زبان شناسی
او ناخودآگاه را دارای ساختار همچون زبان میداند. او طفل خردسالی را که در مقابل آیینه در خود تامل میکند، نوعی دال میداند که می تواند معنا ببخشد و تصویری را که در آینه میبیند مدلول در نظر میآورد.
کارکرد آینه در این مثال روانشناسانه، همچون کارکرد استعاره در زبان است، اما کودک شبیه یا جانشین خود را در سویی دیگر میبیند. تا این مرحله بین دال و مدلول یگانگی حاکم است، اما با ورود پدر، کودک به آگاهی اضطراب آوری میرسد.
« او اکنون باید این نکته سوسوری را دریابد که هویتها بر اثر تمایز شکل میگیرند.»
میدانیم که سوسور گفته بود در زبان چیزی جز تمایز وجود ندارد. روش رولان بارت در استخراج سازههای موضوعات بعضاً پیش پا افتادهای چون نظام مد لباس نظام فهرست غذا اثاثیه و معماری از این هم جالبتر است. او با تجارب فراوانی که با نشانهشناسی بدست آورده بود،عنوان کرد که زبان پوشاک - و نظام های دیگر ـ « مانند یک زبان عمل میکند. وی زبان پوشاک را به دو قسمت نظام و گفتار ( زنجیره ) تقسیم میکند... یک مجموعه لباس شامل کت اسپورت، شلوار فلانل خاکستری و پیراهن یقه باز سفید، معادل با جمله خاصی است که به وسیله یک فرد به منظوری خاص ادا شده باشد. تناسب این اجزا با یکدیگر، نوع خاصی از گفته را پدید میآورد و معنا یا سبک خاصی را بر میانگیزد. بارت تنها به سازههای نظامها علاقه دارد، نه دلالتهای دیگر آن او مینویسد: « آشکار است که مد لباس، لوازم و تبعات اقتصادی و جامعه شناسی دارد، اما نشانه شناسی با اقتصاد و جامعه شناسی مدلباس سروکار ندارد».
روش ساختاری کلورلوی استروس در مردم شناسی و اسطوره شناسی و همچنین نقادانی چون تزوتان، تودورف، کلودبرمون، ژولین کرماس و ولادیسیرپراپ در روایت شناسی ساختاری شاید از جهانی دیگر برای ما جذاب باشند.
اساسیترین محور در اندیشههای لوی استروس باور او به نظامی نهایی و عنصری دگرگونی ناپذیر بود که تمامی پدیدارهای فرهنگی بخشی از آن نظام بودند،«یعنی ساختاری که دگرگونی ناپذیر است و تمام عناصر و اشکال فرهنگی و مناسبات میان آنها در دل آن جاری دارند ... همان طور که در زبان شناسی، پس از سوسور، دانستهایم زبان ساختاری نهایی است که اشکال گفتار و سخن دل این نظام یا ساختار اصلی جای دارند. » بنابراین نزد لوی استروس ذهن پیشرفته معاصر ـ و به ظاهر اندیشمند ـ هیچ مزیتی بر ذهن ابتدایی انسان نخستین ندارد. این هر دو یک گونه کارکرد دارند: تفاوت تنها در پدیدههایی است که در برابر این دو گونه ذهن وجود دارد. از این رو هدف نهایی لوی استروس شناسایی کارکرد و ساختار ذهن آدمی بود. «او مانند فروید میکوشید که اصول تکوین اندیشه را که در همه جا و برای همه اذهان انسانی معتبر است، کشف کند. این اصول عام بر مغزهای ما به همان اندازه حکومت میکند که بر مغزهای سرخپوستان آمریکای جنوبی، ولی ما چون در جامعه صنعتی بسیار پیشرفتهای زیستهایم و به مدرسه یا دانشگاه رفتهایم، برخورداری ما از تربیت فرهنگی سبب شده است که منطق عام اندیشه ابتدایی ما در زیر پوششی از انواع ملاحظات منطقی خاص که مقتضای اوضاع مصنوعی محیط اجتماعی مان است پنهان بماند.
اساطیر برای لویی استروس همچون صفحه نت ( پارتیتور ) یک ارکستر است، یعنی اجزا آن ضمن هماهنگی با هم معنایی واحد و روشن را بروز میدهند. او در کتاب منطق اسطوره تحلیل اسطوره ادیب شهریار را، به قیاس با روش تحلیل ساختاری زبان شناسی، به گونهای کاملاً ساخت گرا پیش میبرد. او اسطوره و موسیقی هر دو از سر چشمه واحدی یعنی زبان جدا شدهاند.
باید توجه داشت که بیش از لویی استروس، متخصص فرهنگ عامه روسی، ولایمیر پراپ، با به کار بستن نظریات فرمالیتها و زبان شناسان موفق شد داستانهای عامیانه را از جهت ساختاری بررسی کند.
در روایت شناسی ساختارگرا نحو از اهمیت فراوانی برخوردار است. اولین تقسیم یک جمله به نهاد و گزاره است. به این جمله توجه کنید:« پهلوان آژدها را کشت » در این جا پهلوان نهاد، و اژدها را کشت گزاره است این جمله میتواند هسته یک قطعه یا حتی یک قصه کامل باشد. ما میتوانیم در محور جانشینی به جای پهلوان، آشیل، رستم و یا امیرارسلان را جایگزین کرده و گزاره را نیز بسط دهیم. به این ترتیب در این جمله محور هم نشینی سازنده روایت و محور جانشینی سازنده انواع روایت خواهد بود.
ولایمیر پروپ ادعا کرد که ساختار سیاسی همه قصهها و افسانهها یگانه است. طبق نظر او، شخصیتها در افسانهها، به تنهایی اهمیت ندارند، بلکه کار ویژههای آنان است که در ساختار افسانهها اهمیت دارد و یا به بیانی درستتر ساختار افسانهها کارکرد قهرمان و ضد قهرمان را مشخص میسازد.
...
12 ص فایل ورد
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه8
زبان شناسی (1)
زبان چیست؟
بنابر گواهی تاریخ، بشر از دیرباز به صورت اجتماعی می زیسته و یکی از مهم ترین نیازهای آدمی در زندگی اجتماعی برقراری ارتباط با همنوعان و ایجاد تفهیم و تفاهم است. بشر همواره برای برقراری ارتباط در جوامع خود از وسایل و ابزارهای مختلفی سود می جسته که در این میان «زبان» مهم ترین ابزار او به شمار می آید.
بنابر آن زبان یک نهاد اجتماعی است. بدین معنی که افراد یک اجتماع به منظور آگاهی از مقاصد و نیات یکدیگر و برای برقراری یا یکدیگر عناصر آنرا برقرار کرده اند. زبان نه تنها مهم ترین وسیله ارتباطی بشر بلکه پایه اغلب نهادهای دیگر اجتماعی نیز می باشد و به دلیل سرشت اجتماعی خود هماهنگ با اختلاف اجتماعات، مختلف است. به سخن دیگر، با اینکه این نهاد در همه اجتماعات بشری وجود دارد و وظیفه و نقش آن در همه جا یکسان است، ولی شکل آن بنابر نیازهای اجتماعات بشری در همه جوامع یکسان نیست و نحوه عمل آن در هر اجتماع با اجتماع دیگر آشکارا تفاوت دارد. به طوری که هر شکلی از زبان فقط در میان افراد جامعه معین می تواند وظیفه برقراری ارتباط و تفاهم را به جای آورد.
پیدایش زبان: بیان این نکته که بحث در منشأ زبان از جمله مباحث زبانشناسی نیست ممکن است مورد سوال قرار گیرد اما این معنی که عین حقیقت است و توجه نکردن به این نکته سبب شده است که همه کسانی که از صد سال پیش تا کنون درباره پیدایش زبان گفتگو کرده اند یکسره به خطا بروند. نقص عمده کار ایشان آن بوده است که این معنی را از جنبه زبانشناسی مورد بحث قرار داده و پنداشته که مسأله پیدایش زبان با مبحث اصلی و مبنای زبانها یکی است.
زبانشناسان
مشخصات این فایل
عنوان: زبان شناسی و گفتگو
فرمت فایل :word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات : 74
این مقاله در مورد زبان شناسی و گفتگو می باشد.
بخشی از تیترها به همراه مختصری از توضیحات هر تیتر از مقاله زبان شناسی و گفتگوساختار گفتار و اولویت
بخش قبل، بر جنبه های آگاهی اجتماعی که میتواند بر آنچه از طریق گفتهها و در طول یک فعل و انفعال رابطه ایجاد کند. تاثیر داشته باشد تمرکز کرد. اصطلاح اثر متقابل (فعل و انفعال) در واقع میتوانست شامل تعداد زیادی از زد و خوردهای کاملاً متفاوت اجتماعی شود.
برای مثال یک معلم که در کلاس در حال صحبت کردن با دانش آموزان است نوعی از اثر متقابل را نشان میدهد. مثالهای دیگر شامل پزشکی است که در یک کلینیک، بیماری صحبت میکند یا افرادی که در مذاکرات یک دادگاه شرکت میکنند.......
تجزیه و تحلیل و گفتگو
استعارههای زیادی برای توضیح و شرح ساختار مذاکره به کار رفتهاند برای بعضی گفت و گو و مذاکره مثل یک رقص است ، با شرکای مذاکره که به آرامی حرکاتشان را با هم هماهنگ میکنند. برای دیگران گفت و گو مثل عبور یک ترافیک از یک تقاطع میباشد که شامل حرکات متناوب بسیار و بدون هیچ برخوردی است.
به هر حال گسترده ترین روش تحلیلی مورد استفاده نه بر اساس رقصیدن (موسیقی وجود ندارد) و نه بر اساس جریان ترافیک و علائم ترافیکی موجود نیست) است. بلکه بر اساس قیاسی با کارکردهای اقتصادی یک فروشگاه میباشد.....
اسامی و ارجاعها:
گونه ارجاعی که اینجا نشان داده شده، نوعی است که براساس مشارکت «قصد برای شناخت» و «شناخت قصد» در کاربوده است . این فرآیندف نه تنها مستلزم کار بین یک گوینده و شنونده است ، به نظر میرسد که کار براساس قواعد بین تمام اعضای جامعه که زبان وفرهنگ مشترکی هم دارند را میطلبد.
به این معنا، که قاعدهای هست که عبارات ارجاعی معین، برای شناخت اشیاء معین یابراساس منظم، بکار برده میشود. تجربه روزانه ما از عملکرد موفق این قواعد، میتوانند این فرض را ایجاد کندکه عبارات ارجاعی میتوانند ،اشیاء خیلی خاص را طراحی کنند. این فرض به این تفکر منجر شده که یک اسم یا اسم خاص مانند «شکسپیر» میتواند تنها برای شناخت یک شخص خاص بکار رود و عبارت شامل اسم عامل مانند «ساندویچ پنیر» میتواند تنها برای شناخت یک شیء خاص بکار رود. این تفکر ، اشتباه است......
انواع پیش فرض
در تحلیل اینکه چطور فرضیات گوینده، نوعاً بیان میشود، پیش فرض با کاربرد تعداد زیادی از لغات، عبارات و ساختارها، مرتبط میشود. این اشکال زبان شناسی را بعنوان شاخصهای پیش فرض بالقوه که تنها میتواند پیش فرض حقیقی در بافت 4 باشند، در نظر میگیریم. همانطور که قبلاً در مثالهای [1] تا [3] دیدیم. ساختار ملکی در انگلیسی مرتبط با پیش فرض موجود است. پیش فرض وجودی نه تنها در ساختار ملکی وجود دارد (مثلاً your car >> you have a car) بلکه، در هر عبارت اسمی معین هم معمولاً یافت میگردد.
با استفاده از هر عبارت در [5]، گوینده مسئول وجود اشیاء نامبرده میباشد.......
معنای ضمنی مکالمه ای خاص :
در مثالهای قبل ، معانی ضمنی را بدون دانش خاصی از هر متن ویژه ، محاسبه کردند. با این حال ،بیشتر اوقات مکالمات ما در بافت های خیلی خاص رخ می دهد که معمولاً ، استنباط های شناخته شده را فرض می کنند. چنین استنباط هایی مستلزم کار بر روی معانی منتقل شده اند که منتج به معانی ضمنی مکالمه ای خاص می گردد. همانطور که نشان می دهد، به مثال [16] توجه کنید، که پاسخ تام، در سطح، برای وفاداری به آن تناسب نیست. (پاسخ متناسب ، می تواند Yes یا No باشد)
[16] Rick: Hey, coming to the wild party tonight?
(امشب به مهمانی وحشی بیا؟ )
Tom > My parents are visiting.
(والدینم به دیدارم می آیند)
به منظور اینکه پاسخ تام را متناسب سازد، ریک، باید برخی اطلاعات مفروضی را که یک دانش آموز کالج در این فضا، از دیگری انتظار دارد،داشته باشد، تمام آن شب را با والدینش می گذراند و زمان صرف شده با والدینش ، آرام است (تام در مهمانی نیست +> )......