لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:27
فهرست مطالب
خدیجه، (محدث، متوفى سال 10 ه) دختر خویلد، بانویى با فضیلت از بانوان شرافتمند و بزرگوار، اولین کسى بود که اسلام آورد و همواره حامى و پشتیبان همسرش رسول خدا صلى الله علیه و آله بود و از بذل جان و مال در راه دین خدا و پیامبرش دریغ نداشت.
وى 68 سال قبل از هجرت (پانزده سال قبل از عام الفیل) به دنیا آمد.مادرش فاطمه دختر زائدة است.خدیجه بانویى تاجر و شرافتمند و ثروتمند بود.وى مردان را به اجاره مىگرفت و به آنها سرمایه مىداد که به مضاربه تجارت کنند.عموهاى پیامبر صلى الله علیه و آله که قصد داشتند همسرى براى آن حضرت بگیرند، نزد خدیجه رفتند و از وى خواستند تا سرمایهاى در اختیار نبى گرامى که آنزمان جوانى پاک و ستوده بود قرار دهد تا با آن به تجارت رود و با سود حاصل از این تجارت ازدواج کند.
خدیجه چون به صفات حضرت واقف شد، وى را براى تجارت به شام فرستاد.در طى سفر میسره (غلام خدیجه) معجزات و کراماتى از حضرت مشاهده کرد و از راهبى شنید که وى پیغمبر خداست.میسره پس از بازگشت همه آنچه را که شنیده بود به اطلاع خدیجه رساند.شوق و رغبت خدیجه به حضرت بیشتر شد و در نهایت به رسول الله صلى الله علیه و آله ارادت و علاقه خویش را ابراز داشت و پیشنهاد ازدواج داد و به رسول خدا صلى الله علیه و آله عرض کرد: «به سبب خویشاوندیت با من، و شرف و بزرگى و امانتداریت در میان قوم، و اخلاق نیکو و راستگویىات، مایلم با تو ازدواج کنم.»
تنها همین شرف و بزرگى وى را بسنده است که مادر دخترى چون فاطمه زهرا علیها السلام است .او به امام على علیه السلام نیز علاقه داشت، علامه مجلسى درباره حب و علاقه حضرت خدیجه علیها السلام نسبت به على علیه السلام مطلبى نقل کرده که مضمون آن چنین است: پس از ازدواج خدیجه علیها السلام با پیامبر صلى الله علیه و آله، على علیه السلام به دنیا آمد.رسول خدا صلى الله علیه و آله با خدیجه علیها السلام درباره دوستى و محبت على علیه السلام صحبت فرمود.خدیجه علیها السلام به على علیه السلام محبت فراوان داشت و براى آنحضرت به وسیله خدمتکارانش، لباس، زیور آلات و ملزومات مىفرستاد.مردم مىگفتند: این (على علیه السلام) برادر و محبوبترین افراد نزد او و نور چشم خدیجه است.سعادت از همه سو به آن حضرت روى آورده بود.الطاف و محبتهاى خدیجه روز و شب، صبح و عصر به خانه ابوطالب روان بود.از دیگر مناقب خدیجه علیه السلام، قبول ولایت على علیه السلام و اولادش بود.آن را قبول و اظهار مىداشت.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت: خدیجه را از طرف پروردگارش و من سلام برسان و او را به خانهاى از جواهر در بهشت که هیچ رنجى در آن نیست بشارت ده.
حضرت خدیجه پس از بازگشت از دوران محاصره سخت مکیان در شعب ابى طالب، در رمضان سال دهم، در سن 64 سالگى وفات یافت، آن سال را عام الحزن (سال اندوهها) نامیدند.
زینب، (محدث، متوفى سال 20 ـ 21 ه) دختر جحش، ام المؤمنین، مادرش امیمة دختر عبد المطلب، و کنیهاش ام الحکم، زنى مؤمن و مطیع فرمان الهى بود.از مهمترین فضایل این بانوى گرامى آن است که خداوند عقد وى را در آسمانها با رسول الله صلى الله علیه و آله بست.
او زنى صالح، بسیار روزهگیر، بسیار نمازگزار و زیاد صدقه دهنده به بینوایان بود و رسول خدا صلى الله علیه و آله وى را بسیار دوست مىداشت.او در اولین روزهاى دعوت رسول خدا صلى الله علیه و آله اسلام آورد و در پى هجرت پیامبر صلى الله علیه و آله، او نیز به مدینه هجرت کرد.رسول الله صلى الله علیه و آله نام او را که برة بود به زینب تغییر داد و او را براى زید بن حارثه (1) خواستگارى نمود، پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «من به این ازدواج رضایت مىدهم» .
بعد از این صلاحدید پیامبر زندگى مشترک آن دو شروع، ولى پس از مدتى زید تصمیم به طلاق او گرفت و وى را طلاق داد.و چون عده اش سرآمد، پیامبر صلى الله علیه و آله به فرمان الهى براى بر هم زدن حکم جاهلیت که همسر پسر خوانده به پدر محرم است و نمىتواند با او ازدواج نماید و بر اساس حکم آیات قرآن، با زینب ازدواج کرد.رسول خدا صلى الله علیه و آله پس از ازدواج با ام سلمه در اواخر سال پنچم هجرى، با زینب دختر عمهاش ازدواج کرد.
عایشه در رثاى او گفته است: «ذهبت حمیدة فقیدة مفزع الیتامى و الارامل...» ، زن ستوده مرحومهاى که پناه یتیمان و بینوایان بود، درگذشت.من زنى به خوبى او در دین و پاکیزه ومتقىتر از او نسبت به خداى عز و جل و راستگوتر از وى در گفتار ندیدم...
ام المؤمنین زینب، زنى صبور و بسیار دست و دل باز بود، پوست دباغى مىکرد و مىفروخت و پول آن را صدقه مىداد.هنرهاى دیگرى هم داشت که عواید حاصل از آنها را به فقرا مىبخشید .با آنکه درآمد خوبى داشت، هنگام مرگ چیزى به ارث نگذاشت و همه را به بینوایان داده بود .بانو زینب نمونه یک زن مسلمان و مؤمن است که (با هنرهایى که داشت) کار مىکرد و براى خود درآمد داشت و این مال، هرگز سبب فخرفروشى و خودبینى وى نشد.او همه را در راه خدا انفاق کرد و براى خود چیزى اندوخته نساخت و زیورى نخرید.زینب در سال 20، به قولى در سال 21 ه و در 53 سالگى دنیا را وداع گفت.علامه مامقانى مىنویسد: «انى اعتبرها من اعلى الحسان» از لحاظ حسن بودن او را در بالاترین درجه مىدانم. (2)
سوده، (محدث، متوفى قرن 1 ه) دختر زمعة بن قیس، مادرش شموس دختر قیس است.شیخ طوسى در رجالش و ابن عبد البر، ابن منده، ابو نعیم، ابن اثیر و دیگران وى را از اصحاب و راویان رسول الله صلى الله علیه و آله شمردهاند.علامه مامقانى دربارهاش مىگوید: «انى اعتبرها من الحسان و اعتمد على روایتها» : من او را از احسان (3) مىشمارم و بر روایتش اعتماد دارم.سوده پنج حدیث از رسول خدا صلى الله علیه و آله روایت کرده که یکى از آنها را صحیحین ذکر نمودهاند.
سوده چون اسلام آورد و با رسول الله صلى الله علیه و آله بیعت کرد، شوهرش سکران بن عمر نیز که پسر عمویش بود مسلمان شد و این دو با هم به حبشه مهاجرت کردند.پس از رحلت خدیجه علیها السلام و فوت سکران و قبل از ازدواج پیامبر صلى الله علیه و آله با عایشه، حضرت با وى ازدواج کرد ولى فرزندى به دنیا نیاورد.از ابن عباس روایت شده که سوده مىترسید رسول خدا صلى الله علیه و آله او را طلاق دهد، از این رو عرض کرد: مرا طلاق ندهید و نوبت مرا براى عایشه قرار دهید، مىخواهم روز قیامت در زمره همسرانتان محشور شوم، و رسول خدا صلى الله علیه و آله چنین کرد.این آیه شریفه درباره او نازل شد: «و ان امرأة خافت من بعلها نشوزا او اعراضا فلا جناح علیهما ان یصلحا بینهما صلحا...»
سوده داراى اخلاقى ستوده بود، عایشه از وى تعریف کرده و گفته است: کسى نزد من محبوبتر از سوده نبود.
ابن سیرین در روایتى مىگوید: رسول خدا صلى الله علیه و آله براى حجة الوداع همه همسران خویش را برد، و بعد از پیامبر صلى الله علیه و آله زنان آن حضرت حج به جاى آوردند، اما سوده به حج نرفت و مىگفت: حج من این است که از خانه بیرون نروم.این خصلت سوده بیانگر نهایت اطاعت و عفت اوست.
حرة، (محدث، متوفى قرن 1 ه) دختر حلیمه سعدیه، خواهر رضاعى رسول الله صلى الله علیه و آله، یکى از بانوان عالم، مؤمن و معتقد به ولایت على بن ابى طالب علیه السلام که با سخن و زبان خویش جهاد کرد و در برابر سلطان جائرى همچون حجاج بن یوسف، کلمه حق را ادا نمود.
وى در حضور حجاج بن یوسف، برابرش ایستاد.حجاج گفت: تو حره دختر حلیمه سعدیه هستى؟
حره جواب داد: از فرد بى ایمانى، فراست و هوشیارى ظاهر شده (که مرا شناخته است) .حجاج گفت: خدا تو را به اینجا آورد، مى گویند که تو قائل به برترى على بر ابوبکر و عمر و عثمان هستى؟
حره گفت: آن که گفته من او را تنها بر اینها برترى مىدهم، دروغ گفته است.
حجاج گفت: مگر از غیر اینها هم او را برتر مىدانى؟
حره گفت: او را بر آدم و نوح و لوط و ابراهیم و داود و سلیمان و عیسى برترى مىدهم.
حجاج گفت: واى بر تو، او را بر صحابه برترى دادى، و هفت پیامبر اولى العزم را هم اضافه کردى؟ اگر بر گفته خود دلیل نیاورى، گردنت را مىزنم.
حره گفت: من او را برتر نمىدانم، بلکه خداوند عز و جل او را در قرآن فضیلت داده است .
او سپس شواهد و آیات قرآنى خود را در این باره بیان کرد و حجاج را به تعجب و تحسین واداشت .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:4
فهرست مطالب
این حدیث در کتابهاى حدیثى شیعه و اهل سنت آمده کهرسول خدا-صلى الله علیه و آله-فرموده:
«کمل من الرجال خلق کثیر و لم یکمل من النساء الآمریم،و آسیه امراة فرعون،و خدیجة بنتخویلد،و فاطمة بنت محمد» (1) یعنى از مردان گروه زیادى به کمال رسیدند ولى از میانزنان جز چهار زن کسى به مرحله کمال نرسید:مریم،و آسیههمسر فرعون،و خدیجه دختر خویلد،و فاطمه دختر محمد.
و در حدیث دیگرى که ابن حجر در کتاب الاصابه و دیگراناز ابن عباس روایت کردهاند اینگونه است که گوید: رسولخدا(ص)چهار خط روى زمین ترسیم کرده آنگاه فرمود:
«افضل نساء اهل الجنة خدیجة،و فاطمة و مریم و آسیة». (2)
یعنى برترین زنان اهل بهشت:خدیجه و فاطمه و مریم وآسیه هستند...
و در روایت دیگرى که او و ابن عبد البر و دیگران از رسولخدا(ص)با مختصر اختلافى روایت کردهاند اینگونه است که فرمود:
«خیر نساء العالمین اربع،مریم و آسیه و خدیجه و فاطمه» (3) یعنى بهترین زنان جهانیان چهار زن هستند:مریم و آسیه وخدیجه و فاطمه.و از عایشه روایت کردهاند که گوید:هیچگاهنمىشد که رسول خدا از خانه بیرون رود جز آنکه خدیجه را یادمىکرد و ستایش و مدح او را مىنمود،تا اینکه روزى طبق همان شیوهاى که داشت نام خدیجه را برد و او را یاد کرد، دراینوقت رشک و حسد مرا گرفت و گفتم:
«هل کانت الا عجوزا فقد ابدلک الله خیرا منها». (4)
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:10
فهرست مطالب
فاطمه اطهر(س) بانوی بانوان دو جهان، عطای خداوند سبحان، کفو و یگانه همتای امیرمؤمنان(ع)، و یکی از علل آفرینش عالم امکان است.
معنویت قدسی آن بانوی بی همتا در قرآن کریم، جلوه ای ویژه یافته، جمال معنوی و اوج طهارت و عصمتش، در آیه تطهیر (احزاب/33)، درخشش انسان کامل را متجلی ساخت، آیه مباهله (آل عمران/61) شاهدی بر شکوهمندی و قدر و جلالتش گردید.
و سوره «هل أتی» (دهر/1) جلوه ای از مروت و ایثار آن بزرگوار را همراه با عارفانه ترین زمزمه هستی «علی حبه»، تجسمی زیبا بخشید.
این جویبارهای فضیلت به هم پیوند خورد و در سوره «کوثر» مجموعه ای دل انگیز از زیبایی ها و اصالتها را رقم زد و آن را به عنوان، هدیه و عطیه ای الهی تقدیم رسول خاتم الأنبیاء، محمد مصطفی(ص)، کرد؛ زیرا، فاطمه(س) یکی از مظاهر فیض مداوم و جریان پربرکت حرکت محمدی است که استمرار آن را با ذریه خویش تضمین کرد. در این راستا نگاهی گذرا به سوره کوثر داریم:
این سوره که کوتاه ترین سوره قرآن کریم است، در مکه معظمه بر پیامبر اسلام(ص) نازل شده است.
هنگامی که دو پسر رسول خدا(ص) به نام های: «عبدالله و قاسم» در مکه از دنیا رفتند و حضرت فاقد فرزند پسر شد،(1) این موضوع موجب شد که مشرکان فرصت طلب مکه که به شدت تحت تأثیر فرهنگ منحط دوره جاهلیت قرار داشتند و ارزش انسان را تنها در داشتن فرزند ذکور می پنداشتند، با شادی و هیجان، لب به تمسخر و طعن و شماتت بگشایند؛ و افرادی چون عاص بن وائل، رسول خدا را «ابتر» بخوانند.(2)
واژه ابتر در لغت عرب به «مقطوع الذنب»؛ یعنی، دم بریده و «الذی لا عقب له»؛ یعنی، شخصی که نسلش قطع شده باشد، اطلاق می شود.
اعراب جاهلیت، طبق سنت دیرینه خود برای فرزند پسر اهمیت فوق العاده ای قائل بودند و او را تداوم بخش برنامه های پدر می شمردند؛ از این رو، بدخواهان قریش چنین می گفتند: که دیگر محمد(ص) فرزند پسر ندارد تا راه او را پیش بگیرد و دین و آیینش را ترویج کند؛ بنابراین، وقتی از دنیا رفت، از جهت دین و آیینش آسوده خاطر خواهیم ماند.(3)
این تبلیغات شوم و برخوردهای ناهنجار، سخت قلب پاک رسول خدا(ص) را غمگین و مکدر نمود و همچنان ادامه پیدا کرد؛ چنان که نزدیکان و علاقه مندان آن حضرت به شدت در تنگنا قرار گرفتند تا این که قرآن مجید نازل شد و با طرز اعجازآمیزی «در سوره کوثر» به آنها پاسخ گفت و خبر داد: که دشمنان آن حضرت «ابتر» خواهند بود و برنامه های حیاتبخش اسلام و قرآن کریم هرگز قطع نخواهد شد.
ناگفته نماند بشارتی که در این سوره به رسول خدا(ص) داده شد، از یک سو ضربه ای محکم بر امیدهای دشمنان اسلام بود و از سوی دیگر تسلی خاطری برای آن حضرت بود که بعد از شنیدن آن لقب زشت و توطئه دشمنان فرصت طلب، قلب نازنینش را غمگین کرده بودند.
خدای متعال بدین وسیله با (نزول سوره کوثر) پیامبرش را خشنود نمود و فرمود:
«ما به تو «کوثر» (خیر و برکت فراوان) عطا کردیم؛ پس، به شکرانه این نعمت، برای پروردگارت نماز بخوان» و شتر قربانی کن. همانا، دشمن تو ابتر و مقطوع النسل است.»
به بیان روشن تر، یعنی: ای پیامبر! هرگز غمگین و محزون مباش! گرچه پسرانت را از دست داده ای؛ اما فقط فرزند پسر نیست که همواره مایه افتخار باشد و به عنوان سرمایه ماندگار مطرح شود؛ بلکه چیز دیگری نیز می تواند جایگزین آن باشد و حتی بهتر از فرزند پسر، خلاها را پر کند و کاستی ها را جبران نماید و آن، «کوثر» است که ما به تو عطا کردیم. به یقین دشمنان تو، با این که دارای پسران زیاد و نیرومندند، منقطع النسل و بی پیرو خواهند ماند و نسلشان منقرض خواهد شد.
منزلت و معنای سوره
در عظمت و اهمیت این سوره همین بس که:
اولاً: کوتاه ترین، و در عین حال یکی از پرمحتواترین سوره های قرآن کریم به شمار می آید.
ثانیاً: ترکیبات و مفردات این سوره مانند :«انا اعطینک» ، «الکوثر»، «فصل»، «لربک»، «وانحر»، «ان شانئک» و «هوالابتر»؛ فقط در همین سوره آمده و در هیچ جای قرآن کریم تکرار نشده است.
واژه «کوثر» از ریشه «کثرت» است و بر چیزی اطلاق می شود که شانیت کثرت در او باشد. علامه طبرسی در معنای لغوی «کوثر» می نویسد:«الکوثر، فوعل من الکثره و هوالشی الذی من شانه الکثره و الکوثر، الخیر الکثیر»؛ کوثر صفت مبالغه و وزن فوعل را دارد و برگرفته از کثرت است و آن عبارت از چیزی است که شایستگی زیادی را داشته باشد و منظور از آن خیر فراوان است. (4)
برای کلمه «الکوثر» در این سوره بیش از بیست و پنج معنا و احتمال مطرح کرده اند(5) که از جمله آنها می توان به «چشمه ای در بهشت»، «خیر کثیر» که در منابع شیعه و سنی به چشم می خورد، اشاره کرد.
قرطبی مفسر بنام اهل سنت، با وجود آن که بین این دو معنا و آیات دیگر سوره، تناسبی نمی بیند و بدان اعتراف دارد؛ اما به جهت این که برای معانی دیگر «کوثر» مویدی از روایات نیافته، همین دو معنا و احتمال را برگزیده است. (6)
بیضاوی، از دیگر مفسرین اهل سنت، می گوید مراد از کوثر، زیادی فرزندان و پیروان است.