معرفت خداوند و شناخت عقلانى نسبت به ذات و صفات او اولین مرتبه از مراتب کمال نظرى انسان است وقتى عقل انسان وجود خداى خالق قادر متعال را بپذیرد نخستین شرط حرکت به سوى او را به دست آورده است ولى هر حرکتى علاوه بر شناخت نیازمند انگیزه است شناخت به تنهایى نمىتواند انسان را به حرکت آورد به ویژه اگر حرکت در جهت و مسیر خاصى دشوار باشد. شناختى مىتواند انسان رابه حرکت آورد که شوقانگیز باشد و اشتیاق انسان وقتى برانگیخته مىشود که نتیجه حرکت خود را لذت آور، سعادت بخش و کمال آفرین بیابد. کسى که لذت عملى را چشیده باشد و خوشى حاصل از کارى را تجربه نموده باشد اشتیاق بیشترى براى انجام آن عمل دارد به خصوص اگر تجربه به او نشان دهد که با تکرار آن عمل لذت و خوشى بیشترى پدید مىآید نه آن که لذت حاصل از آن عمل یک نواخت و ملال آور شود لذتهاى جسمانى مانند لذت خوردن و آشامیدن در صورتى که از حد معینى تجاوز کنند به رنج و ناخوشى بدل مىشوند لذیذترین غذاها وقتى که زیاد خورده شودند لذت بخش نخواهند بود و موجب زیان جسم و تنفر روح مىگردند. اما لذات معنوى این گونه نیستند یعنى تکرار آنها موجب دلزدگى نمىشود و هر بار که تکرار مىشوند لذت بیشترى به همراه مىآورند.