در آینده نهچندان دور با یک نوع چالش در زمینه تربیتی و پرورش جوانان روبهرو میشویم.
سعید مدنی جامعهشناس و استاد دانشگاه نیز در این رابطه معتقد است: تنبیه کودک نهتنها وضع او را بهبود نمیبخشد بلکه شرایط بدتری را نیز در برابر معلمین و والدین قرار میدهد و باعث بروز عکسالعملهای صنفی و بروز رفتارهای پرخاشگرایانه میشود.مدنی میگوید: در بسیاری از موارد انجام تنبیه بدنی برای بهبود وضع کودک نیست بلکه برای تخلیه بزرگسالانی است که اطراف دانشآموزان هستند.مدنی با بیان اینکه معلمها باید مدیریت بر رفتار خود را یاد بگیرند گفت: زمانی که مدیریت بر رفتار وجود نداشته باشد رفتار تحتالشعاع عوامل اقتصادی و اجتماعی روزمره قرار میگیرد و شرایط پیرامون معلمین، آنها را تحتتاثیر رویکردهای روانی قرار میدهد.مدنی در ادامه با بیان این مطلب گفت: کودکی که مورد آزار قرار میگیرد نقطهای منفی به نقطه ضعفهای قبلیاش اضافه میشود و نه تنها بهبود وضعیت دانشآموز ایجاد نمیشود بلکه ممکن است موجب تشدید وضعیت روحی او نیز شود، درست مثل زمانی که کودکان به دلیل ضعف تحصیلی مورد سرزنش و تنبیه جسمی معلمین و والدین قرار میگیرند و تمامی افکارشان تحتالشعاع آن قرار میگیرد.
مقدمه
«... یکی از نهادهای مهم اجتماعی، نهادآموزش و پرورش است که مسئولیت مهمی را در تربیت کودکان، نوجوانان، جوانان بر عهده دارد.
امروزه آموزش و پرورش بیشتر به شکل رسمی و شهری و سازمان یافته در سطحی گسترده جریان داشته و ارتباطی تنگاتنگ با رشد اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی، توسعه علمی، صنعتی و اقتصادی دارد. نگاه گسترده به نقش آموزش و پرورش به عنوان عاملی موثر در فعلیت بخشیدن به امکانات بالقوه و ذاتی افراد، انتقال اندوخته تجارب گذشتگان،ارائه ارزشهای مطلوب، افزایش معلومات و ایجاد مهارتهای لازم در اجزاء برای زندگی و بالاخره تسهیل سیر حرکت وجودی آدمی به سوی کمال و قرب الیالله، اهمیت امروزه این نهاد اجتماعی را بیش از پیش نشان میدهد.
و کل نظام آموزش و پرورش، در حقیقت نظامی است تربیتی که امروزه روی فرد انسانی پیاده میشود و این انسان با صفات و ویژگیهای متعدد و متنوعی که دارد، موجودی بسیار پیچیده و استثنایی است که تربیت و هدایت وی بدون شناخت دقیق این صفات به درستی و آسانی مقدور نخواهد بود.
شناخت، تنها از راه مطالعه چند کتاب با چند مورد خاص پیدا نمیشود، بلکه به ممارست و عمل نیاز دارد. و تربیت (آموزش و پرورش) با کوشش برای تغییر رفتار فرد، هنگامی و در صورتی موفقیتآمیز خواهد بود که مربی، اعم از مادر و پدر و معلم موضوع تربیت را درک کند و او را انسانی بارآورد که لازمه یک جامعه ایدهآل باشد.
انسان شدن یا به خصایص انسانیت دست یافتن و آراسته شدن جز از راه «تربیت سالم» امکان ندارد. تربیتی که به کلیت رفتار انسان توجه دارد و بهرهمندی از زندگی سالم را هدف عمده خود تلقی میکند. تربیتی که امروز انسان را فدای آینده نمیکند بدون این که از آینده او ارزش حیاتی آن غافل باشد.
البته نباید از نظر دور داشت که نهاد آموزش و پرورش از نظر تربیتی پس از خانواده قرار دارد. همچنان که از دیدگاههای متفاوت و مستند علوم زیستی- تربیتی از جمله روانشناسی، تربیت اولیه کودک و خودآدمی در محیط خانواده پایهریزی میشود که بعد از آن طبعاً وارد خانه دوم یعنی مدرسه شده و بعد به اجتماعی بزرگتر از هر دو اجتماع قبلی به نام جامعه قدم میگذارد.
پس خانواده به عنوان نخستین گروه راهنمایی - تربیتی، با دوامترین عاملی است که در رشد شخصیت تاثیر میگذارد. تاثیر خانواده بخصوص در شیئی اولیه کودک نقشپذیری بیشتری دارد و از اهمیت بیشتری برخوردار است. کودک در محیط خانوادگی خود و به وسیله آن با زندگی جمعی و فرهنگی جامعه خود آشنا میشود.
به طور کلی، فرهنگ و ماهیت زندگی خانواده، روابط والدین با یکدیگر و با فرزندان، سن و روابط فرزندان با یکدیگر موقعیت اقتصادی و اجتماعی خانواده، افکار و عقاید و آداب و رسوم متداول در خانواده، در رشد و تکامل روانی و شخصیت فرد موثرند. در این اثنا و در همان هنگام که احتمالاً فکر میکنیم خانوادهها مطمئنترین مکان برای تربیت سالم هستند؛ از همین مکان امن و مطمئن فرزندانی بیرون میآیند که هر چند وارد مدرسه میشوند و تحت تربیتی اصولیتر قرار میگیرند ولی اندرون تاریکی از بار غم و اندوه و مشکلات با خود به محیط مدرسه میآورند که اگر خوب جهت داده نشوند احتمالاً خسارت جبران ناپذیری را به پیکره خود، مدرسه و در نهایت یک نظام تربیتی تدوین شده وارد سازند. مشکلاتی که حاصل دیدهها و شنیدههای خود دانشآموز از اعمال و رفتار والدین خود میباشد و او تا مرحله ورود به فضای دیگری غیر از خانه آنها را لمس کرده و تحت تاثیر نقاط منحنی آن مسائل قرار گرفته است.
به طول کلی، طبقهبندی مشکلات نوجوانان- از بدو ورود به دوره راهنمایی تحصیلی تا اواسط دوره آموزش متوسطه- بر حسب اهمیت و فراوانی عبارتند از:
روابط خانوادگی، مشکلات مادی، مشکلات مدرسهای، معلمان، روابط با جنس موافق و مخالف، چگونگی گذراندن اوقات فراغت، مشکلات سازشی و غیره که عواملی از جمله: ترس، نگرانی، کم رویی، خشم، حسادت، احساس حقارت، اضطراب، ناکامی، تعارض و ... را سبب شده که پیامدهای حاصل از این مشکلات و عوامل به عنوان بخش عمدهای از معضلات، مدارس ما را درگیر مسائل پیچیده رفتاری و تربیتی میکند ...
در حالی که یک نظام تربیتی سالم معتقد است که انسان وقتی میتواند از سعادت واقعی هر دو جهان برخوردار شود که دست و دل و مغز او هماهنگ تربیت یابند و او از بدن سالم، عاطفه سالم و فکر سالم بهرهمند گردد.
فایل ورد 46 ص