نوع فایل: word
قابل ویرایش 157 صفحه
مقدمه:
مسأله اذن و آثار حقوقى آن در حقوق مدنى، از اهمیت ویژهاى برخوردار است. نظرى اجمالى به قانون مدنى و ابواب مختلف فقه امامیه، این حقیقت را آشکار مىسازد که اذن در روابط حقوقى و اجتماعى افراد نقش به سزایى دارد.
در حقوق اموال، ضمن مباحث گوناگونى، چون حق انتفاع و حق ارتفاق، مسأله اذن به انتفاع یا اذن به ارتفاق مطرح گردیده است. همچنین، در مباحث مربوط به قراردادها و در ضمن بحث از عقود معین، نقش و تأثیر اذن مورد توجه قرار گرفته است. قانون مدنى، در ضمن بحث از عقودى مانند بیع، رهن، هبه، ودیعه، عاریه، وکالت، ضمان و اجاره به بیان احکام و آثار آن مىپردازد.
نقش برجسته اذن، در میان مباحث مربوط به الزامات خارج از قرارداد نیز انکار ناپذیر است؛ مباحثى از قبیل عدم جواز تصرف در مال دیگرى بدون اذن مالک، نقش اذن در تحقق عناوین امانت مالکى و امانت قانونى، تجاوز از حدود اذن و تأثیر آن در ضمان، در این خصوص قابل بررسى مىباشد.
در حقوق خانواده نیز، نقش و اهمیت اذن، به وضوح در جاى جاى مواد قانون مدنى و ابواب فقه دیده مىشود. اعتبار اذن ولىّ درنکاح دختر یا پسر صغیر و نیز در نکاح باکره، شرط بودن اذن زن درنکاح شوهر با برادرزاده یا خواهرزاده زن و نیز موقوفبودن ازدواجزنایرانىباتبعهخارج،براذندولت،ازجملهاینموارداست.
اهمیت اذن، در عرف و تنظیم روابط اجتماعى نیز بر کسى پوشیده نیست. مالک با اذن خویش، تصرف در خوراکىها و استراحت در خانه خویش را براى میهمان مباح مىسازد، یا به داماد و دخترش اذن مىدهد که براى مدتى در یکى از اطاقهاى منزل او سکونت کنند، یا به دیگرى اذن مىدهد که از اتومبیل او استفاده کند یا از میوههاى باغ او بخورد.
موارد فوق و نمونههاى فراوان دیگرى از تعارفها و نزاکتها که با حیات اجتماعى و حقوقى افراد گره خورده و نقش مهمى در تنظیم روابط افراد جامعه با یکدیگر ایفا مىکند، اهمیت نقش و تأثیر اذن را در عرف و زندگى اجتماعى نشان مىدهد.
فهرست مطالب:
پیش گفتار
اهمیت موضوع
پیشینه تحقیق
فصول مطالب
روش تحقیق
بخش اول کلیات
طرح مطالب
مبحث اول تعریف، ماهیّت حقوقى و مختصّات اذن
1 - تعریف اذن
الف - اذن درلغت
2 - ماهیّت حقوقى اذن
3 - مختصّات اذن
الف - یکطرفه بودن اذن
ب - قابل رجوع بودن اذن
ج - حق یا حکم بودن اذن
مبحث دوم تمییز اذن از مفاهیم و تأسیسات حقوقى مشابه
1 - اذن و رضایت
2 - اذن و اجازه
4 - اذن و حق ارتفاق
5 - اذن و عقود اذنیه
مبحث سوم تقسیمات اذن
1 - اذن صریح و ضمنى (فحوا) و شاهد حال
2 - اذن عام و خاص
3 - اذن مطلق و مقیّد
4 - اذن موقّت و غیر موقّت
5 - اذن ناشى از عقد و ایقاع
6 - اذن قانونى واذن اشخاص
الف - اذن قانونى
ب - اذن اشخاص
7 - اذن در عمل حقوقى و اذن در غیر عمل حقوقى
بخش دوم عناصر و ارکان اذن
طرح مطالب
مبحث اول اذن دهنده
1 - اهلیّت اذن دهنده
الف - بلوغ
1 - صغیر غیرممیز
2 - صغیر ممیز
اعمال حقوقى صغیر ممیز (مطالعه تطبیقى)
اذن صغیر در ورود به خانه و دادن هدیه
ب - رشد
1 - حدود حجر سفیه
2 - اذن ولىّ یا قیّم در اعمال حقوقى سفیه
3 - اذن سفیه
ج - عقل
1 - اعمال حقوقى مجنون
2 - اذن شخص مجنون
2 - اختیار قانونى اذن دهنده
الف - مفهوم اختیار قانونى
ب - انتقال یا اسقاط حقِ دادن اذن
مبحث دوم مأذون
1 - لزوم وجود مأذون
2 - شرایط مأذون
مبحث سوم مورد اذن
1 - تعریف
2 - شرایط مورد اذن
الف - لزوم وجود موضوع هنگام انشاى اذن
ب - معلوم و معین بودن مورد اذن
مبحث چهارم قصد انشا و رضایت
الف - سلامت قصد و رضا
ب - اشتباه
اشتباه در شخصیت مأذون
ج - اکراه
د - تعلیق در اذن
2 - ابراز اذن
الف - نقش اعلام اراده در ایقاع
ب - لزوم ابراز اذن از دیدگاه فقیهان
ج - وسایل ابراز اذن
1 - لفظ
2 - عمل
3 - سکوت
بخش سوم بى اعتبارى و ارتفاع اذن
طرح مطالب
مبحث اول بىاعتبارى اذن
مبحث دوم ارتفاع اذن
1 - رجوع از اذن
الف - محل رجوع
ب - موارد استثنا از امکان رجوع
اول - وجود مانع قانونى
دوم - اشتراط اذن یا عدم رجوع در ضمن عقد لازم
2 - انتفاى موضوع اذن
3 - انقضاى مدت اذن
4 - فوت اذن دهنده یا مأذون
5 - محجور شدن اذن دهنده یا مأذون
بحش چهارم احکام و آثار حقوقى اذن
طرح مطالب
مبحث اول احکام و آثار کلى اذن (قواعد عمومى)
1 - اذن در معاملات
الف - معامله فضولى
ب - معامله مبتنى بر اذن
ج - معامله مبتنى بر رضایت باطنى
2 - تصرف بدون اذن یا تصرف نامشروع
1 - تصرف
2 - حق
3 - اذن
ب - برخى از مصادیق تصرف نامشروع
1 - انکار مال یا امتناع از رد آن پس از خاتمه اذن
2 - تصرف در مال مشترک بدون اذن سایر شرکا (مطالعه تطبیقى)
ج - اباحه تصرف
1 - ملاک جواز تصرف (اذن یا رضایت)
2 - شک در تحقق اذن و رضایت
د - آثار تصرف نامشروع
1 - بازگرداندن عین مال
2 - دادن بدل مال
3 - ملازمه اذن در شىء با اذن در لوازم آن
الف - مدرک قاعده
ب - مفهوم قاعده
1 - لوازم ذاتى و عقلى مورد اذن
2 - لوازم عرفى مورد اذن
3 - لوازم قانونى مورد اذن
ج - مصادیق قاعده در قوانین حقوقى و فقه
د - حدود اعمال قاعده
4 - نقش اذن در رفع ضمان
1 - امانت مالکى به معناى اخص
2 - امانت مالکى به معناى اعم
ب - امانت قانونى
منابع و مأخذ:
1- طبق ماده 247 ق.م. «معامله به مال غیر، جز به عنوان ولایت یا وصایت یا وکالت نافذ نیست و لو اینکه صاحب مال باطناً راضى باشد. ولى اگر مالک یا قائممقام او پس از وقوع معامله آن را اجازه نمود، در این صورت معامله صحیح و نافذ مىباشد».
2- ماده 308 ق.م. مىگوید «... اثبات یَد بر مال غیر بدون مجوز هم در حکم غصب است».
3- 259 ق.م.
4- امام خمینى، در زمینه نفوذ معاملهاى که تنها بر اساس اذن محض دیگرى انجام گیرد مىنویسد «ألا ترى أنّه لو أذن المالک غیره فى عقد فلا شبهة فى صحّته و خروجه عن الفضولى مع أنّ الإذن و الرخصة لایوجب أن یصیر العقد عقده لا بالتسبیب و لا بالمباشرة و الإذن غیر الوکالة...». (بیع، ج 2، ص 101)
5- براى مطالعه بیشتر در این باره، ر. ک شیخ مرتضى انصارى، مکاسب، ص 124 و 136؛ محمد حسین نایینى، منیة الطالب، ج 1، ص 209؛ احمدبن محمد مقدس اردبیلى، مجمع الفائدة و البرهان فى شرح ارشادالأذهان، ج 8، ص 160 و محمد بروجردى عبده، کلیات حقوق اسلامى، ص 219 و 220.
6- اگرچه در نافذ گردیدن آن به وسیله اجازه بعدى اختلاف نظر وجود دارد. زیرا به عقیده برخى از فقیهان امامیه عقد فضولى از ریشه باطل مىباشد و اجازه مالک نمى تواند آن را معتبر سازد.
7- شیخ انصارى در پارهاى از عبارات خود این نظریه را تقویت کرده، اعلام مىکند «و إن کان الّذى یقوّى فى النفس لو لا خروجه عن ظاهر الأصحاب عدم توقّفه على الإجازة اللاحقة بل یکفى فیه رضاء المالک المقرون بالعقد». (مکاسب، ص 124) در حالى که در برخى عبارات دیگر آن را مورد تردید قرار داده بلکه مردود مىشمارد؛ از جمله این تعابیر که در پاسخ کاشف الغطا آورده، چنین است «إن تولّى وظیفة الغایب و هو من أذن للصغیر إن کان بإذن منه فالمفروض انتفائه و إن کان بمجرد العلم برضاه فالإکتفاء به فى الخروج عن موضوع الفضولى مشکل بل ممنوع». (مکاسب، ص 116)
8- قدیرى، محمد حسن، البیع، تقریرات دروس امام خمینى، ص 303.
9- محمد حسین نایینى، منیة الطالب، ج 1، ص 209 به بعد و امام خمینى، تحریرالوسیله، ج 2، ص 107 و 108.
10- سید محمد کاظم طباطبایى یزدى، سؤال و جواب، ص 142.
11- حسن امامى، حقوق مدنى، ج3، ص176 به بعد.
12- إن بناء العقلاء و المتشرّعة على عدم جواز التصرف فى مال الغیر بغیر اذنه و رضاه بل مرّ أنّ ذلک من ضروریّات الدّین و ممّا اطبقت علیه الأدیان و الشرایع. (على غروى تبریزى، التنقیح فى شرح العروة الوثقى، تقریرات دروس حاج سید ابوالقاسم خویى، ج 4،ص 378)
13- شیخ محمد تقى آملى، دلیل اصل یاد شده را اجماع، حکم عقل و سیره عقلا و نص مىداند. و تصریح مىکند «إنّ المعتبر فى صحّة التّصرف فى مال الغیر هو رضاه... و یدلّ على اعتبار رضاه الاجماع و النّص بل هو من المستقلات العقلیّة عند کافّة العقلاء من اهل الملل و النّحل و غیرها». (مصباح الهدى فى شرح العروة الوثقى، ج 3، ص 371)
14- سلیم رستمباز لبنانى، شرح المجله، ص 61.
15- تصرفى که از نظر قانون نامشروع مىباشد، اعم از تصرفى است که موجب تلف یا نقص در مال دیگرى شود، یا تصرفى که چنین نباشد. مثلاً، همان گونه که خوردن از غذاى دیگرى بدون اذن او ممنوع است، وارد شدن در خانه دیگرى یا نشستن در باغ دیگرى نیز تصرفى نامشروع مىباشد.
16- شیخ عبدالله مامقانى در این باره مىنویسد «و یجوز الاستظلال بشجر الغیر و جداره والاستضائة بنوره و الإستطلاء بناره بغیر إذن اربابها ما لمیستلزم شیىء من ذلک التصرف فى مال الغیر بغیر اذنه و الإثم بغصبه». (مناهج المتقین، ص 305)
17- نقل از ابوالقاسم خویى، التنقیح، ج 4،ص 383.
18- اصطلاح «استفاده بلاجهت»، در قانون تجارت به کار رفته است. ماده 319 ق.ت. مقرر مىدارد «اگر وجه برات یا فته طلب یا چک را نتوان به واسطه حصول مرور زمان پنج سال مطالبه کرد، دارنده برات یا فته طلب یا چک مىتواند تا حصول مرور زمان اموال منقوله، وجه آن را از کسى که به ضرر او استفاده بلاجهت کرده است مطالبه نماید». براى مطالعه مفهوم «استفاده بلاجهت» در این ماده، ر. ک ناصر کاتوزیان، مرور زمان اسنادتجارى، مجله حقوقى وزارت دادگسترى، سال 38.
19- مبحث استیفاى نامشروع یا استفاده بلاجهت، به مال اختصاص ندارد و شامل استیفا از عمل غیر نیز مىگردد. به علاوه، مواردى را نیز که استیفا به اذن دیگرى انجام گرفته، در بر مىگیرد. از آنجا که مسأله مزبور خارج از موضوع مورد بحث است، از پرداختن به آن خوددارى مىکنیم.
20- ماده 337 ق.م. گوید «هرگاه کسى بر حسب اذن صریح یا ضمنى از مال غیر استیفاى منفعت کند، صاحب مال مستحق اجرت المثل خواهد بود مگر اینکه معلوم شود که اذن در انتفاع مجانى بوده است».
21- شیخ محمد حسن نجفى در تعریف شرایع از غصب (فالغصب هو استقلال باثباب الید على مال الغیر عدواناً) آوردن قید «عدوان» را براى خارج نمودن مواردى از این قبیل مىداند «... و بالعدوان عن اثبات ید المرتهن و الولىّ و الوکیل و المستأجر و غیرهم ممّا لایکون عدواناً». (جواهر الکلام، ج 37، ص 10)
22- طبق ماده 95 المجله «الأمر بالتّصرف فى ملک الغیر باطل». و طبق ماده 96 آن «لا یجوز لأحد أن یتصرّف فى ملک غیره بلا إذنه». (سلیم رستمباز لبنانى، شرح المجله، ص 61)
23- ماده 616 ق.م. در این خصوص مقرر مىدارد «هرگاه رد مال ودیعه مطالبه شود و امین از رد آن امتناع کند، از تاریخ امتناع احکام امین به او مترتب نشده و ضامن تلف و هر نقص یا عیبى است که در مال ودیعه حادث شود اگر چه آن عیب یا نقص مستند به فعل او نباشد».
24- احمد متین، مجموعه رویه قضایى، قسمت حقوقى، ص 306.
25- مهدى شهیدى، حقوق مدنى (6)، جزوه درسى، سال تحصیلى 1357-58، ص 34.
26- احمد متین، مجموعه رویه قضایى، قسمت حقوقى، ص 260.
27- محمد بروجردى عبده، اصول قضایى «حقوقى»، قسمت دوم، ص 63.
L'un des voisins ne peut pratiquer dans le corps d'un mur mitoyen aucun enfoncement ni y appliquer ou appuyer aucun ouvrage sans le consentement de l'autre ou sans avoir ason refus ,fait regler par experts les moyens necessaires pour que le nouvel ouvrage ne soit pas nuisible aux droits de l'autre 28 29- محقق حلى در این باره تصریح مىکند «لایجوز للشریک فى الحایط التّصرف فیه ببناء و لا تسقیف و لا إدخال خشبة إلاّ بإذن شریکه». (شرایع الاسلام، ج 2، ص 103)
30- محمد بروجردى عبده، کلیات حقوق اسلامى، ص 199.
31- از جمله روایاتى که ملاک را رضایت قرار داده، موثّقه سماعه مىباشد «انّ رسول الله صلّى الله علیه وآله قال من کانت عنده امانته فلیؤدّها الى من ائتمنه علیها، فانّه لا یحلّ دم امرؤ مسلم و لا ماله الا بطیبة نفس منه». (محمد بن حسن حر عاملى، وسائل الشیعه، ج 2، ص 424، حدیث 1) و نیز «عن رسول الله (ص) انّه قال فى خطبة الوداع ایّها النّاس إنّما المؤمنون اخوة و لایحلّ لمؤمن مال اخیه الاّ عن طیب نفس منه». (همان، ص 425، حدیث 3)
در مقابل، در توقیع شریف مجوز تصرف، اذن قرار داده شده است «... لا یحلّ لأحد أن یتصرّف فى مال غیره الاّ بإذنه...». (همان، ج 6،ص 377،حدیث 6)
32- مع الشک فى رضا المالک لا یجوز التّصرف و یجرى علیه حکم الغصب فلابدّ فیما اذا کان ملکاً للغیر من إلاذن فى التّصرف فیه صریحاً او فحوى او شاهد حال قطعى. (سید محمد کاظم طباطبایى یزدى، عروة الوثقى، ج 1، ص 161)
33- امام خمینى، اطمینان را در مسأله کافى مىداند و احتمال خلاف را در صورتى که قابل اعتنا نباشد مضر نمىشناسد، از این رو مىنویسد «المدار فى جواز التّصرف و الصّلوة فى ملک الغیر على إحراز رضاه و طیب نفسه و إن لمیأذن صریحاً بأن علم ذلک بالقرائن و شاهد الحال و ظواهر تکشف عن رضاه کشفاً اطمئنانیاً لا یعتنى بخلافه». (تحریر الوسیله، ج 1، ص 148، مسأله 5)
34- از بین کتابهاى حقوق مدنى ر. ک حسن امامى، حقوق مدنى، ج 1، ص 361 به بعد؛ ناصر کاتوزیان، مسئولیت مدنى، ص 372 به بعد؛ محمد بروجردى عبده،کلیات حقوق اسلامى، ص 178 به بعد. نیز در میان کتابهاى فقهى ر. ک حسن بن یوسف علامه حلى، تذکرة الفقها، ج 2، کتاب غصب؛ محمد بن حسن فخرالمحققین، ایضاح الفوائد، ج 2، ص 166؛ على طباطبایى، ریاض المسائل، ج 2، کتاب غصب؛ حبیب الله رشتى، کتاب غصب؛ شیخ محمد حسن نجفى، جواهر الکلام، ج 37، ص 236-7؛ على بن حسین کرکى (محقق ثانى)، جامع المقاصد، ج 6، ص 341-206؛ احمد بن محمد مقدس اردبیلى، مجمع الفائدة و البرهان، ج10، ص 491- 558؛ احمد خوانسارى، جامع المدارک، ج 5، ص 227-191؛محمد بن حسن شیخ طوسى، المبسوط؛ ج 3، ص 105-59 و عبدالله بن احمد ابن قدامه، ج 5، ص457-376.
35- ماده 628 ق.م.
36- ماده 328 ق.م. مقرر مىدارد «هر کس مال غیر را تلف کند،ضامن آن است و باید مثل یا قیمت آن را بدهد، اعم از اینکه از روى عمد تلف کرده باشد یا بدون عمد و اعم از اینکه عین باشد یا منفعت و اگر آن را ناقص یا معیوب کند، ضامن نقص قیمت آن مال است».
37- هر کس سبب تلف مالى بشود باید مثل یا قیمت آن را بدهد و اگر سبب نقص یا عیب آن شده باشد، باید از عهده نقص قیمت آن برآید. (ماده331ق.م.)
38- احمد متین، رویه قضایى، قسمت حقوقى، ص 306.
39- شهید ثانى،الروضة البهیة فى شرح اللمعة الدمشقیة، ج 5، ص 144.
40- محمد بروجردى عبده، کلیات حقوق اسلامى، ص161؛ حبیب الله رشتى، الاجاره، ص 232 و ناصر کاتوزیان، حقوق مدنى(6)، جزوه درسى، انتشارات دانشکده حقوق و علوم سیاسى دانشگاه تهران، سال تحصیلى 59 - 1358، ص1 و 2.
41- محمد بن احمد ابن ادریس، السرائر، ج 1، ص 636؛ محمد بن حسن شیخ طوسى، المبسوط فى فقه الامامیه، ج 4، ص 167؛ شهید ثانى، ج 4، ص 340 و نیز ج 5، ص 144؛ حسن بن یوسف علامه حلى، مختلف الشیعه، ج 2، ص 463؛ محمد بن حسن فخر المحققین، ایضاح الفوائد، ج 3، ص 31؛ یوسف بن احمد بحرانى، الحدائق الناضرة، ج 23، ص 298؛ محمد کاظم طباطبایى یزدى، عروة الوثقى، ج 2، ص842؛ امامخمینى، تحریر الوسیله، ج 1، ص 623 و محمود آشتیانى، شرح اجاره، ص 105.
42- شهید اول، القواعد و الفوائد، ج 1، ص 230؛ حسن بجنوردى، قواعد الفقهیه، ج6، ص 21 و 22 و محمد الحسین آلکاشفالغطا، تحریر المجله، ج 2، ص 240.
43- در این باره به بحث مربوط به «مصادیق قاعده در قوانین حقوقى و فقه» مراجعه شود.
44- حسن امامى، حقوق مدنى، ج 2، ص 7؛ محمد جعفر جعفرى لنگرودى، دایرة المعارف تجارت و مدنى، ج 1، ص 108 و 109 و نیز حقوق اموال، ش 396؛ ناصر کاتوزیان، حقوق مدنى (خانواده)، ص 82 به بعد و اسداللَّه امامى، حقوق مدنى (7)، جزوه درسى، انتشارات دانشگاه تهران (مجتمع آموزش عالى قم)، سال تحصیلى 68-1367، ص 104.
45- موسى شهیدى، موازین قضایى، ازخرداد سال 1306 تا اسفند سال 1327، ش 94، ص 43.
46- محقق خوانسارى، در این مورد مىنویسد «الإذن فى الشىء او اجازته اذنٌ و اجازة فى لوازمه». (جامع المدارک، ج 4، ص 319)
47- از جمله مواردى که این قاعده مورد استدلال قرار گرفته، در مبحث اذن مولا به نکاح عبد است. مشهور فقها به دلیل آنکه اذن در نکاح مستلزم اذن در لوازم آن است، بر این عقیدهاند که اذن مولا مستلزم آن است که مهر و نفقه بر دوش او باشد. ( شیخ محمد حسن نجفى، جواهر الکلام، ج 29، ص 225) اگر چه شیخ طوسى بر خلاف مشهور نظر داده است. (المبسوط، ج 4، ص 167).
به نظر مىرسد، مورد از مصادیق قاعده نمىباشد. زیرا با توجه به آنکه عبد نمىتواند مالک چیزى شود، اگر مولا هنگام دادن اذن، مهریه را تعهد نکرده باشد، در حقیقت، اذن او جدى نبوده بلکه صورى است. پس عرفاً اذن مولا خود بر تعهد مهر دلالت دارد. در نتیجه، تعهد مهر لازمه خود اذن مىباشد نه لازمه مورد اذن.
48- براى آگاهى از این دونظریه رجوع شود به بجنوردى، حسن، القواعدالفقهیه، ج6، ص21 و 22.
49- طبق ماده 474 ق.م. «مستأجر، مىتواند عین مستأجره را به دیگرى اجاره بدهد، مگر اینکه در عقد اجاره خلاف آن شرط شده باشد.» همچنین در فقه امامیه ر. ک شیخ محمد حسن نجفى، جواهرالکلام، ج27، ص257 و علىبن حسین محقق ثانى، جامعالمقاصد، ج7، ص 125.
50- شهید ثانى، شرح لمعه، ج 4، ص 340 و امامخمینى، حاشیه عروة الوثقى. (عروة الوثقى، ج 2، ص 428)
51- موسى شهیدى، موازین قضایى، از خرداد سال 1306 تا اسفند سال 1327،ش 94، ص 43.
52- همان. ش 94.
53- حسین صفایى، حقوق مدنى (3)، جزوه درسى، انتشارات دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتى، سال تحصیلى 1358-59، ص 353.
54- شهید اول، مورد مزبور را از مصادیق قاعده دانسته، مىنویسد «و یقرب من هذه القاعدة الإذن فى الشیىء اذن فى لوازمه کالتوکیل فى التصرفات الّتى لا تضبطها الید الواحدة فیوکّل فى الزائد عن الممکن له...».(القواعد و الفوائد، ص 230)
55- حسن امامى، حقوق مدنى، ج 2، ص 238.
56- علامه حلى، مختلف الشیعه، ج 1، ص 423.
57- علامهحلى در این زمینه مىنویسد «الإذن فى الشىء إذن فیماهو اقلّ ضرراً منه». (همان، ج2، ص445)
58- سید محمد کاظم طباطبایى یزدى مىنویسد «إنّ إلاذن من حیث هو سواء کان مالکیّاً او شرعیّاً لا یرفع الضّمان و انّما الرّافع هو اسقاط الاحترام الّذى لا یصدق الاّ مع إلاذن المجّانى». (حاشیه مکاسب، ص39).
59- ابوالقاسم میرزاى قمى، جامع الشتات، ص 146.
60- ر. ک شیخ محمد حسن نجفى، جواهر الکلام، ج 38، ص 233، 372 و 374.
61- قرافى، یکى از عناوین مباحث خود را در الفروق اینگونه مطرح نموده است «الفرق الثّانى و الثّلاثون بین قاعدة الإذن العام من قبل صاحب الشرع فى التّصرفات و بین إذن المالک الآدمى فى التّصرفات فى انّ الاّول لا یسقط الضّمان و الثانى یسقطه». (الفروق، ج 1، ص 195)
62- شیخ محمّد حسن نجفى، جواهر الکلام، ج 38، ص 233، 372، 374 و على بن حسین محقق ثانى، جامع المقاصد، ج 6، ص 7 و 8.
63- ناصر کاتوزیان، مسئولیت مدنى، شماره 50.
64- محمود کاشانى، حقوق مدنى (5)، جزوه درسى، انتشارات دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتى، سالتحصیلى 1358-59، ص 88.
65- احمد بن محمد مقدس اردبیلى، مجمع الفائدة و البرهان، ج 8، ص 292 و 293 و یوسف بن احمد البحرانى، الحدائق الناضره، ج 18، ص 466 به بعد.
66- مستند این گروه، قاعده معروف «على الید ما أخذت حتّى تؤدّیه» است. طبق این قاعده، هر کس مالى از دیگرى مىگیرد، ملزم است آن را به صاحبش برگرداند و تا زمانىکه مال را رد نکرده است، مسئولیت خواهد داشت. به عقیده ایشان مواردى که یَد متصرف امانى معرفى شده، از این قاعده مستثناست؛ ولى در سایر موارد قاعده به قوّت خود باقى است. علامه حلى در ارشاد الاذهان مىنویسد «و المقبوض بالسوم او البیع الفاسد مضمون على المشترى». (محقق اردبیلى، مجمع الفائدة و البرهان فى شرح ارشاد الاذهان ، ج8، ص 192)
67- محمد بروجردى عبده، کلیات حقوق اسلامى، ص 161؛ حبیب اللَّه رشتى، الاجاره، ص 232 و ناصر کاتوزیان، حقوق مدنى (6)، جزوه درسى، انتشارات دانشکده حقوق و علوم سیاسى دانشگاه تهران، سال تحصیلى 1358-59، ص 1 و 2.
68- حسن امامى، حقوق مدنى، ج 3، ص 176 به بعد.
69- اذن مطلق و مقید، در مبحث تقسیمات اذن ذکر شد.
70- محقق حلى، در این زمینه مىنویسد «ویقتصر من التصرّف على ما أذن له فان أطلق له إلاذن تصرّف کیف شاء و ان عیّن له السفر فى جهة لم یجزله الأخذ فى غیرها او نوع من التجارة لم یتعدّ الى سواها... و لو تعدّى المتصرف ما حدّ له ضمن». (شرایع الاسلام، ج 2، ص 106 و 107)
71- زیرا، ظهور اذن در آن است که تصرف و انتفاع هاى متعارف مباح مىباشد. پس تصرفى که خارج از حدود متعارف باشد مجوزى ندارد و به قاعده «عدم جواز تصرف در مال غیر مگر به اذن او» برمىگردد.
72- طبق ماده 951 ق .م. «تعدى، تجاوز نمودن از حدود اذن یا متعارف است، نسبت به مال یا حق دیگرى».
73- مهدى شهیدى، حقوق مدنى (6)، جزوه درسى، انتشارات دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتى، سال تحصیلى 1357-58، ص 50 و 51.
74- ماده 952 ق.م. مقرر مىدارد «تفریط، عبارت است از ترک عملى که به موجب قرارداد یا متعارف براى حفظ مال غیر لازم است».
75- ماده 612 ق.م. در این باره اعلام مىکند «امین، باید مال ودیعه را به طورى که مالک مقرر نموده حفظ کند و اگر ترتیبى تعیین نشده باشد، آن را به طورى که نسبت به آن مال متعارف است حفظ کند والاّ ضامن است».
76- برخى از نویسندگان، منشأ مسئولیت را در تعدى و تفریط، تجاوز از حدود اذن مىدانند. اطلاق این نظریه با توجه به تفصیلى که ذکر گردید قابل انتقاد به نظر مىرسد ( اسداللَّه امامى، حقوق مدنى (7)، جزوه درسى، انتشارات دانشگاه تهران (مجمع آموزش عالى قم) سال تحصیلى 1367-68، ص105 به بعد.
77- ماده 493 ق.م.
78- همان، ماده 511.
79- تصرفات خارجى شریک در اینگونه موارد ضمانآور است و تصرفات حقوقى شریک، از آنجا که بدون اذن یا خارج از حدود اذن است، فضولى به شمار مىآید. ماده 581 ق.م. مقرر مىدارد «تصرفات هر یک از شرکا، در صورتى که بدون اذن یا خارج از حدود اذن باشد فضولى بوده و تابع مقررات معاملات فضولى خواهد بود».
80- طبق ماده 614ق.م. «امین، ضامن تلف یا نقصان مالى که به او سپرده شده است نمىباشد، مگر در صورت تعدى یا تفریط».
81- ماده 640 ق.م. مقرر مىدارد «مستعیر، ضامن تلف یا نقصان مال عاریه نمىباشد، مگر در صورت تفریط یا تعدى.» همچنین، ماده 641 ق.م. اعلام مىکند «مستعیر، مسئول منقصت ناشى از استعمال مال عاریه نیست، مگر اینکه در غیر مورد اذن استعمال نموده باشد و اگر عاریه مطلق بوده، بر خلاف متعارف استفاده کرده باشد».
82- در ماده 667 ق.م. دراین زمینه آمده است «وکیل، باید در تصرفات و اقدامات خود مصلحت موکل را مراعات نماید و از آنچه که موکل بالصراحه به او اختیار داده یا بر حسب قراین و عرف و عادت داخل اختیار او است تجاوز نکند».
83- ماده 789 ق.م. اینگونه تصریح مىکند «رهن در یَد مرتهن امانت محسوب است و بنابراین، مرتهن مسئول تلف یا ناقص شدن آن نخواهد بود، مگر در صورت تقصیر».
84- ماده 631ق.م.
85 - بند 2 ماده 719 قانون مدنى مصر مقرر مىدارد «و لیس له أن یستعملها دون أن یأذن له المودع فى ذلک صراحةً اوضمناً».
86 - قانون مدنى مصر، بند یک، ماده 641.
87 - ر. ک ماده 956 قانون مدنى عراق در مورد ودیعه، و مواد 852 و 857 آن قانون در زمینه عاریه.
88 - ماده 734 قانون موجبات و عقود لبنان تصریح مىکند «یجب على المستعیر أن یسهر باهتمام على حفظ العاریة و لایجوز له أن یعهد فى حفظها الى شخص آخر الاّ عند الضّرورة الماسّة و اذا خالف حکم الفقرة السابقة فهو لایضمن خطأ هذا الشخص فقط، بل یضمن ایضاً الطوارىء الناجمة عن القوةالقاهرة».
89- یاد آورى این نکته مناسب است که طبق قوانین برخى از کشورهاى اسلامى، از جمله، عراق برخلاف سایر کشورها، مستعیر مىتواند عاریه را در اختیار دیگرى بگذارد، مگر آنکه معیر او را از این امر منع کند. (ماده 853 قانون مدنى عراق) در حالى که طبق قوانین سایر کشورهاى اسلامى مستعیر نمىتواند عاریه را به تصرف دیگرى دهد مگر به اذن معیر. (ر . ک ماده 647ق.م.)
90- از جمله این روایات، روایت على بن جعفر(ع) از برادرش موسى بن جعفر(ع) مىباشد «قال سألته عن رجل استأجره دابّة فوقعت فى بئر فانکسرت، ما علیه؟ قال هو ضامن ان کان لم یستوثق منها، فان أقام البیّنة انّه ربطها فاستوثق منها فلیس علیه شئ». ( محمدبن الحسن الحر العاملى، وسائل الشیعه، ،ج13 ص 282، حدیث 4) روایت دیگرى که از همین گروه مىباشد وسائل الشیعه، ج 13، ص272، حدیث 5 و نیز ص280، حدیث 16.
91- از جمله آنها، روایت ابى بصیر از امام صادق علیه السلام مىباشد «فى الجمال یکسر الذى یحمل او یهریقه؟ قال ان کان مأموناً فلیس علیه شئ، و ان کان غیر مأمون فهو ضامن». (منبع پیشین، ج 13، ص278، حدیث 7) روایات دیگرى که در همین زمینه در وسائل الشیعه آمده است ج 13، ص 277، ح 3 و نیز ص 279، ح 12.
92- روایت جعفربن عثمان، از همین قبیل است «قال حمل أبى متاعاً الى الشام مع جمّال فذکر ان حملا منه ضاع فذکرت ذلک لابى عبد اللَّه علیهالسلام فقال اتتّهمه؟ قلت لا قال فلا تضمنه». (منبع پیشین، ج 13، ص278، ح 6)
کتابنامه
الف - فارسى و عربى
1 - فقه و اصول
2- حقوق مدنى
3 - فرهنگ ها، رویه قضایى و سایر کتابها
ب - منابع انگلیسى
ج به زبان فرانسه
الف - فارسى و عربى
1 - فقه و اصول
1 - آشتیانى، محمد حسن، کتاب القضا، دارالهجره، قم، 1404 ه.ق.(1363 ش).
2 - آشتیانى، محمود، شرح کتاب الاجاره من الشرایع، تقریرات شیخ مرتضى غروى آشتیانى، تهران، چاپخانه بهمن، 1343 ه .ش.
3 - آل کاشف الغطا، محمد حسین، تحریر المجله، 4 جلد (در دو مجلد)، مصر، مکتبة الکلیات الأزهریه، 1392ه.ق.(1972م).
4 - آملى، محمد تقى، مصباح الهدى فى شرح العروة الوثقى، 10 مجلدات، الطبعة الاولى تهران، مطبعة الفردوسى، 1377ه.ق.
5 - ابن ادریس، محمد بن احمد، السرائر الحاوى لتحریر الفتاوى، 3 مجلدات، قم، مؤسسة النشر الاسلامى التابعة لجماعة المدرسین، 1410ه.ق.
6 - ابن تیمیه، احمد بن عبد الحلیم، الفتاوى الکبرى، 5 مجلدات، بیروت، دار المعرفة للطباعة والتوزیع والنشر، (بى تا).
7 - ابن جزى، محمدبن احمد، القوانین الفقهیه، فقه المالکى، الطبعة الاولى بیروت، دارالقلم، 1977م.
8 - ابن حزم، على بن احمد، المحلى، 8 مجلدات (11اجزا)، بیروت، المکتبة التجارى للطباعة و التوزیع و النشر، (بى تا).
9 - ابن رجب، عبدالرحمن بن احمد، القواعد فى الفقه الاسلامى، فقه الحنبلى، الطبعة الاولى مصر، مکتبة الکلیات الازهریة، 1392ه.ق.(1972م).
10 - ابن رشد، محمد بن احمد، بدایة المجتهد و نهایة المقتصد، بیروت، دارالفکر، (بىتا).
11 - ابن عابدین، محمد امین بن عمر، مجموعة الرسائل، بیروت، دار احیاء التراث العربى، (بى تا).
12 - -، حاشیه ردّ المختار، 8 مجلدات، استانبول، دار قهرمان للنشر والتوزیع، 1984م.
13 - ابن قدامه، عبداللَّه بن احمد، المغنى، به همراه شرح کبیر از ابن قدامة المقدسى، عبدالرحمن بن محمد، 14 مجلدات، بیروت، دارالکتاب العربى، 1403ه.ق.
14 - ابن قیم الجوزیه، محمد بن ابىبکر، الطرق الحکمیة فى السیاسة الشرعیه، بیروت، دار احیاء العلوم، (بى تا).
15 - ابن مفتاح، عبداللَّه بن مفتاح، شرح الأزهار، 4 مجلدات، الطبعة الثانیه قاهره، مطبعة الحجازى، 1357ه.ق.
16 - ابن نجیم، زین العابدین بن ابراهیم، الأشباه والنظائر على مذهب ابى حنیفة النعمان، حققه عبدالعزیز محمد الوکیل، فقه الحنفى، قاهره، مؤسسة الحلبى و شرکاء للنشر والتوزیع، 1387ه.ق.(1967م).
17 - اصفهانى، ابوالحسن، وسیلة النجاة، مجلدین، الطبعة الثانیة بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1397ه.ق.(1977م.)
18 - اصفهانى (کمپانى)، محمد حسین، بحوث فى الفقه، الطبعة الثانیه قم، مؤسسة النشر الاسلامى التابعة لجماعة المدرسین، 1409ه.ق.
19 - -، حاشیة المکاسب، قم، مجلدین، دارالذخائر، 1408ه.ق.
20 - -، نهایة الدرایه، 3 مجلدات، الطبعة الاولى قم، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، 1408ه.ق.
21 - الانصارى (شیخ انصارى)، مرتضى بن محمد امین، فرائد الاصول (رسائل)، قم کتابفروشى مصطفوى، 1374ه.ق.
22 - -، مکاسب، چاپ سنگى در یک مجلد، تبریز، مطبعة الاطلاعات، 1375ه.ق.