تحقیق ارتباط رئیس جمهور
فرمت فایل: ورد
تعداد صفحات:45
فهرست
مقدمه
قانون اساسی
متن و مقدمه قانون اساسی
قانون عادی
آئین نامه ها و تصویب نامه های خلاف قانون و اصل 138 ق. ا
دلایل پیدایش مقررات دولتی
انواع مقررات دولتی(آئین نامه، تصویب نامه ، سایر مقررات دولتی)
آئین نامه
انواع آئین نامه ها(اجرائی، جایگزین قانون، مستقل)
انواع آئین نامه های مستقل(انتظامی، ضرورت)
تصویب نامه ها
سایر مقررات دولتی(بخشنامه، دستورالعمل، مصوبه و ...)
اصل 138 قانون اساسی
مراجع صلاحیتدار برای وضع مقررات دولتی
سایر مقامات اجرائی دولت و دیگر اشخاص حقوق عمومی
شرایط اعتبار مقررات دولتی
نحوه نظارت بر آئین نامه های دولتی
نقش رئیس جمهور در تشکیل هیئت وزیران
معرفی وزراء به مجلس برای رای اعتماد
ریاست هیئت وزیران
کمیسیون متشکل از چند وزیر
ارسال تصویب نامه ها وآئین نامه های دولت برای رئیس مجلس
وظایف و اختیارات هیات وزیران
اصول مصوبات قوه مجریه
ارتباط رئیس جمهور با هیئت وزیران
مدت وزارت وزیر
امضای قوانین و تصویب نامه ها
صلاحیت دیوان عدالت اداری
مرجع حل اختلاف درباره صلاحیت دیوان عدالت اداری و ...
نکات مورد توجه در مورد وزراء
نکات مورد توجه در مورد هیات وزیران
کمیسیون های دولت
منابع
فرمت فایل : word (قابل ویرایش) تعداد صفحات : 60 صفحه
چکیده
در طول تاریخ کهن ایران، همواره حکومتهای استبدادی حضور داشتهاند که با توجه به تعامل حکومت و مردم و اثرگذاری این دو بر یکدیگر، خلقیات مردم را به سوی خاصی سوق دادهاند. یکی از این موضوعات که مورد بررسی جامعهشناسان قرار گرفته، «فردگرایی» ایرانیان است.
حکومت استبدادی و فردگرایی تعاملی دو سویه دارند و آثار و نشانههای یکدیگر را تقویت میکنند. از طرفی حکومت استبدادی مناسبات فرد مدارانه را در جامعه گسترش میدهد و با توجه به اساس غیرقانونیاش، فساد را در جامعه میگستراند و از طرفی روحیه فردگرایانه با گرایش به بینش روزینه، نیازهای نزدیک و حداقلی را مدنظر قرار داده و با تعرض به حقوق دیگران، زمینه بیثباتی جامعه و فقدان حکومتهای پایدار غیراستبدادی را از بین میبرد.
مقدمه
یکی از مهمترین انواع ارتباط انسانها در محیط اجتماعی، ارتباط با حکومت است. حکومت امری متمایز از افراد جامعه به لحاظ وجودی نیست، بلکه رتبهای از قشربندی اجتماعی است که براساس آن افرادی از جامعه، امور اجتماعی و حکومتی را اداره میکنند. هر چند در تاریخ، حکومتها کارکردها و حیطه اختیارات و تصرفات متفاوتی داشتهاند ولی همواه حکومت در راستای زندگی اجتماعی انسان جهت برقراری نظم و عدالت امری ضروری بوده است.
در ایران حکومتها هر چند بسیار متفاوت و متعدد بودهاند ولی در جامعهشناسی کلان ایران میتوان استبداد را به عنوان یک ویژگی بارز برشمرد که در سطوح مختلف سیاسی و اجتماعی ایرانیان اثر گذاشته است.
در این مقاله «فردگرایی» را به عنوان یکی از مهمترین این آثار، در تعامل دو طرفه با حکومت استبدادی بررسی میکنیم. برای روشن شدن بیشتر ارتباط بین این دو، باید سایر عوامل مؤثر بر فردگرایی ایرانیان و ادله مخالفین این نظریه نیز بررسی شود تا میزان تأثیر استبداد حاکمان در فردگرایی ایرانیان بیشتر مشخص گردد، ولی به دلیل طولانی شدن بحث از بیان آن صرف نظر میکنیم.
سابقه بحث از خلقیات ایرانیان
در مورد خلقیات ایرانیان، نظریههای متنوع و پر سابقهای وجود دارد؛ چه از طرف ایرانیان و چه غیرایرانیان حتی میتوان مطالبی در این خصوص از دو هزار و پانصد سال پیش و از زبان هرودت (مورخ یونانی) و گزنفون (شاگرد معروف سقراط) شنید[1] که بررسی فراز و فرود این نظریات در ذکر خوبیها و بدیها و عوامل مؤثر بر آن به مطالعات گسترده و جامعهشناسی کلان ایرانیان نیاز دارد (نک: ایزدی، 1382، 85 ـ 59).
هر قوم و گروهی به ویژگی خاصی شهرت دارد یا اینکه در آن خصلتی ویژه بروز بیشتری دارد، طوری که بیشتر افراد جامعه در آن ویژگی مشترکند و در معاشرت و تعامل با آنها این ویژگی بروز و ظهور بیشتری دارد مثلاً آنها را افرادی تنبل یا پرکار، شجاع یا ترسو مینامند. به عبارت دیگر اگر کل جامعه را یک فرد در نظر بگیریم، جنبه شخصیتی که بروز و نمود بیشتری دارد، شخصیت اساسی[2] آن جامعه نامیده میشود.
«شخصیت اساسی، مدلی است ساده شده که هدف از آن، نشان دادن ویژگیهای روانی مشترک بین گروههایی چند از اشخاص در یک جامعه خاص میباشد، شمار شخصیتها در جامعهها به اندازه کافی متعدد و تشابه آنان با یکدیگر نیز چنان است که میتوان شخصیتی نوعی به دست آورد. شخصیت نوعی یا اساسی هم با توجه به دادههای روانی مشابه تشکیل مییابد، هم با در نظر گرفتن شرایط اجتماعی و فرهنگی مشابه و بدینسان شبکهای پیچیده از رفتارها، طرز تلقیها، واکنشها و همسازیها به دست میآید که شخصیت اساسی گروهی را تشکیل میدهند.» (بیرو، 1375: 30)
البته شخصیت اساسی با شخصیت اجتماعی[3] که چگونگی رفتار و نحوه حضور فرد در جامعه را نشان میدهد، متفاوت است؛ اعم از اینکه شخصیت عمومی جامعه نیز چنین باشد یا نباشد. (نک: همان: 370) (شخصیت اساسی همان شخصیت نوعی جامعه است ولی شخصیت اجتماعی در مقابل شخصیت فردی است.)
در بررسی تاریخ ایران، استبداد طولانی[4] و ممتد نمود زیادی دارد که جنبههای مختلف فرهنگ ایرانیان را متأثر کرده است.
بر این اساس، برخی با استناد به ادله تاریخی و برخی شواهد در جامعه فعلی، ایرانیان را افرادی خودمحور و فردگرا[5] میدانند که در مشارکتها و تعاملات اجتماعی فعال نیستند و به زندگی در قلمرو رفع نیازها و تحقق منافع و مصالح شخصی و حقوقی گرایش دارند.
ارتباط استبداد و فردگرایی را در دو محور «آثار استبداد و خودمداری» و «ویژگی خودمداری و استبداد» پی میگیریم تا تعامل هر یک از خودمداری و استبداد در تقویت دیگری مشخص شود.
[1] . برای مطالعه بیشتر در این مورد نک: تاریخ ایران باستان، حسن پیرنیا (مشیرالدوله)، چاپ جیبی، ج6، کتاب دوم، ص1537 و 1536.
[2] . Basic personality
[3] . Social personality
[4] . «استبداد در لغت به آن است که شخص در کاری که شایسته مشورت است بر رأی خویش اکتفا نماید و در اصطلاح سیاسیون، مراد از استبداد، تصرف کردن یک نفر یا جمعی است در حقوق ملتی بدون ترس بازخواست» (کواکبی، 1363: 41).
[5] . توجه به این نکته ضروری است که فردگرایی در ایران با فردگرایی در فرهنگ غرب که از مشخصههای بارز لیبرالیسم است متفاوت میباشد. زیرا فردگرایی نظام لیبرالیستی حاصل مدرنیته و به دنبال جریانهای اومانیستی رواج یافته است ولی در ایران فردگرایی امری سنتی است. به عبارت دیگر فردگرایی در ایران ابعاد سیاسی و اجتماعی دارد ولی در غرب ابعاد فلسفی و دینی. هر چند در ایران نیز در دهههای اخیر نوعی فردگرایی مدرن در حال شکلگیری است ولی نمیتوان آن را نمودی اجتماعی از فلسفه اومانیستی دانست. لذا برخی به جای به کاربردن واژه «فردگرایی ایرانیان» از واژه «خودمداری ایرانیان» استفاده کردهاند. (نک: قاضی مرادی، 1378: 15) «در تاریخ ایران، «ما» بود که اصل و اساس بود و جایی برای بروز فردیت نبود. منِ غربی مدرن اگر ریشههای خود را در یونان باستان مییابد ولی مَنِ مدرن در ایران نمیتواند در گذشتهها خود را ریشهیابی کند، چرا که هر چه میجوید فقط مای قبیله و الی و عشیره و قوم است.» (نک: ماهرویان، 1381: 159) بنابراین در تحلیل ویژگیهای تحول اجتماعی در ایران، نمیتوان از جوامع غربی الگوبرداری کرد.
تحقیق گفتگو با دراگان کویادینوویچ وزیر فرهنگ و رسانههای صربستان
فرمت فایل:ورد
تعداد صفحات: 107
بخشی از مطالب
س- استراتژی،اهداف و اولویتهای فرهنگی دولت صربستان کدام است؟
ج- همان طور که مستحضر هستید در ماه ژوئن سال 2003 نشستی پیرامون استراتژی فرهنگی در صربستان برگزار شد. در این همایش موضوع استراتژی ملّی در فرهنگ و تشکیل اتحادیة ملّی در حوزة فرهنگی به بحث و گفتگو گذاشته شد. وزارت فرهنگ، هرچند فرهنگ سیاسی شفافی را در پیش گرفته است ولی همة بخشهای آن چندان روشن نیست. خوشبختانه در برخی بخشها مشکلات اساسی وجود ندارد و ما توانستهایم طرحهای درازمدت را به اجرا درآوریم. طرحها و قوانینی که به مجلس ارائه دادیم در سطح استاندارد اروپایی بود و این یکی از استراتژیهای رشد فرهنگی به منظور نزدیک شدن به اروپا است. استراتژی رشد فرهنگی سینما برای همه روشن است. مرکز فیلم صربستان را تأسیس کردیم. همان طور که میدانید در ”ایوریماژ“ پذیرفته شدیم و همواره در مسابقات نشان دادهایم که فیلم یکی از موفقترین تولیدات ماست. به دشواری میتوان در زمینة رشد استراتژی فرهنگی به موفقیت دست یافت اگر با کردارهای قاعدهای کهنه و عدم انطباق با زمان معاصر مواجه باشیم.
تحقیق خانواده یک نهاد اجتماعی
فرمت فایل:ورد
تعداد صفحات: 45
بخشی از مطالب
تعریف خانواده
قبل از تعریف خانواده به ریشه لغوی این واژه میپردازیم. کلمةfamily یا خانواده مشتق از یک کلمة لاتین یعنی familia است. از نظر ترمینولوژی اولین بار به این کلمه در گیاهشناسی و سپس جانورشناسی بکار رفت و سرانجام به خانواده انسانی اطلاق گردید.کلمه معادل آن در زبان یونانی oikonomia است که کلمة Economic یعنی اقتصادیات از آن مشتق شدهاست. این مسئله نشان میدهد به زعم پیشینیان خانواده قبل از هرچیز یک سازمان اقتصادی است. (جامعهشناسی ساموئلکینگ ج 2 ص146).
تعاریف متعددی از جانب اندشمندان از خانواده مطرح شدهاست. اما در کل میتوان تعریف نسبتاً جامعی بدین قرار از خانواده ارائه داد.« خانواده گروهی خاص، اجتماعی و متضمن قرارداد و دارای روابط خاص نسبی از طریق همخونی یا سببی از طریق زناشوئی و فرزندپذیری و دارای فرهنگ جزئی و بالنسبه خاص و دارای استمراری ویژه است که از گروههای تصادفی و اتفاقی جدا است. (جزوء دستنویس ساروخانی15/8/64)
درواقع با پیوندهای خاص سببی یا نسبی افراد خانواده نسبتهای گوناگون مانند زن، شوهر، مادر، پدر، پسر، برادر، خواهر به یکدیگر پیدا میکنند. و به دلیل ارتباط دائم و متقابلی که میان این اعضاء برقرار میگردد، فرهنگ مشترکی نیز میان آنان پدیدار میشود و ویژگیهای مشترکی آنان را به یکدیگر پیوند میدهد و مانند آنچه اخلاف یک نیای مشترک را به یکدیگر پیوند میدهد همانطور که گفته شد به جزء پیوندهای مهم خونی یا زناشوئی پیوندهای دیگری نیز ممکن است در خانواده و پس از تشکیل آن بوجود آید. این پیوندها میتواند از طریق فرزندپذیری حاصل شود. مثلاً هنگامی که فرزند دیگری به خانه آورده میشود این فرزند صاحب حقوقی خاص میگردد و جزئی از اعضاء خانواده محسوب میشود. مثلاً مشمول حق ارثی که دیگر اعضاء خانواده از یکدیگر دارند میشود در تعاریفی که مردمشناسان از خانواده ارائه کردهاند علاوه بر تعریف خانواده بر مبنای فضای مشترک زندگی و روابط جنسی و کانونی برای پرورش فرزندان و تربیت فرهنگی و گاه آموزش شغلی کودکان به نکته دیگری نیز اشاره کردهاند و آن اقتصاد مشترک و وابستگی افراد به درآمد خانواده است. این خصوصیت نباید تعریف خانواده و خانوار را در تصور ما یکسان گرداند.
زیرا« خانوار نیز مانند خانواده متضمن وحدت مکان است اما برخلاف خانواده در خانوار آنچه را مهم نیست روابط نسبی و سببی یا فرهنگ مشترک است و آنچه مهم تلقی میشود مشارکت اقتصادی و وحدت فضایی است. خانوار میتواند حتی شامل یک نفر هم باشد.
همچنین بزرگانی چون ارسطو و افلاطون نیز به تعریف خانواده پرداختهاند. ارسطو ازدواج را اتحاد بین کسانی میداد که بدون یکدیگر نمیتوانند زندگی کنند و راه بقای انسان را نتیجه این اتحاد میداند. اتحاد که نه از روی اراده و هدف آزاد بلکه چون دیگر حیوانات و گیاهان از روی میل طبیعی است( جزوء شماره 20 دانشگاه شیراز ص12 وص20)
هرچند ارسطو تعریف خانواده را به صورتی ناقص ارائه دادهاست و صرفاً میل جنسی دو جنس را مد نظر قرارداده و تأثیرات اجتماعی و فرهنگی در شکلگیری نهاد خانواده را از نظر دور داشتهاست، نسبت به تعریف افلاطون تعریف عقلانیتری را عنوان کردهاست افلاطون خانواده در مدینه فاضله خود را به شکلی بسیار آرمانی تصویر میکند افلاطون این نوع خانواده را زمینهای برای استفاده همگان از استعدادها و توانائیهای خود میداند زیرا در مدینه فاضله افلاطون« چگونگی ارتباط پدران و فرزندان نقشی نمیتواند داشته باشد زیرا نه فرزند والدین خود را میشناسد نه والدین فرزندان را. باروری در این جامعه در زمان و مکان معین و طی جشنی که همه ساله برپا میشود صورت میگیرد همه کودکان پس از تولد از پدر و مادر خود جدا شده و تحت مراقبت افراد خیر رشد میکنند.»(خانواده وجامعه ویلیام جیگود
ص15).
البته تعاریفی که در رابطه با خانواده وجود دارد از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت میگردد زیرا اساس ساختار خانواده در فرهنگ های متفاوت شکل های مختلفی به خود می گیرد از این رو تعریف خانواده برای فردی که در یک کشور صنعتی زندگی می کند با تعریف خانواده برای فردی که در یک کشور در حال توسعه به سر می برد تفاوت زیادی دارد.
و این تفاوت در خصوص روابط زن و شوهر ،پدر و مادر و مسئولیت پذیری آنان نسبت به کودکان نیز مصداق دارد . چنانچه آنتونی گیدنز میگوید خانواده گروهی از افرادی است که با ارتباطات خویشاوندی مستقیماً پیوند یافته اند و اعضای بزرگسالان آن مسئولیت مراقبت از کودکان را بر عهده دارند (جامعهشناسی، ترجمه منوچهر صنوبری تهران نشر نی 1376 ص424)
با توجه به ساختار جامعه ایرانی و نقشها و کارکردهای مختلف خانواده می توان تعریف ذیل را ارائه داد :
خانواده نخستین هسته زندگی اجتماعی انسان است که بنیان آن صرفاً قرار داد اجتماعی نیست بلکه مبتنی بر نیاز های فطری و برخاسته از عمق روح انسان است نیاز به سکونت و آرامش روحی بین دو جنس مخالف از طریق عقد و قرار دادی خاص ، نخستین حلقه زندگی اجتماعی را شکل می دهد و وظایف و نقشهای ویژه ای را برای طرفین به ارمغان می آورد این هسته اجتماعی با هسته مشابه مربوط به خود) والدین و فرزندان و دیگر اقوام نسبی و سببی) پیوندی انسانی ،عاطفی و حقوقی دارد طبق تعریف فوق خانوده دارای ویژگیهای زیر است :
1ـ بر اساس یک نیاز فطری نه صرفاً جنسی تشکیل می شود .
2ـ تشکیل آن نیازمند عقد و قرارداد اجتماعی خاص است .
3ـ بین دو جنس مخالف (زن و مرد ) بوجود می آید .
4ـ برای طرفین این قرارداد وظایف و نقشهای خاص ثابت است .
5ـ بین این هسته اجتماعی و دیگر هسته ها و اعضای خاص واسطه ویژهای وجود دارد و یک هسته مربوط به زندگی زناشویی در درون این شبکه خویشاوندی دارای جایگاه و نقش خاصی است .
در باب مشارکت
مشارکت، همکاری و همیاری اصطلاحاتیاند که از دیرباز همزمان با زندگی گروهی انسان ها به وجود آمده و گسترش یافته است. این اصطلاحات و کاربست آنها بطور علمی، از انقلاب صنعتی خودنمایی نموده و در جوامع مختلف جنبه کاربردی آن تقویت گردیده است، با توسعه و گسترش سازمانها، واحدها، مؤسسات اقتصادی، اجتماعی و اداری موضوع مشارکت نیز به نحوی گسترده تر تحت عنوان مشورتدهی و مشاوره به این سازمان ها و مؤسسات راه یافته و سرانجام به صورت مدیریت مشارکتی مطرح گردید.
از مدیریت مشارکتی به عنوان ابزاری جهت استفاده از ابتکار، خلاقیت، دانش کارکنان و به منظور بهینه کردن ثمره فعالیت آنان، از سوی مدیران استقبال شد و برای سود جستن از این ابزار، شیوه ها و روشهای گوناگون ابداع گردید. هدف اساسی این سبک مدیریت، در تمامی این روشها، شخصیت بخشیدن به نیروی انسانی و وارد نمودن او در تصمیمگیریها و سیاست گزاریها و اداره سازمان بوده تا در بهینه نمودن نتایج حاصل از فعالیت ها سهیم و شریک باشد.